زمان کنونی: ۲۸ آبان ۱۴۰۳, ۰۲:۲۶ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۳۰۸۱۱
۲۳ تیر ۱۳۹۵, ۰۹:۴۴ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۹:۴۵ ب.ظ، توسط samaneh@90.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
چشم Big Grin
-------------------
نشد دیگه نقل قول کنم وگرنه ..........

کامیابی و شادمانی تو در درونت قرار دارد، اراده کن که شاد بمانی، آن زمان، تو و شادمانی‌ات، میزبان نامریی دشواریها خواهید بود.((هلن کلر))Big GrinBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: NP-Cσмρℓєтє
ارسال: #۳۰۸۱۲
۲۳ تیر ۱۳۹۵, ۱۰:۱۵ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۹:۰۹ ب.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط:  نمیدونم ترم ۴ کارشناسی بود یا چند، خلاصه، وارد اتاق شدم (خوابگاه). دیدم یه نفر با تیپ نیمه‌روستایی و نیمه‌ مذهبی نشسته، بقیه هم گردش. سلام و اینا، دوستم گفت که آره این همسایه و آشنای ما بود توو شهرستان الان اومدند تهران، افتخار ما هست و ۸۰ تا مقاله داده و جوان‌ترین دانشمند جهان در سال ۲۰۰۸ شده و فلان و فلان و الان هم از هاروارد دعوت‌نامه داره تا به همراه خانواده بره (یعنی هاروارد برای خانوادش هم امکان اقامت با همراه هزینه‌ی زندگی و ... فراهم کرده). از اونجایی که اون دوستم داداشش آدم حسابی بود (گفتم لابد اگه اینطوری که میگه نباشه، داداشش متوجه میشه دیگه) و خودش هم گفت طرف آشنامون هست و اینا، من اصلا فرصت فکر کردن بهم داده نشد. هر چند که اون موقع نمیدونستم نوشتن هر مقاله چقدر طول میکشه. این بابا هر از چند گاهی میومد پیش ما. مثلاً یه بار بهم پیشنهاد داد که فضاپیماها از سوخت چی چی استفاده می‌کنند، من میخوام امکان استفاده از سوخت فلان رو فراهم کنم که فقط آمریکا داره و روسیه هم هنوز به مرحله‌ی اجرا نرسیده! تو کدش رو بزن و مهندس مکانیک اینا هم میخوام که جور میکنم. خلاصه از این چیزا میگفت. یه بار میخواست لپتاپ بخره، سر اینکه Dell یه میلیونی بخره (اون موقع ارزون بود) یا ۸۰۰ تومنی شک داشت! من پیش خودم گفتم من الان لپتاپم دو میلیون هست، این با این حشم و خدم چرا سر ۲۰۰ هزار شکمش درد گرفته؟
خلاصه خریده بود و بعدش که میخواست تایپ کنه، دیدم اصلا دو انگشتی هم بلد نیست. انگلیسی هم بلد نبود حتی. اصن جور در نمیومد اینا. بعد آها گفته بود که شهید بهشتی ۴ سال پزشکی خونده و الان هم شریف دو رشته‌ای هوافضا و فیزیک می‌خونه و این ترم هم ۳۶ واحد داره! یه بار یه کتابی هم آورد که خودش نوشته بود و یه هزار تا هم چاپ شده بود، کاربرد فیزیک هسته‌ای در زندگی روزمره. سر و روی کتاب تمیز بود. یکی دو تا عکس هم با این علی‌اکبر صالحی گرفته بود. از این مجعزاتش هر از گاهی رو میکرد ولی خب همه‌مون مشکوک شده بودیم. مثلاً توو رزومه‌ش نوشته بود با فلان نوبل فیزیک در ارتباط هستم در حالی که انگلیسی نمیتونه بنویسه.
خلاصه بهش مشکوک شدیم مخصوصاً که متوجه شدم اون دوستم اصن خودش خبر نداشته و جوگیر شده بوده خواسته بگه آره همچین آشنای خفنی دارم! رفته بود از باباش (بابای خودش) پرسیده بود که اونم گفته بود من اینا رو خانوداتاً میشناسم و اینا دزد و قاچاقچی هستند و آخرین بار هم نمیدونم چی چی جعل کرده بودند فرار کردند بندرعباس، عجیب هست یه نابغه از بینشون پیدا شده! خلاصه بعدا فمیدیم حرف مفت بوده همه‌ش و دیگه راهش ندادیم البته به رووش هم نیاوردیم فکر کردیم یارو اسکیزوفرنی داره واقعاً. حرف زیاد زده بود مثلاً گفته بود که ایده‌ی زیردریایی پرنده رو دادم که بهم محل نذاشتند و توو راهروهای فلان وزارت موندم و اینا. یا مثلاً رفته بودیم پیش رهبر و انتقاد کردم و پریروز صدام کردند از یه ماشینی، داخلش سوال پیچم کردند (که مثلاً وزارت اطلاعاتی بودند!). یه برگه‌ای هم نمیدونم چجوری از نخبگان گیر آورده بود با اون به دانشگاه راهش میدادند.
این دانشکده‌ی مواد یه استاد خفن داره که همون دوستم میگفت یه بار عصبی وارد کلاس شد و اون کتاب فیزیک فوق‌الذکر رو کوبید به میز و گفت یه احمقی پیدا شده ادعا کرده فلان هستم و ... اینم کتابش که از وبلاگ‌ها کپی کرده و بین همکارا هم پخش کرده و اینا هم احمق‌تر که حرفش رو باور کردند! بعد اون دوستم میگفت صداش رو در نیاوردم که میشناسمش. خلاصه از این موارد زیاد داشت منتهی مطلب زیاد میشه، هم اینکه من حافظه‌ی شفاهی‌م جالب نیست، خیلی‌هاش یادم رفته. یکی دو بار هم با فارس و بعضی خبرگزاری‌ها مصاحبه داشت و البته تعداد مقالاتش همون ۸۰ مونده بود ظرف این چند سال! ادعا خیلی زیاد داشت. اسمش رو سرچ کنید یه وبلاگ بلاگفا داره که تووش گفته یه چیزایی. دانشمند برتر و جوان‌ترین و خوارزمی و طلای فلان و دعوت از ژاپن و ... راستی اوایل میگفت ویزای هاروارد صادر نشد نمیتونم برم! البته فکر کنم بعداً همون رو تبدیل به این کرد که عشق وطن دارم و نرفتم و احتمالاً یه چیزایی از بعضی جاها تونست بِکَنه با همین مهملات. دروغ هر چی بزرگتر باورش راحت‌تر.

