انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[NP-Cσмρℓєтє]

میگم همه اتاقشون اینقــــــــــــــــــــــــــدر ریخت و پاشه ؟؟ یا اتاقه من فقط اینقــــــــــــــــــــــــدر ریخت و پاشه؟؟
واااااای کی حال داره جمعه اینجارو تمیز کنه
خدایا کمک بفرست

[negar.v]

امروز فهمیدم،انقدر ها هم نباید بد بین باشم،هنوزم آدمای با معرفت هستن

Sent from my C5302 using Tapatalk

[vesta]

خداروشکر من کنکور ندارم، الان سکته زده بودم پستاتون رو میخونما استرس میگیرم
آخه استرس من واسه کنکور تقریبا ۳ ماه جلوتر با انواع و اقسام بیماریها بروز پیدا میکرد، یه وضعی بودااا...
بیخیال باشید، سخت نگیرید
داداشم رفته بود کنکور بده، مراقب اومده بود گفته بود آقا سوالا ۲۰۰ تاست تو چرا ۲۲۰ تا زدی همینطوری پر کرده بود، بعد اون اضافیا رو پاک کرده بود، تازه قبولم شد

یه خاطره خنده دارم هم از جواب کنکور کارشناسی، من و خواهرم با هم کنکور میدادیم، بعد روز جواب بود، من دارم گریه میکنم، اون آهنگ گذاشته داره جنگولک بازی درمیاره، بعد من قبول شدم و اون مجاز نشده یادش به خیر، چقدر الکی خودمو حرص دادم چقدر خودمو اذیت کردم، یعنی در حد خودآزاری
حالا شما هم انقدر حرص نخورید، بابا روزای آخر که درس نمیخونن، میرن عشق و حال ریلکس کنید خودتون رو( من موقع رفتن از دم در برگشتم و یه سوال رو از اول خوندم، تو کنکور اومده بود ) اما بی شوخی اذیت نکنید خودتون رو و آرامشتون رو حفظ کنید الان فقط و فقط حفظ آرامش براتون مهم هستش. اگه چیزی یادتون رفت بهش پیله نکنید برید سراغ سوالای بعدی، خودش کم کم یادتون میاد
براتون آرزوی بهترین نتیجه رو دارم

Fardad-A، در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ ۱۰:۳۸ ق.ظ برای این مطلب یک پانوشت گذاشته است:

چند پست قبل دیدم انگار مادرتان بیمار بوده اند و خیلی ناراحت بودید.
خدا را شکر انگار اوضاع بهتر شده. هم دعا میکنم و هم خوشحالم از این بابت که بهبود پیدا کردن.
انشائا... که همیشه شاد باشید.

[Menrva]

روزی از یک استاد مدیتیشن پرسیدند: چطور می توانید به انجام این همه کار برسید؟ و در آنها موفق شوید؟
او با وجود مشغله ای که داشت پاسخ داد: “وقتی از جایم بلند می شوم، از جایم بلند می شوم! وقتی که راه می روم، راه می روم! وقتی که غذا می خورم، غذا می خورم! وقتی که صحبت می کنم، صحبت می کنم.”
کلام او را قطع کردند و گفتند: “خوب ما هم همین کارها را انجام می دهیم، شما چه کار اضافه ای انجام می دهید که موفق می شوید؟”
استاد دوباره جواب داد: “وقتی از جایم بلند می شوم، از جایم بلند می شوم! وقتی که راه می روم، راه می روم! وقتی که غذا می خورم، غذا می خورم! وقتی که صحبت می کنم، صحبت می کنم”.
مردم مجددا به او گفتند: “این کارها را ما هم انجام می دهیم.”
استاد ادامه داد: “نه!، این طور نیست! شما وقتی نشسته اید، ذهنتان از قبل ایستاده است، وقتی که بلند می شوید، ذهنتان از قبل دویده است، وقتی که می دوید، از قبل به مقصد رسیده اید…

[A V A]

وستا جونم اخه چیزی که یادمون رفته چطور یادمون میاد خواهر؟ :-D
سر ازمونا تلاش میکردم یادم نمیومد :-D
ازون شبای گوله انرژی منفی بودنمه

[vesta]

(۱۴ بهمن ۱۳۹۳ ۱۰:۱۲ ب.ظ)AVA 94 نوشته شده توسط:  وستا جونم اخه چیزی که یادمون رفته چطور یادمون میاد خواهر؟ :-D
سر ازمونا تلاش میکردم یادم نمیومد :-D
ازون شبای گوله انرژی منفی بودنمه

