زمان کنونی: ۰۸ تیر ۱۴۰۳, ۱۰:۴۳ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۲۶۵۸۱
۲۳ اسفند ۱۳۹۴, ۰۸:۴۲ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
به قول یکی از دوستام، کتاب The Pragmatic Programmer فقط یه کتاب برنامه‌نویسی نیست، بلکه درس زندگی هست و فلسفه‌ی یونیکس هم فلسفه‌ی زندگی
یه همچین رفیقایی داریم ما Cool
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: gogooli , fatemesoleimani
ارسال: #۲۶۵۸۲
۲۳ اسفند ۱۳۹۴, ۰۸:۴۷ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۴۲ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط:  فکر کنم آداب دعا و بندگی بلد نیستم

یکیم نیست سوادشو داشته باشه، باهاش در مورد این چیزا حرف بزنم... دلم میخواد یه دوره برم درسای حوزه علمیه رو بخونم
آداب نداره هرجوری بگی قبوله
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: vesta , samane .gh , **sara**
ارسال: #۲۶۵۸۳
۲۳ اسفند ۱۳۹۴, ۰۸:۵۳ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۵۶ ب.ظ، توسط samane .gh.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
آخییی این متن چقد قشنگه ....

SadSadSadSadSadSadSadSadSadSadSadSadSad
خواهرم موهای بلندی داشت
همیشه میخندید و به موهای بلندش میبالید
بلندای گیسوانش را به بلندای فخرش گره میزد،
اما برای من سلاحی بود در جنگ و نزاع و به محض شروع جنگ خواهرانه/برادرانه گره های بافته شده به دست مادر، این بار به دستان من با تمام توان کشیده میشد، جیغ و فریاد خواهرم لذت بخش ترین صدای ان زمان بود..
اما دیروز خواهرم را دیدم نمیخندید
موهایش کوتاه بود آنقدر که نه دستان کوچک و متبحر مادر،و نه گیره های کوچک زنانه هنر گره زنی بر آن را نداشتند.و به سختی و با ارفاق شاید موهایش کمی از من بیشتر بود....
لبخند تلخ را همراه کردم و گفتم:حالا من چطور موهاتو بکشم؟
بغضش را به هزار زحمت قورت داد
و گفت:گره های آشنای تو، شبها به دست مرد دیگری بود..

خلع سلاحش کردم......

از آیینه بپرس نام نجات دهنده ات را ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: fatemesoleimani , salam5 , gogooli , RASPINA , rahhil , MajidManesht2012 , Happiness.72 , Pure Liveliness , Ms. Saba , Menrva , amineh89
ارسال: #۲۶۵۸۴
۲۳ اسفند ۱۳۹۴, ۰۹:۴۵ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۴۷ ب.ظ، توسط RASPINA.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۴۲ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط:  فکر کنم آداب دعا و بندگی بلد نیستم

یکیم نیست سوادشو داشته باشه، باهاش در مورد این چیزا حرف بزنم... دلم میخواد یه دوره برم درسای حوزه علمیه رو بخونم
من بهترین صحبت کردن با خدا را توی دعای کمیل دیدم .خوبه که با توجه بخونیش

دیگه اوجش توی مناجات شعبانیه.... اصلا حرف دل آدم به خداست. قشنگ یادت میده چی بگی...

چ خوب شد یاد مناجات شعبانیه افتادم خوبه آخرسالی بخونم....
حتما بخونش. با توجه به معنی اش

البته یکی از دوستای من که برنامه نویس هست یه مدت مثل شما خیلی سوال داشت به همین خاطر گفت یه ترم میرم حوزه بعد بر می گردم و ارشد را می خونم. الان نه تنها ترم دوم را هم میره تازه اصلا کنکور هم ثبت نام نکرد .شاگرد اول حوزه هم شد میگه تازه فهمیدم زندگی یعنی چی

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: vesta , x86 , fatemesoleimani , Happiness.72 , pezhman.m-AI
ارسال: #۲۶۵۸۵
۲۳ اسفند ۱۳۹۴, ۱۰:۰۶ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۴۲ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط:  فکر کنم آداب دعا و بندگی بلد نیستم

یکیم نیست سوادشو داشته باشه، باهاش در مورد این چیزا حرف بزنم... دلم میخواد یه دوره برم درسای حوزه علمیه رو بخونم

پ.ن: یه مرضی هم دارم، اسمشو نمیدونم چیه، فقط ایمیل که میدم به کسی، میخکوب میشم پای سیستم تا جواب بده، بد دردیه

احتمالا مفاتیح الجنان کافی باشه.