گذشت و گذشت تا اینکه امروز، بعد از ۴ ۵ سال) متوجه شدم این بابا رفته برنامه‌ی صبح بخیر ایران به عنوان جوان‌ترین دانشمند جهان در سال ۲۰۰۸ میلادی و آشنا به زبان آلمانی و عربی و فرانسه و انگلیسی و ... و معدل لیسانس و ارشد و دکتری! بیست و نویسنده‌ی چندین کتاب و ۵۰ اختراع، وسطش هم گفت دیگه از سازمان ثبت اختراع بهم میگن که حضوری لازم نیست بیای، همون تلفنی بگو ما تأیید می‌کنیم!!! باور نمیکردم یعنی احمق‌ها زحمت یه سرچ هم به خودشون ندادند. یه ۱۵ مین اینا حضور داشت و زدم جلو تند تند دیدم، دیگه نمیدونم از ارتباط با نوبل‌های فیزیک و اینا هم حرفی زده یا چه چیزای دیگه گفته. آخرین بار دستگاه شبیه‌سازی مغز رو اختراع کرده بود، نمیدونم اون رو هم رونمایی کرده یا نه. به هر حال به ۱۶۲ زنگ زدم گفتم تُف به روتون، گفت به ما مربوط نمیشه به فلان جا زنگ بزن، اونجا هم گفتند به ما ربطی نداره باید به خود برنامه پیامک بدی!
تهیه‌کننده‌ی بی‌سواد و حمال این برنامه باید به طور زنده از همه عذرخواهی کنه، این بابا رو هم رسوا کنند تا این رسم باب نشه. فردا هم پیگیر میشم جواب نگرفتم زنگ میزنم به خبرآنلاین اونا پیگیر هستند.

پی‌نوشت:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
(از دقیقه‌ی ۱:۳۴:۰۰ شروع میشه)

یعنی دو رشته ای شریفش هم دروغ بود؟ چون گفتی با یه برگه ای به دانشگاه راهش میدادن. اگر اون دو رشته ایه راست باشه حرفاش قابل باور تر میشه. بعد توی وبلاگش نوشته بود بدون کنکور رفت دانشگاه یعنی باید المپیادی بوده باشه ولی اسمشو گوگل کردم توی قبولی های المپیاد زیست شناسی یا شیمی نبود.

منم یه مورد دیگه از این آدما دیده بودم توی همین دانشکده کامپیوتر شریف البته به این شدت نبود و البته شریفی هم نبود نمیدونم میومد اینجا چه کار میکرد. من حس نمیکنم هدف فریب بقیه و کلاهبرداری باشه یه جورایی نداشتن توانایی درک محیط و ارزیابی درست اون هستش.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RangiRangi , RASPINA
ارسال: #۳۰۸۱۳
۲۳ تیر ۱۳۹۵, ۱۰:۲۳ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۱۰:۲۸ ب.ظ، توسط ezra.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
اینم آخرین کامنت فوتبالی Cool

عادت دارم بعد از هر تورنومنتی یه سری عکس ازش یادگاری نگه می دارم رو pc !!!

