زمان کنونی: ۰۲ دى ۱۴۰۳, ۰۹:۲۱ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!

ارسال:
۱۶ اسفند ۱۳۹۳, ۰۹:۴۶ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۳۰ تیر ۱۳۹۴ ۰۳:۱۶ ق.ظ، توسط Milestone.)
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
سلام
بهار سه سال پیش بود که تصمیم گرفتم دیگه هیچ پولی از خانواده نگیرم، تصمیمم روی هوا بود، هیچ پشتوانه خاصی نداشتم ولی چون تصمیمم رو گرفته بودم مجبور بودم راهی رو پیدا کنم، برگشت به عقبی وجود نداشت. نمی‌تونستم جایی برم کار کنم، دانشجو بودم و یه سری فعالیت غیر درسی هم داشتم که از پول برام مهم‌تر بود، هنوز هم هست. در واقع من نیاز چندانی به پول نداشتم و هدفم اصلیم درس بود اما می‌خواستم پول تو جیبی خودم رو، پول رفت و آمد تا دانشگاه، پول کتاب‌ها، پول لباس و... رو از جیب خودم بدم.

همونطور که می‌دونید تو دانشگاه بیشتر روی فعالیت‌هایی تمرکز داشتیم که خروجی مالی ملموسی نداشت و عموما به مقاله و کنفرانس ختم می‌شد و بیشتر از روی علاقه و البته با نگاهی به آینده بود (در واقع واسه همین کارها اومده بودم دانشگاه و با همین انگیزه به تحصیلات تکمیلی نگاه می‌کنم). البته تو همون دوران دانشگاه و تو فاز عملی پروسه تولید نرم افزار من نقش خودم رو تقریبا پیدا کرده بودم.

[تصویر:  341444_8uxrzovhotnl5em2ntf0.png]

گفتم برم یک کار پاره وقت پیدا کنم، واسه همین چند روزی کلی روزنامه و سایت رو چک می‌کردم، آخر سر یه شرکتی رو تو پارک علم و فناوری پیدا کردم، ۱۰ روز از مهلت ثبت نامش گذشته بود ولی سریع یه رزومه نوشتم و ارسال کردم. چند روز بعد مدیر اون تیم با من تماس گرفت و گفت من رزومه شما رو بررسی کردم و دیدم چون شما دانشجو هستی و درگیر کار نبودی پس جای پیشرفت داری! ما اینجا داریم روی نرم افزارهای بانکی کار می‌کنیم و شما باید چیزهای زیادی مثل x و y و... رو از تیم ما یاد بگیری! (منظورش این بود که باید همه چیز بلد باشی و هیچ چیز بلد نباشی!!)

بیا! اما انتظار زیادی نداشته باش! غرور کاذب شدیدی رو تو صحبت‌هاش حس می‌کردم! گفتم چطور شما دارین نرم افزار بانک x رو توسعه می‌دین بعد میاین به من می‌گین من باید همه این مراحل رو بلد باشم؟ کجای این کار حرفه‌ای هست! شما اصلا تفکیک وظایف ندارید! اونم می‌گفت این دیگه بسته به توانایی شماست! و من: باشه پس، خداحافظ! (البته بعضی از حرف‌هاش درست بود اما زیاد اغراق می‌کرد!).

بعدش یه چند روزی رفتم توی شهر تا بتونم شرکت‌های کامپیوتری رو پیدا کنم، چون تو اینترنت هم خبر خاصی در مورد اون شرکت‌ها نبود. با بعضی‌هاشون حضوری صحبت کردم، البته نه یه جور که فکر کنند واسه خودم می‌خوام کار رو! اوضاع خیلی وخیم‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم! ظلم مطلق به نیروی کار! در واقع کارفرما می‌بینه تا هست نیروی کار بی کار! قیمت رو هر چقدر هم بکشم پایین باز یکی هست که بیاد! خیلی ناراحت شده بودم، نه فقط برای خودم، که واسه افرادی که "مجبور" به کار تو این شرکت‌ها هستند! البته تقصیر ما هم هست.

