داستان خلقت زن:
از هنگامی ک خداوند مشغول خلق زن بود شیش روز میگذشت.
فرشته ای ظاهر شد و گفت: چرا این همه وقت صرف این یک ی میفرمایید؟
خداوند پاسخ داد: دستور کار اورا دیده ای؟
باید بتواند با خوردن غذایی که مانده کار کند.
دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جای دهد،
بوسه ای داشته باشد ک بتواند همه دردهارا، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته را درمان کند.
او میتواند هنگام بیماری خودش را درمان کند، یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند.
فرشته نزدیک شد و به زن دست زد و گفت: اما پروردگارا او را خیلی لطیف افریدی.
خداوند : بله لطیف است
اما او را سخت هم آفریده ام تصورش را هم نمیتوانی بکنی ک او تا چه حد میتواند تحمل کند و زحمت بکشد.
آنگاه فرشته متوجه چیزی بر گونه ی زن شد.
اشک...
گفت اشک برای چیست؟
خداوند گفت: اشک وسیله ایست برای ابراز شادی، اندوه، درد، ناامیدی،
فرشته متاثر شد و گفت: زن ها قدرتی دارند که مردان را متحیر میکنند.
خداوند گفت: این مخلوق عظیم فقط یک عیب بزرگ دارد
فرشته گفت: چه عیبی؟
خداوند فرمود : پارک دوبل بلد نیست!!!
خداییش راست نمیگه؟البته به جز خط اخر
(۰۳ فروردین ۱۳۹۴ ۰۹:۴۵ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: (03 فروردین ۱۳۹۴ ۰۸:۵۷ ب.ظ)**sara** نوشته شده توسط: تا الان هر عید این مهمانان گرامی دغدغه چهره منو دارن که به کی رفتم؟
اینا خلاقیت نداررررررررن؟ خو این همه مسئله واسه صحبت هست، قیافه چیهههههه؟؟؟ والا به خدااااا
حالا من هر کی میاد خونه مون، میپرسه نرفتی سر یه کاری؟ میگم هنوز نه! بعد میگن تو که رشته ات خوبه، آی تی هستی سریع کار گیرت میاد!! :-O الان یه جوری شده که هر کی این سوال مسخره رو ازم بپرسه ها، دلم میخواد بلند شم، پخشش کنم رو دیوار!!
در ضمن روحیه امم خیلی حساسه :دی
حالا من هر جا میرم هرکی منو می بینه یه چیزی میگه که اینجا جاش نیست وگرنه میگفتم