زمان کنونی: ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۱۲:۲۲ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۹۱۲۱
۰۳ آبان ۱۳۹۲, ۰۹:۵۸ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۳ آبان ۱۳۹۲ ۰۸:۴۵ ب.ظ)Snow White نوشته شده توسط:  چراسرعت مانشت اینقد پایین اومده!

آره سرعتش چند روزی هستش خیلی پایینه ، چند بار باید ری لود رو بزنیم Sad

Heart زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست Heart
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sahar121 , AEM4949
ارسال: #۹۱۲۲
۰۳ آبان ۱۳۹۲, ۱۱:۵۴ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
امشب این لینک رو براتون میگذارم که با خوندش با انرژی بیشتر زندگی تون و هدفتون رو دنبال کنید.

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

ای درد توام درمان در بستر ناکامی .... ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم ... لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۹۱۲۳
۰۴ آبان ۱۳۹۲, ۱۲:۲۳ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
امشب بچه ۲ ساله همسایه رو از بغل باباش گرفتیم و آوردیم تو حیاطمون .
اولش خوب بود اما چشمش همش به دنبال باباش بود
بهش گفتیم سوار ماشین می کنیمت که ببریم سر کوچه به بابات بدیمت
با وجود اینکه ماشین سواری رو خیلی دوست داره همش نگران به پشت سرش نگاه میکرد و می گفت : بابا، بابا، بابا ...
با هرچیزی خواستیم تطمیعش کنیم نگرانیش بیشتر میشد و بلند تر پدرش رو صدا میزد
و دیگه نزدیک بود گریه کنه که پسش دادیم به باباش

چقدر خجالت کشیدم . خدایا ببخش !
هروقت دنیا مرا از آغوش تو گرفت و به من وعده رسیدن به تو را داد ، با آغوش باز پذیرفتمش ، غافل از اینکه این رفتن بازگشتی ندارد و زمانی که سرمست بودم این تو بودی که مرا از آغوش کذایی دنیا پس گرفتی
رهایم نکردی ، رهایم نکن

۳ آبان ۹۲ - ساعت ۱۰ شب
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sahar121 , Masoud05 , azarakhsh1986 , mmsaeed , vesta , maneshty , ماه بانو , neda_Network , blackhalo1989 , SaMiRa.e , my major , samaneh@90 , nazanin_sh , انرژی مثبت , f.b , diligent , 10:30 , **sara**
ارسال: #۹۱۲۴
۰۴ آبان ۱۳۹۲, ۰۷:۲۴ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
امروز خیلی دلم گرفته .
نمیدونم دارم چیکار میکنمSad
تا حالا شده از یکی یه دلخوریه خییییییییییلی بزرگ داشته باشید و بهش نگید بعد یهو اعصابتون خورد بشه کل دلخوریارو دوست داشته باشید سرش خالی کنید؟!؟! بعدشم هم پشیمون باشید هم نباشید!

اصن خودمم نمیدونم چی میگم . حالا توی این دوره کنکور یکی نیس بگه آزار داری همچین کاری میکنی که اعصاب خودتم خورد بشهSad
دوست ندارم کسی ازم دلخور باشه . ولی بعضیا حقشونه . خب چیزی نگم دل خودم آروم نمیشه . چیزیم میگم بازم چون یکی دیگه رو ناراحت کردم دلم آروم نمیشهSad
من چیکااار کنم؟
خودمم نمیدونم چی میگمSadSadSadSad

یک چشم من از روز جدائی بگریست / چشم دگرم گفت چرا گریه ز چیست؟

چون روز وصال شد فرازش کردم / گفتم نگریستی نباید نگریست .........
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۹۱۲۵
۰۴ آبان ۱۳۹۲, ۰۸:۳۹ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۴ آبان ۱۳۹۲ ۰۷:۲۴ ب.ظ)nazanin_sh نوشته شده توسط:  نمیدونم دارم چیکار میکنمSad
تا حالا شده از یکی یه دلخوریه خییییییییییلی بزرگ داشته باشید و بهش نگید بعد یهو اعصابتون خورد بشه کل دلخوریارو دوست داشته باشید سرش خالی کنید؟!؟! بعدشم هم پشیمون باشید هم نباشید!

اصن خودمم نمیدونم چی میگم . حالا توی این دوره کنکور یکی نیس بگه آزار داری همچین کاری میکنی که اعصاب خودتم خورد بشهSad
دوست ندارم کسی ازم دلخور باشه . ولی بعضیا حقشونه . خب چیزی نگم دل خودم آروم نمیشه . چیزیم میگم بازم چون یکی دیگه رو ناراحت کردم دلم آروم نمیشهSad
من چیکااار کنم؟
خودمم نمیدونم چی میگمSadSadSadSad
جوابتون رو خودتون تو امضایی که دارید بیان کردید :
سعی کن در زندگی مثل زودپز باشی در اوج جوش آوردنت سوت بزنیBig Grin