[تصویر:  341444_loowyyu7dm9fyzcc1l6j.png]

دیگه دوست نداشتم به جایی رزومه ارسال کنم و جز همون یک بار این کار رو نکردم. تا اینکه همون روزها از طرف یک آشنا به یک شرکت برای طراحی نرم افزار تبلیغاتی معرفی شدم و با هم یک قرار کاری رو تنظیم کردیم. من اول فکر می‌کردم یه شرکت کوچیکه و منم احتمالا با یک فرد بازاری طرفم! ولی اینطور نبود، شرکتی بود که تا اون موقع واردش نشده بودم، یه دیسیپلین کاری بالا، محیط کاری مطلوب و البته گرید یک ابنیه و راه سازی که شرکت‌های خیلی زیادی تو این سطح نداریم.

گفتم یعنی برم بالا؟ یعنی چنین شرکتی حاضره کارش رو بده دست یا دانشجویی که اصلا نمی‌شناسه کیه؟ یه وقت چیزی رو نخوان که من بلد نیستم و بعد بد بشه برام، تصورم این بود که طرف حساب این‌ها باید شخصیت‌های حقوقی (شرکت‌های معتبر) باشن نه من بدون هیچ رزومه کاری. با این حال نمی‌تونستم این فرصت رو از دست بدم، شاید بهتره باشه اصلا از موضع بالاتری صحبت کنم! اصلا چرا که نه؟ یه عطر تو جیبم بود، یادم رفته بود بزنم، اون رو زدم و کیفم رو برداشتم و رفتم بالا! Smile

وارد یک سالن شبیه کنفرانس شدیم (از این میزهای بیضی فرم کشیده)، با یکی از افراد اونجا یه سری صحبت مقدماتی در مورد دانشگاه، درس‌ها، فعالیت‌ها و... انجام دادیم. بعد گفت ما برای این با شما تماس گرفتیم که از وب سایت فعلی راضی نیستیم و شما باید برای ما این رو توسعه بدی! تو دلم: گفتم این چی داره میگه؟ وب سایت چیه؟ من اصلا واسه این کار نیومدم اینجا!

من اصلا طراحی وب سایت نمی‌دونم چطور انجام میشه! یعنی یه مبتنی بر وب پاس کردم اما انقدر تئوریک بود که فقط می‌تونم دستورات HTML و CSS و PHP رو از هم تفکیک کنم! وگرنه اصلا نمی‌دونم این‌ها چطور با هم ترکیب میشن! نه می‌دونم Host دقیقا چیه و نه بلدم Domain ثبت کنم، ضمنا امنیتش چی؟ یه وقت فردا هک نشه بعد بیان یقه من رو بگیرن؟! Smile واقعا هیچ تصوری از طراحی وب نداشتم. اینا سوالاتی بود که تو یک دقیقه فاصله‌ای که بلند شد رفت پایین و اومد بالا تو ذهنم اومد!

ولی گفتم باید انجامش بدم! هر طور شده... یهویی گفتم بعله! طراحی وب هم براتون انجام می‌دیم! Big Grin بعد شروع کرد به گفتن یه سری چیزها، انگار ایشون بیشتر از من می‌دونست، من هم هرجا که بحث پیشرفته می‌شد می‌زدم تو یه مسیر دیگه و یه چیزهایی می‌گفتم که نه اون می‌فهمید و نه من! فقط با سرش تائید می‌کرد حرف‌هام رو! Big Grin بعد خواسته‌هایی که داشتند رو گفت. آخر سر قیمت و بازه زمانی طراحی رو خواست و منم به ایشون گفتم چون کار شما بزرگه ۳۰ روز! قیمت رو هم ما با شما به دلیل هم استانی بودن از این بحث‌ها نداریم! (همش می‌گفتم "ما" و نه "من"، بعد طرف فکر می‌کرد با چه تشکیلات عظیمی طرفه! Big Grin البته عادت دارم در گفتن واژه ما).