کتاب ادب حضور سید بن طاووس رو هم میگن.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: x86 , vesta , fatemesoleimani
ارسال: #۲۶۵۸۶
۲۳ اسفند ۱۳۹۴, ۱۱:۳۶ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۷:۰۶ ق.ظ، توسط x86.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
---
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: vesta , diligent , Aurora , fatemesoleimani , Riemann , fo-eng , Happiness.72 , Parisa-SH , MShariati , khayyam , Pure Liveliness , sara9009 , Ms. Saba , RASPINA , NP-Cσмρℓєтє , Menrva , fifa2020 , pezhman.m-AI , saeidkhan , MajidNasiri , Bahar_HS , قاصدک۲۳ , amineh89 , Skyrim , so@
ارسال: #۲۶۵۸۷
۲۳ اسفند ۱۳۹۴, ۱۱:۵۵ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
به هیچی فکر نکن، نگران اتفاقاتی که هنوز نیوفتاده نباش. اون اتفاق اگه قرار باشه میوفته و اگه نباشه نمیوفته. برای مسائلی که تو براشون نمیتونی کاری کنی و اصلا دست تونیست که بتونی چیزی رو تغییر بدی ناراحت نباش. فکر نکن، نگرانی نباش. بانگرانی تو چیزی عوض نمیشه، پس فکر نکن و نگران نباش. خیلی چیزا دست تو نیست.
فکر نکن، آروم باش . آروم باش.

باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازۀ پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست،
رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: nina69 , fatemesoleimani , **sara** , salam5 , Pure Liveliness , Ms. Saba , RASPINA , Menrva , Bahar_HS , قاصدک۲۳ , tabassomesayna
ارسال: #۲۶۵۸۸
۲۴ اسفند ۱۳۹۴, ۱۲:۰۰ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۲۴ ق.ظ، توسط blackhalo1989.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


میخوام تو این چند روز یه برنامه مفصل مطالعه بذارم. موندم چی بخونم.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: fatemesoleimani , Menrva
ارسال: #۲۶۵۸۹
۲۴ اسفند ۱۳۹۴, ۱۲:۵۹ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۰۰ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

اینجا تا حالا نرفته بودم Big Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۶۵۹۰
۲۴ اسفند ۱۳۹۴, ۰۱:۲۲ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۵۹ ق.ظ)Riemann نوشته شده توسط:  
(24 اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۰۰ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

اینجا تا حالا نرفته بودم Big Grin
این رو چطور؟:

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Riemann
ارسال: #۲۶۵۹۱
۲۴ اسفند ۱۳۹۴, ۰۱:۴۴ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دلم که می گیرد سریع وضو می گیرم سجاده ای که مادرم به تازگی به من داده است را پهن میکنم

می نشینم رو به قبله فقط یک چیز میگویم : سلام بی بی جان کمکم کن خانم

...Let it Go
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Pure Liveliness , Ms. Saba , RASPINA , pezhman.m-AI
ارسال: #۲۶۵۹۲
۲۴ اسفند ۱۳۹۴, ۰۲:۱۸ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۲:۱۹ ق.ظ، توسط diligent.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۰۰ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  میخوام تو این چند روز یه برنامه مفصل مطالعه بذارم. موندم چی بخونم.
"هنر شفاف اندیشیدن" ترجمه عادل فردوسی پور Smile