مطمئنا کسی که ازش ناراحت بودید بی تقصیر هم نبوده .. حالا کم و زیاد داره .. در اینجور مواقع و زمانی که خودتون سبک شدید سعی کنید که اون بنده خدا رو هم سبک کنید . یعنی باهاش تماس بگیرید و توضیح بدید که دلیل رفتارتون چی بوده .
زیاد سخت نگیرید .. Smile

[تصویر:  2hpj6v9.png]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: nazanin_sh , f.b
ارسال: #۹۱۲۶
۰۴ آبان ۱۳۹۲, ۱۰:۵۱ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۴ آبان ۱۳۹۲ ۰۸:۳۹ ب.ظ)saam نوشته شده توسط:  جوابتون رو خودتون تو امضایی که دارید بیان کردید :
سعی کن در زندگی مثل زودپز باشی در اوج جوش آوردنت سوت بزنیBig Grin

مطمئنا کسی که ازش ناراحت بودید بی تقصیر هم نبوده .. حالا کم و زیاد داره .. در اینجور مواقع و زمانی که خودتون سبک شدید سعی کنید که اون بنده خدا رو هم سبک کنید . یعنی باهاش تماس بگیرید و توضیح بدید که دلیل رفتارتون چی بوده .
زیاد سخت نگیرید .. Smile
ممنون saam عزیز
برام دعا کنید
امان از بشر !!! انقد دلم میخواست خدا بهم بگه الان دقیقا چیکار کنم که درست باشه

یک چشم من از روز جدائی بگریست / چشم دگرم گفت چرا گریه ز چیست؟

چون روز وصال شد فرازش کردم / گفتم نگریستی نباید نگریست .........
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Breeze
ارسال: #۹۱۲۷
۰۵ آبان ۱۳۹۲, ۰۲:۱۱ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
تسلیت میگم به خانواده های این عزیزان.

وضعیت مرزی دو کشور بلژیک و هلند به این صورت هست :

[تصویر:  222375_S3IIsyUes8.jpg]

اما وضعیت مرزی ایران با تمام همسایگانش به این صورت :

[تصویر:  4]

متاسفانه، و بسیار متاسفانه ...

ای درد توام درمان در بستر ناکامی .... ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم ... لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: maneshty , Breeze , sahar121 , narges_r , nina69
ارسال: #۹۱۲۸
۰۵ آبان ۱۳۹۲, ۰۲:۲۰ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
سلام!
حال همه‌ی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: nazanin_sh , 10:30 , **sara**
ارسال: #۹۱۲۹
۰۵ آبان ۱۳۹۲, ۰۹:۴۵ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
اینو حتما بخونین....فوق العاده س
__________________________
در روزگار قدیم تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت.

همسر چهارم را بیشتر از همه دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت پذیرایی می کرد. بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می داد.
همسر سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می کرد. نزد دوستانش او را برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مرد دیگری برود و تنهایش بگذارد.

واقعیت این بود که او همسر دومش را هم بسیار دوست داشت. او بسیار مهربان بود و دائماً نگران و مراقب مرد بود. مرد در هر مشکلی به او پناه میبرد و او نیز به تاجر کمک می کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید. اما همسر اول مرد زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود. اما اصلاً مورد توجه مرد نبود. با وجود این که از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می کرد و تقریباً هیچ توجهی به او نداشت.

روزی مرد احساس کرد به شدت بیمار است و به زودی خواهد مرد.

به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت: من اکنون چهار همسر دارم ،اما اگر بمیرم دیگر کسی را نخواهم داشت، چه تنها و بیچاره خواهم شد ! بنابراین تصمیم گرفت با همسرانش حرف بزند و برای تنهاییش فکری بکند.

اول از همه سراغ همسر چهارمش رفت و گفت: من تو را از همه بیشتر دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده ام و انواع راحتی ها را برایت فراهم آورده ام، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می شوی تا تنها نمانم؟

زن به سرعت گفت: "هرگز” ؛ همین یک کلمه و مرد را رها کرد.

مرد با قلبی که به شدت شکسته بود به سراغ همسر سومش رفت و گفت: من در زندگی تو را بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟

زن گفت: البته که نه ! زندگی در این جا بسیار خوب است . تازه من بعد از تو می خواهم دوباره ازدواج کنم و بیشتر خوش باشم. قلب مرد از این حرف یخ کرد.

مرد تاجر به همسر دوم رو آورد و گفت: تو همیشه به من کمک کرده ای . این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید از همیشه بیشتر، میتوانی در مرگ همراه من باشی؟

زن گفت : این بار با دفعات دیگر فرق دارد. من نهایتاً می توانم تا گورستان همراه تو بیایم اما در مرگ … متأسفم !

گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد. در همین حین صدایی او را به خود آورد: من با تو می مانم ، هر جا که بروی تاجر نگاهی کرد ، همسر اولش بود که پوست و استخوان شده بود. غم سراسر وجودش را تیره و تار کرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقی نمانده بود . تاجر سرش را به زیر انداخت و به آرامی گفت: "باید آن روزهایی که می توانستم به تو توجه میکردم و مراقبت می بودم…

در حقیقت همه ما چهار همسر داریم!

۱) همسر چهارم که بدن ماست. مهم نیست چه قدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنی وقت مرگ ،اول از همه او، تو را ترک می کند.