[تصویر:  341444_gi9x5olky5qmzb5f6hey.png]

اومدم خونه و تنها امیدم تو این پروژه به فتوشاپی بود که از دبیرستان باهاش کار می‌کردم و البته تجربه طراحی المان‌های رابط کاربری رو داشتم. رفتم سراغ کتاب HTML و تصورم این بود که اگه اینو بلد باشم دیگه همه چیز حله، ولی نبود! یکی دو روزه تمومش کردم و بعد هم CSS و Javascript به صورت گزینشی... اما جواب نمی‌داد، برام ملموس نبود، همه کدها روی کاغذ، خب اینا چطور با هم ترکیب میشن و کار می‌کنند؟! دو سه روز گذشت... نه! باید برم سمت گوگل! اول جستجوی فارسی و مواجهه با حجم زیادی از آموزش‌ها، گاهی اوقات هم جانبداری‌های غیر منطقی و دعواهای الکی بین طرفدارهای ASP.NET و PHP، ارائه راهکارهای مختلف... ولی هیچ کدوم برام واضح نبود یا خیلی طولانی مدت جواب می‌داد.

اون روزها بارها به خودم گفتم عجب غلطی کردم قبول کرد کار رو! Smile اصلا خسارتش رو می‌دم و کار رو انجام نمیدم! اما نمی‌دونستم که قرار بود اون بازه زمانی به فشرده‌ترین و بهترین بازه زندگی من از نظر علم آموزی تبدیل بشه، در واقع استفاده از محدودیت‌های زمانی بجای بازه‌های زمانی نامحدود و نامشخص چقدر می‌تونه کارایی ما رو افزایش بده؛

راه‌های مختلفی رو تست کردم، قالب‌های مختلفی رو با فتوشاپ طراحی کردم، اما تو تبدیل ظاهر بصری به یک طرح عملکردی مشکل داشتم، پروژه گیر داشت، اجرا نمی‌شد، کتاب‌های کاغذی روی میز و توی دستم جوابگو نبود، همه ترجمه شده یک نسخه خارجی که فقط یک مرجع بود و نه یک رهیافت عملی برای به اجرا رسوندن یک پروژه! بعد رفتم رو کتاب‌های زبان اصلی اما اون‌ها هم تو این مدت جواب نمی‌دادند یا اینکه من خیلی عجله داشتم! از طرفی جدا از یک ظاهر قوی به یک پشت پرده (CMS) قوی هم احتیاج بود، چون اصل کار اون‌ها مهاجرت از یک وب سایت استاتیک دهه هشتادی به یک وب سایت داینامیک با سبک دهه نود بود!

رفتم سراغ ویدئوهای خارجی، گوگل، یوتیوب، آپارات، هرچی می‌تونستم دانلود می‌کردم، هرچی می‌تونستم تو انجمن‌ها سوال می‌پرسیدم، کمتر می‌خوابیدم، خیلی کمتر... . تا اینکه یاد یکی از شیوه‌های توسعه نرم افزار تو درس مهندسی نرم افزار افتادم! استفاده از قطعات قابل استفاده مجدد! و اونجا دقیقا نقطه عطف (Mileston) من تو اجرای چابک اون پروژه بود!

گفتم حتما قبل از من هزاران سایت توی ایران و جهان ساخته شده و حتما میشه یه سری از قطعات اون‌ها استفاده کرد و لزومی نداره بشینم و چرخ رو مجددا طراحی کنم! بعد با سیستم‌های مدیریت محتوای متن باز مثل وردپرس، جوملا و دروپال آشنا شدم که این‌ها شاید ۸۰ درصد کار من رو جلو انداختند و اون هسته داینامیک به لطف توسعه دهندگان این سیستم‌ها و البته دوستان داخلی که فارسی سازی این سیستم‌ها رو انجام میدن، دیگه فراهم بود. دیگه کارم راه افتاده بود و از اون غولی که از پیچیدگی فرآیند طراحی وب سایت تو ذهنم ساخته بودم، خبری نبود.

[تصویر:  341444_bqyp2xzi9fdnnx70ro6g.png]

اگه قرار باشه فرآیند تولید یک وب سایت رو به دو بخش طراحی و برنامه نویسی تقسیم کنیم (به ترتیب با خروجی‌های استاتیک و داینامیک)، بخش دومش که با اعمال اصلاحاتی جزئی روی اون سیستم حل شده بود و بخش اولش رو هم با ترکیبی از اطلاعات قبلی خودم، چیزهایی که جدیدا یاد گرفته بودم و البته با استفاده از برخی از سورس‌های استاندارد جمع کردم. یه چند روزی هم در مورد چیزهایی مثل Host و Domain و برقراری امنیت اولیه وب سایت و... جستجو کردم و همه چیز OK شده بود. وقتی سایت رو در روز بیستم به سرانجام رسوندم باورم نمی‌شد که من این کار رو اون هم تو این مدت انجام دادم، منی که قبلش عمرا هم فکر نمی‌کردم روزی به این سمت کشیده بشم. بعد کم کم محتوا رو شامل نوشتار و تصویر محصولات وارد کردم.