به راحتی
گیر دادیا، من میگم یادت میاد بگو چشم
چون خوندیش و بخاطر جو امتحان و زیاد بودن مطالب هستش که یادت نمیاد آروم که باشی و دوباره برگردی روش بهت چشمک میزنه، یه صلوات بفرست و چشماتو ببند و یادت بیار که کی و کجا خوندیش و مربوط به چی هستش، فقط زیادم روش زوم نکن که وقت از دستت بره اگر دیدی باز یادت نمیاد ازش رد شو، نگذار وقت کشی کنه

[A V A]

چشم
دعا کن برام:-*
بدرود مانشت تا جمعه عصر

[blackhalo1989]

تا آدم میاد به بدبختی های خودش عادت کنه باز یه چیزی یاد آدم میندازه که "جای تو اینجا نیستا". عجب گرفتاری شدیما.

[NP-Cσмρℓєтє]

سیستم من سوخت
خداحافظ مانشت

[fo-eng]

دیر یا زود تجربه ی زندگی به ما می آموزد که در درون بعضی از انسان ها گاهی انسان دیگری ست که او را هرگز نمی شناسی

[blackhalo1989]

(۱۴ بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۳۸ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  سلام بر همه دل تنگهای قدیم و جدید!

و همچنین بر پیشکسوتان این تاپیک بالاخص جناب بلک
قرار بود شیرینی بدی، بلک جان برای فارغ التحصیلی، گفتی میرم یزد قطاب میفرستم و از این حرفا!!!

سلام بر مدیر مدیران، جناب فرداد
من تو دفاعم شیرینی یزدی دادم، نشون به اون نشون که x86 هم تو دفاعم بود. الان خودش میاد تایید میکنه.

بیشتر سر بزنید آقا فرداد. دل ما برای شما تنگ میشه.

[fo-eng]

(۱۴ بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۳۸ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  سلام بر همه دل تنگهای قدیم و جدید!

و همچنین بر پیشکسوتان این تاپیک بالاخص جناب بلک
قرار بود شیرینی بدی، بلک جان برای فارغ التحصیلی، گفتی میرم یزد قطاب میفرستم و از این حرفا!!!

سلام جناب فرداد!
خیلی خیلی وقت بود سر نزده بودید اینجا!

[MiladCr7]

کنکورم رسید بچه ها !!! خدایی باید یه تشکر کنم از بچه های مانشت به خاطر اینکه این همه فعال هستند و جواب میدن( خیلی از سوالام اینجا حل شد).امیدوارم هر جا هستید سلامت باشید.و کنکورتون رو هم عالی بدید

[amard]

سپس به دنبال این غم و اندوه آرامشی بر شما فرستاد، این آرامش به صورت خواب سبکی بود (که در شب بعد از حادثه احد) جمعی از شما را فرو گرفت اما جمع دیگری در فکر جان خویش بودند (و خواب چشمان آنها را فرا نگرفت) آنها گمانهای نادرستی درباره خدا همچون گمانهای دوران جاهلیت داشتند، و می‏گفتند: «آیا چیزی از پیروزی نصیب ما می‏شود؟» بگو «همه کارها (و پیروزیها) بدست خدا است، آنها در دل خود اموری را پنهان می‏دارند که برای تو آشکار نمی‏سازند می‏گویند: «اگر سهمی از پیروزی داشتیم در اینجا کشته نمی‏شدیم!» بگو «اگر هم در خانه‏ های خود بودید آنهائی که کشته شدن در سرنوشت آنها بود به بسترشان می‏ریختند (و آنها را به قتل می‏رساندند) و اینها برای این است که خداوند آنچه در سینه شما پنهان است بیازماید و آنچه در دلهای شما (از ایمان) می‏باشد خالص گرداند و خداوند از آنچه در درون سینه‏ ها است با خبر است. (آل عمران/۱۵۴)

[shamim_70]

(۱۵ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۲۲ ق.ظ)miladcr7 نوشته شده توسط:  کنکورم رسید بچه ها !!! خدایی باید یه تشکر کنم از بچه های مانشت به خاطر اینکه این همه فعال هستند و جواب میدن( خیلی از سوالام اینجا حل شد).امیدوارم هر جا هستید سلامت باشید.و کنکورتون رو هم عالی بدید

دقیقا،منم از دوستان تشکر میکنم...ایشالا همه موفق بشن ک نتیجه زحماتشونو ببینن