۲) همسر سوم که دارایی ماست. هر چقدر هم برایت عزیز باشد وقتی بمیری به دست دیگران خواهد افتاد.

۳) همسر دوم خانواده و دوستان ما هستند . هر چقدر صمیمی و عزیز باشند وقت مردن نهایتاً تا سر مزارت کنارت خواهند ماند.

۴) همسر اول که روح ماست. غالباً به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست میکنیم. او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعیف و تنها رهایش کرده ایم تا روزی که قرار است همراه باشد اما آن روز دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است.

[تصویر:  2hpj6v9.png]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: nazanin_sh , tabassomesayna , kati , SaMiRa.e , ihelpu
ارسال: #۹۱۳۰
۰۵ آبان ۱۳۹۲, ۰۱:۰۱ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
ای خدا .. آخه یکی نیست بگه دختر جان بشین کار کن ... ۹۸% پایان نامه ام تمومه حالا سر این ۲% آخرش چرا اینقدر تنبلی میکنم .. Sad .. مقاله ام هم باید اوکی کنم ای خداااااااااااااااا یه سر جو کمکم کن به خودم بیام Sad((
دیر شدددددددددددددددددددد Sad

[تصویر:  2hpj6v9.png]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۹۱۳۱
۰۵ آبان ۱۳۹۲, ۰۳:۳۰ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
اصفهانی نیستم ولی اصفهان رو خیلی زیاد دوست دارم...
هیچ جای ایران مث اصفهان نمیشه...
دلم برای اون روزای اصفهان تنگ شده...
شهرخاطره ها...
اصفهان یادت بخیر
آه...ای روزگار...

멈추지 말고

My Dream is to fly
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۹۱۳۲
۰۵ آبان ۱۳۹۲, ۰۳:۵۲ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۵ آبان ۱۳۹۲ ۰۳:۳۴ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  
(05 آبان ۱۳۹۲ ۰۳:۳۰ ب.ظ)Snow White نوشته شده توسط:  اصفهانی نیستم ولی اصفهان رو خیلی زیاد دوست دارم...
هیچ جای ایران مث اصفهان نمیشه...
دلم برای اون روزای اصفهان تنگ شده...
شهرخاطره ها...
اصفهان یادت بخیر
آه...ای روزگار...
حالا ببینید اصفهانیا ی دور از اصفهان چی میکشند . واسه همینه که میگوید:
"دلم میخواد به اصفهان برگردم
بازم به اون نصف جهان برگردم
برم اونجا بشینم باز کنار زاینده رود

و فوتبال بچه ها را در کف زاینده رود بی آب تماشا کنم.Big GrinTongue
حرف دلموگفتین برم اونجا بشبنم رو سی وسه پل کنارزاینده رود(بااینکه بی آبه ولی بازهم به دل میشینه و خیلی قشنگه)
میدون نقش جهانو خیلی دوس دارممم چقد راه میرفتم اونجا....
اصفهان یه حال و هوای دیگه داره
واقعا خیلییییی دلم برای اصفهان تنگ شده
یادش بخیر
دلم اصفهان میخواااددد

멈추지 말고

My Dream is to fly
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۹۱۳۳
۰۵ آبان ۱۳۹۲, ۰۷:۳۲ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
از صبح همش این ابرها می اومدن، دست تکون میدادن (بعضا زبون درازی هم میکردند) و میرفتند. اما بالاخره ۴ قطره بارون هم اومد که آرزو به دل نمونیمTongue خدایا شکرت
-----
اینجا چه خبره؟
چرا همه چی چپ به راست شد!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۹۱۳۴
۰۵ آبان ۱۳۹۲, ۰۷:۵۸ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۵ آبان ۱۳۹۲ ۰۷:۵۹ ب.ظ، توسط kati.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۵ آبان ۱۳۹۲ ۰۷:۳۲ ب.ظ)eris229 نوشته شده توسط:  از صبح همش این ابرها می اومدن، دست تکون میدادن (بعضا زبون درازی هم میکردند) و میرفتند. اما بالاخره ۴ قطره بارون هم اومد که آرزو به دل نمونیمTongue خدایا شکرت
-----
اینجا چه خبره؟
چرا همه چی چپ به راست شد!

ولی فعلا وضعیت ما که شده مثل کارتون سرندیپیتی Big Grin میری بیرون می بینی همه چی ارومه اما بعدش ناغافل در عرض ۱ دقیقه بارون شدید همه جا رو می گیره Tongue
ادم تا به خودش میاد می بینه خیس شده ...
خدا رو شکر Rolleyes
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: virtual girl
ارسال: #۹۱۳۵
۰۵ آبان ۱۳۹۲, ۰۸:۰۳ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
پرسپولیس(لنگ ) به صدر آمد و اما هنوز تو نیامدی . . . =))

انسان موفق کسی است که در انتها پیروز شود نه در ابتدا .
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۴۶۴ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۲۰,۴۰۸ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۴۷۱ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۴,۹۲۹ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۹۳ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۴۴ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۵۲ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۵۳۷ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۳۴۸ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۷۰ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close