هر بار که بخشی از سایت به پایان می‌رسید برای بررسی و گرفتن بازخورد به اون شرکت می‌رفتم و تو هر جلسه سه تا چک پول ۵۰ تومانی می‌گرفتم که در نهایت فکر کنم حدودا ۶۰۰ تومان شد، البته جوری وانمود می‌کردم که اصلا برام مهم نیست و نمی‌خواستم بگیرم ولی اون‌ها پاکت رو می‌گذاشتند در کیف لپ تاپم! ولی من که از اونجا خارج می‌شدم واقعا خوشحال بودم از اینکه اولا اون‌ها خیلی راضی اند از این وب سایت و همکاری‌ای که با هم داشتیم و دوما اینکه تونستم این پول رو به دست بیارم! یادمه دفعه اول ۱۰ تا طالبی خریدم رفتم خونه! Big Grin روزهای قشنگی بود! خیلی لذت بخش بود!

این شد که من خیلی اتفاقی وارد این حوزه شدم و اوقات فراغتم رو تا همین الان با اون گذروندم، با اینکه اون چیزی نیست که من در آینده قراره بصورت متمرکز روش کار کنم اما اون رو یک Plan-B بسیار خوب برای کسب درآمد دیدم، اون هم با زحمت خیلی کمتر و دانش جزئی؛ در پست بعدی در مورد ادامه این مسیر بعد از اون پروژه چیزهایی رو می‌نویسم، به این امید که بتونم به شما ثابت کنم که چقدر این کار ساده‌ست و چقدر راحت می‌تونید از داشته‌های کمی که دارید، با کمترین هزینه‌ها بیشترین استفاده رو داشته باشید (نه صرفا تو این زمینه) و به این باور برسید که اصلا نباید خودتون و توانمندی‌هاتون رو حتی در کمترین مقیاس ممکن دست کم بگیرید.
۸۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: str93 , so@ , Menrva , s-nowrozi , blackhalo1989 , nlp@2015 , aadmida , happy07 , x86 , friends , sahar salehi , mym , Ms. Saba , leo.abol , Avril89 , mohaddeseh70 , shayesteNEY , ehsansjs , RASPINA , MiladCr7 , M4$0UD , fo-eng , sh.n , slaf83 , faza , Bahar_HS , Mr.Raeisi , fafajoon , gunnersregister , post98 , Hamzeh.S , salam5 , bahman2000 , Nesyan , IT.setareh91 , dr.a_AI , delta , raha_d , miss msv66 , neda_software , vesta , tohidi4503 , NP-Cσмρℓєтє , alirezaei , tabassomesayna , AmiriManesh , Fatemeh , zorkide , barca , fahimeh1234 , M.Amin.M , hnarghani , sabafarhadi , mmirzay , mhd3 , f2000 , hardware23 , mrsh1372 , af.hm , farnod3 , --masumeh , 10:30 , MShariati , neda.m.cha , amin , fimen , damash , behruz_p , sdb_i , n_amiry , viase , svk7 , mahsa4 , atenaa , Nima Masghadi , asterah , عاطفه پارسا , shayesteb , taha_k , m.zeinali , nazanin_sh , software94 , egm1176 , khordad.girl , Masoud05 , fas , darya62 , نارین , samaneh_aftab , mshelman , heliya A , Amalthea , zahra_ce87 , Aurora , تلاشگر , **sara** , sadaf1 , amolgirl , emahii , fatemeh69 , f.b , roshan , سجاد۶۷ , saba_1984 , irpersian20 , Ariyanic , targol , rezapnub.it , najme60 , alma69 , elham joon , paeeizan , barabox , amnhbi_69 , farnoosh , Asemooni_71 , Sector , jazana , ریحان , hun73r.9h0s7 , Iranian Wizard , arg89 , neda_Network , lyra.uni.۶۶ , ماه بانو , artmiss , .:tarannom:. , zarisa , patrick , npimmortalpd , Ametrine , setare34 , abolfazl_d_sh , arshad_95 , safoora s , diligent , kambiz , ghaderZ , SepidehP , tarannom , Morza , d_felfelak , WILL , M3t30r , pioneer01 , sara sarvari
ارسال:
۱۶ اسفند ۱۳۹۳, ۱۱:۱۷ ب.ظ
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
همه چی به کنار اون ده طالبی به کنار Big Grin Big Grin
خیلی خوب بود آفرین :-)