همه در حسرت یک پروازند؛
من به پرواز نمی اندیشم؛
به تو می اندیشم؛
تو که زیباتر از اندیشه یک پروازی..
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: blackhalo1989
ارسال: #۲۶۵۹۳
۲۴ اسفند ۱۳۹۴, ۱۰:۴۱ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۴۶ ق.ظ، توسط blackhalo1989.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۲:۱۸ ق.ظ)diligent نوشته شده توسط:  "هنر شفاف اندیشیدن" ترجمه عادل فردوسی پور Smile
نه بابا منظورم فنی بود. یه لیست دارم از چیزایی که دوست دارم باهاشون کار کنم. یکی دو تاشو میخوام انتخاب کنم و شروع کنم. مثلا یه وب سرویس با laravel یا ruby on rails یا django بنویسم و با angular.js مصرف کنم. Tongue
اما ایدتون خوب بود، یه کار غیر فنی هست چند وقته میخوام یاد بگیرم. عید وقت خوبیه برای یاد گرفتنش.

چقدر مینا کاری و فیروزه کوبی قشنگه.

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: diligent , RASPINA
ارسال: #۲۶۵۹۴
۲۴ اسفند ۱۳۹۴, ۱۱:۲۱ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۷:۰۶ ق.ظ، توسط x86.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
----
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: blackhalo1989 , diligent , Bahar_HS
ارسال: #۲۶۵۹۵
۲۴ اسفند ۱۳۹۴, ۰۱:۱۱ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دو روز مانده بود به تولد مادرم. بخاطر مشغله کاری نمی توانستم به دیدنش بروم و حضورا تولدش را تبریک بگویم. از این رو تصمیم گرفتم که هدیه ای برایش پست کنم و در تقویمم نیز یادداشت کردم که حتما تا دو روز آینده با او تماس بگیرم.
مادرم گل لیلیوم خیلی دوست دارد. با خودم گفتم یک سبد گل می تواند برایش بهترین هدیه باشد. به گل فروشی رفتم و با دقت چندین شاخه گل انتخاب کردم و به فروشنده گفتم که آن ها را در سبدی قرار داده و به بهترین صورت تزیین کند او هم با سلیقه بسیار یک سبد لیلیوم بنفش و سفید تحویلم داد. رویش یک کارت “تولدت مبارک” قرار داده و به فروشنده یادآوری کردم آن ها را به آدرسی که نوشته ام بفرستد.
وقتی از گل فروشی خارج شدم دختر بچه ای را دیدم که به ویترین مغازه خیره شده و بغض کرده بود. نزدیکش شدم و از او پرسیدم: می خواهی گل بخری دخترم؟ سرش را به نشانه تایید تکان داد و گفت: پولم کافی نیست. می خواهم برای مادرم گل نرگس بخرم. او عاشق این گل است.
جواب دادم: فکر کنم اگر کمی کمکت کنم بتوانی صاحب چند شاخه گل نرگس بشوی. سپس هر دو به داخل مغازه رفتیم و او توانست دسته گل دلخواهش را بخرد.
وقتی با خوشحالی از مغازه بیرون رفتیم از او پرسیدم: می خواهی تا خانه برسانمت تا گل ها را سریع تر به مادرت بدهی؟ جواب داد: خیلی ممنون. نیازی نیست. تا قبر مادرم راهی نیست.
دیگر نتوانستم چیزی بگویم. وقتی دختر بچه دور شد چند قطره اشک از چشمانم جاری شد، فورا به رئیسم تلفن کردم و تقاضای دو روز مرخصی دادم. بار دیگر به گلفروشی باز گشتم. دست گل را گرفتم و ۶۰۰ کیلومتر با ماشین رانندگی کردم تا سبد گل را خودم به مادرم بدهم.

راهی به انتها هست؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: diligent , khayyam , RASPINA , Happiness.72 , Parisa-SH , **sara** , Bahar_HS , amineh89


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۷,۸۱۸ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۶۱,۱۳۷ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۷۴۷ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۴۵,۸۰۲ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۲۶۷ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۴۰۶ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۴۱۴ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۸۷۳ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۶۶۸ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۸۲۵ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close