با هزار تومن می‌شه چیکار کرد؟
به درمان یه کودک سرطانی کمک کرد :-)
لینک زیر و پرداخت آنلاین

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
۳
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: fo-eng , Bahar_HS , bahman2000 , Milestone , rezapnub.it , Sector , pioneer01
ارسال:
۱۷ اسفند ۱۳۹۳, ۱۲:۲۱ ق.ظ
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
دقیقا تجربه خیلی از بچه های ایتی همین بوده اولش وارد پروژه ای شدن که هیچی راجبش نمی دونستن ولی باید اعتماد به نفس بالا و پشت کار فراوان داشت و البته باید مقداری هم خوش شانس بود....

-------------------شد که چه بهتر نشدم فدا سرت زندگی جریان داره------------------
۴
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: faza , Milestone , f2000 , نارین , سجاد۶۷
ارسال:
۱۷ اسفند ۱۳۹۳, ۰۱:۰۷ ق.ظ
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
سلام دوست عزیز

لذت بردم از این داستانت من هم مثل شما با جوملا شروع کردم
خیلی دوست دارم بدونم بعد از اون چیکار کردی ؟

ادامه بده به نوشتن .

با تشکر
۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Milestone
ارسال:
۱۷ اسفند ۱۳۹۳, ۰۱:۲۰ ق.ظ
RE: اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
سلام

اول اینکه خسته نباشید بابت این همه متنی ک تایپ کردید ، تجربه جالب و آموزنده ای بود من واقعا استفاده کردم خیلی امیدوارم کرد چون من درحال حاضر یکی مثل همون ادم قبل از پروژه ای ک بهتون محول شده بود هستم ک ی خرده HTML و PHP و .... کار کردم ولی نمیدونم چطوری اونو پیاده کنم!!
و واقعا بهتون تبریک میگم خیلی آدم شجاعی هستید ک با وجود اینکه اصلا طراحی سایت کار نکرده بودید ولی کار ب این بزرگی رو قبول کردید. این پیج رو سیو کردم تا هروقت ناامید شدم بهش ی نگاهی بندازم چون برا من واقعا انرژی مثبت بود.
موفق باشید.

.The best way to predict the future is to invent it
بهترین راه برای پیش بینی آینده خلق آن است.
۵
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Bahar_HS , Milestone , نارین , سجاد۶۷ , rezapnub.it , elham joon , Sector
ارسال:
۱۷ اسفند ۱۳۹۳, ۰۱:۳۱ ق.ظ
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
سلام.خیلب جالب بود.یاد اولین کار خودمون افتادم (البته ما ۳ نفر بودیم) که چه بلایی سرمون اومد.ما با پول خودمون سایت رو هم اپلود هم کردیم البته شما کار خوبی کردید که قیمت رو مشخص کردید ما اشنای یکی از بچه ها بود گفت اخر کار حساب میکنیم به شکلی کاملا شیک اخر کار گفت نمیخوام.۲۵۰ تومن پول هاست رو هم که داده بودیم رفت رو هوا.حالا فرصت شد براتون تعریف میکنیم
داستانتون خیلی قشنگ بود

لحظه ها را دریاب
چشم فردا کور است
نه چراغیست در آن پایان
هر چه از دور نمایانست
شاید آن نقطه نورانی
چشم گرگان بیابانست
۲
۱
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: ehsansjs , NP-Cσмρℓєтє , Milestone , m.zeinali , Ms. Saba , سجاد۶۷
ارسال:
۱۷ اسفند ۱۳۹۳, ۰۱:۳۸ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۷ اسفند ۱۳۹۳ ۰۱:۵۱ ق.ظ، توسط ehsansjs.)
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!

(۱۷ اسفند ۱۳۹۳ ۰۱:۳۱ ق.ظ)miladcr7 نوشته شده توسط:  سلام.خیلب جالب بود.یاد اولین کار خودمون افتادم (البته ما ۳ نفر بودیم) که چه بلایی سرمون اومد.ما با پول خودمون سایت رو هم اپلود هم کردیم البته شما کار خوبی کردید که قیمت رو مشخص کردید ما اشنای یکی از بچه ها بود گفت اخر کار حساب میکنیم به شکلی کاملا شیک اخر کار گفت نمیخوام.۲۵۰ تومن پول هاست رو هم که داده بودیم رفت رو هوا.حالا فرصت شد براتون تعریف میکنیم
داستانتون خیلی قشنگ بود

تعریف کنBlush
۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: faza , سجاد۶۷
ارسال:
۱۷ اسفند ۱۳۹۳, ۰۱:۵۷ ق.ظ
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
دقیقا پازسال همین موقع شبیه این داستان برام اتفاق افتاد و الان دومین پروژه که نشستم تاصبح تمومش کنم ...
خیلی خوب نوشتید کلی انرژی گرفتم

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Milestone , سجاد۶۷ , Sector
ارسال:
۱۷ اسفند ۱۳۹۳, ۰۲:۰۰ ق.ظ
RE: اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
(۱۷ اسفند ۱۳۹۳ ۰۱:۳۸ ق.ظ)ehsansjs نوشته شده توسط:  
(۱۷ اسفند ۱۳۹۳ ۰۱:۳۱ ق.ظ)miladcr7 نوشته شده توسط:  سلام.خیلب جالب بود.یاد اولین کار خودمون افتادم (البته ما ۳ نفر بودیم) که چه بلایی سرمون اومد.ما با پول خودمون سایت رو هم اپلود هم کردیم البته شما کار خوبی کردید که قیمت رو مشخص کردید ما اشنای یکی از بچه ها بود گفت اخر کار حساب میکنیم به شکلی کاملا شیک اخر کار گفت نمیخوام.۲۵۰ تومن پول هاست رو هم که داده بودیم رفت رو هوا.حالا فرصت شد براتون تعریف میکنیم
داستانتون خیلی قشنگ بود

تعریف کنBlush

چشم حتما

لحظه ها را دریاب
چشم فردا کور است
نه چراغیست در آن پایان
هر چه از دور نمایانست
شاید آن نقطه نورانی
چشم گرگان بیابانست
۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۱۰
۱۷ اسفند ۱۳۹۳, ۰۲:۱۵ ق.ظ
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
سلام دوست عزیز.
منم تجربه همچین کاری برام پیش اومد و الان که به نتیجه و عملم فکر می کنم واقعا لذت می برم!

امیدوارم همه دوستان این لذت بزرگ رو تجربه کنند.

خداوندا ... کدام نقطه ی زمین، از تو خالیست که خلق تو را در آسمان می جویند؟! منصور حلاج
۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Milestone , سجاد۶۷
ارسال: #۱۱
۱۷ اسفند ۱۳۹۳, ۰۳:۵۶ ق.ظ
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
مرسی بابت این متن Smile
۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Milestone , سجاد۶۷
ارسال: #۱۲
۱۷ اسفند ۱۳۹۳, ۰۷:۵۶ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۷ اسفند ۱۳۹۳ ۰۷:۵۸ ق.ظ، توسط faza.)
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
واقعا خوب بود.
حالا که این حس بین اکثر کسایی که کار اولشون رو همینجوری گرفتن و انجام دادن مشترکه، چرا نباید شرایطی فراهم شه که "همه" از این حس مشترک لذت ببرن و از این فرصت بهره مند شن ؟
درسته که این نوشته، خودش یه قدمه تو این راه، ولی آموزش این "جسارت" و این "اعتماد به نفس" و این "اراده" باید فراگیرتر و جامع تر و در سطوح گسترده تری انجام شه که متاسفانه نمیشه.
حالا که چنین چیزی در برنامه وزارت علوم تقریبا جایی نداره (میگم تقریبا، چون یه چیزایی مثل کارآموزی گذاشتن که میتونه در راستای همین هدف باشه) و خلاصه به آموزش این مسائل زیاد بها داده نمیشه، نقش اساتید برجسته بسیار پررنگ تر میشه و اینجاست که یک استاد خوب (که خودش با همین مشکلات دست و پنجه نرم کرده) متمایز میشه از اساتیدی که تا دکتری (یا حتی بعضاً تا ارشد) "فقط" درس خوندن و اصلا با چنین مسائلی روبرو نبودن و اومدن مستقیم هر چی خوندن رو دارن "بازگو" میکنن. کاری که شاید یه دانشجوی ترم بالایی (موسوم به TA) خیلی بهتر از اون شخص بتونه انجام بده. دیگه فیلمهای آموزشی و کتابها و ... به کنار.
۴
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Bahar_HS , Milestone , نارین , سجاد۶۷ , d_felfelak
ارسال: #۱۳
۱۷ اسفند ۱۳۹۳, ۰۹:۲۰ ق.ظ
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
سلام. تجربه جالبی بود.
حالا آدرس سایتش رو هم بگو ببینم چطور طراحیش کردی؟

بازم تشکر
۲
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: NP-Cσмρℓєтє , Milestone , fsi2013 , سجاد۶۷
ارسال: #۱۴
۱۷ اسفند ۱۳۹۳, ۰۲:۵۶ ب.ظ
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
عالی بود، واقعا جسارت داشتن خیلی چیز خوبیه.

[تصویر:  jjci_yes.jpg]
۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Milestone , سجاد۶۷
ارسال: #۱۵
۱۷ اسفند ۱۳۹۳, ۰۵:۰۹ ب.ظ
RE: اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
خیلی خوب و امیدوار کننده بود Rolleyes

Mind is Might Cool
۲
۰
مشاهده‌ی وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Milestone


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
Question در آمد مهندسین در ایران. اشتباه کردم پزشکی نخوندم؟ sepanta1990 ۷۴ ۵۳,۳۹۱ ۲۷ فروردین ۱۴۰۱ ۰۷:۳۲ ب.ظ
آخرین ارسال: SetareSokhanrani
Rainbow درخواست موضوع پروژه برای درس شیوه ارائه Eternal ۳۲ ۵۲,۶۹۳ ۱۳ اسفند ۱۴۰۰ ۰۹:۲۹ ب.ظ
آخرین ارسال: Haniyeh2022
  بلخره پیداش کردم nillshid ۰ ۱,۲۰۷ ۰۶ بهمن ۱۴۰۰ ۱۰:۳۲ ق.ظ
آخرین ارسال: nillshid
  انتخاب موضوع پروژه درباره سیستم عامل آیلا ۱۸ ۲۰,۳۳۵ ۱۳ دى ۱۴۰۰ ۰۵:۴۱ ب.ظ
آخرین ارسال: Cimia
  طراحی یک سیستم عامل (از صفر) sina4everafter ۱۲ ۱۶,۸۴۳ ۰۶ بهمن ۱۳۹۹ ۱۲:۵۳ ب.ظ
آخرین ارسال: nahalmomen2007@yahoo.com
  شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد aamitis ۱۹۸ ۶۸,۲۵۸ ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۳:۵۳ ب.ظ
آخرین ارسال: gerdoo_456
  یادگیری برنامه نویسی تا اجرای پروژه های بزرگ The BesT ۳ ۳,۶۹۹ ۱۲ آذر ۱۳۹۸ ۰۳:۵۸ ب.ظ
آخرین ارسال: marvelous
  آموزش صفر تا صد لینوکس faraz_linux ۰ ۱,۷۹۴ ۱۸ مهر ۱۳۹۸ ۰۹:۱۹ ق.ظ
آخرین ارسال: faraz_linux
  قبول شدگان گروه مهندسی کامپیوتر ۹۷ F.N.44 ۵۱ ۳۱,۸۲۱ ۰۷ مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۱۶ ب.ظ
آخرین ارسال: marvelous
Wink قبول شده های (علوم کامپیوتر، مهندسی کامپیوتر و IT ) سال ۹۸ اینجا اعلام کنند gaslakh ۲۵ ۱۶,۲۲۲ ۱۸ شهریور ۱۳۹۸ ۱۱:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: mehdi.m2

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close