اینجا هم میزارم کسی دوست داشت دانلود کنه Cool

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


خلاصه ببخشید این مدت رفته بودیم رو اعصاب Cool تازه شانس اوردید اینترنتم وسطاش قطع شد !

حالا دیگه یواش یواش باید بریم سراغ پایان نامه Big Grin فوتبال واجب تر بود [تصویر:  414874_crazy.gif]


[تصویر:  414874_w3ar_bc.jpg]

 
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Skyrim , pezhman.m-AI , diligent , RASPINA
ارسال: #۳۰۸۱۴
۲۴ تیر ۱۳۹۵, ۱۲:۳۸ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
حالا که بحث خاطره هست منم یه کوچولوش رو میگم:

سکانس اول: سال دوم دبیرستان (هنرستان) یک درس برنامه نویسی داشتیم به زبان کیو-بیسیک. اول کتاب با مفهموم الگوریتم شروع میشد. معلم این درس یک مهندس بود که خیلی ادعا داشت (حرف حدود ۱۳ سال پیش هست که واقعا مهندس کامپیوتر اون موقع کم بود و کلی کلاس داشت).
معلم محترم کلا از روی کتاب میخوند و درس میداد و عین کتاب حرف میزد. جلسه دوم بود که این معلم محترم یک شبه کد (حالت الگوریتم) نوشت که توش این بود:
a= a+2

من گفتم ببخشید مگه میشه a با a+2 برابر باشه، اصلا معنی نمیده (تا اون موقع هم کد نزده بودیم و چیزی به اسم شبه کد هم بلد نبودیم). اونم یکم فکر کرد و یکم بالا و پایین شبه کد که تو کتاب بود رو بررسی کرد و گفت آره و این غلطه و این حرفا.

یه چند صفحه رفت جلو تر و وانجا تو کتاب گفته بود که مفهوم یه خط مثل اونی که گفتم یعنی اینکه به مقدار a، دو واحد اضافه بشه و در a بریزه. اونجا تازه معلمه گفت بله، اینم جواب سوال شما Huh

حالا اینکه طرف چیزی به این واضحی ندونه و ادعا کنه مهندس کامپیوتره از نظر من فاجعه هست. اخه مگه میشه یکی لیسانس کامپیوتر داشته باشه و اینو ندونه. فقط میدونم اون ترم، اخرین ترمی بود که این معلم توی اون هنرستان درس داد

سکانس دوم: ۳-۴ جلسه که از شروع سال تحصیلی گذشته بود و ما مفهوم الگوریتم رو تا حدی فهمیدیم، رفتیم کارگاه برنامه نویسی. تا اون موقع ما حتی ۱ خط به زبان کیو-بیسیک حتی روی کاغذ هم ننوشته بودیم و هر برنامه ای توی ذهنمون بود باید بصورت شبه کد اونم به زبان فارسی می نوشتیم. خلاصه با این سطح دانش ما فرض کنید برید اولین جلسه کارگاهی برنامه نویسی. این معلم نامحترم اولین چیزی که از بخش عملی به ما درس داد منو های محیط کدنویسی بود. هیچ یک از ماها نفهمیدیم داره چی میگه. آخه میشه با این پیش زمینه ما و اینکه تا حالا کد برنامه نویسی ندیده و ننوشته ایم بدانیم کامپایل یعنی چی؟ run کردن یعنی چی؟ دیباگ یعنی چی؟ و ...


هنوز که هنوزه این خاطره برام خیلی عجیبه

واللَّه خَیْرٌ وَأَبْقَى
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: ماه بانو , codin
ارسال: #۳۰۸۱۵
۲۴ تیر ۱۳۹۵, ۰۱:۱۴ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۵ ق.ظ، توسط ماه بانو.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۴ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۸ ق.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط:  حالا که بحث خاطره هست منم یه کوچولوش رو میگم:

سکانس اول: سال دوم دبیرستان (هنرستان) یک درس برنامه نویسی داشتیم به زبان کیو-بیسیک. اول کتاب با مفهموم الگوریتم شروع میشد. معلم این درس یک مهندس بود که خیلی ادعا داشت (حرف حدود ۱۳ سال پیش هست که واقعا مهندس کامپیوتر اون موقع کم بود و کلی کلاس داشت).
معلم محترم کلا از روی کتاب میخوند و درس میداد و عین کتاب حرف میزد. جلسه دوم بود که این معلم محترم یک شبه کد (حالت الگوریتم) نوشت که توش این بود:
a= a+2
هنوز که هنوزه این خاطره برام خیلی عجیبه

خوبه دوم دبیرستان بود خاطره شما
استاد C++ ما داده های unsigned و signed رو آن سیگند و سیگند تلفظ میکرد. و بقیه تلفظاتش هم همینطور زیبا بود. ما هم برای اون درس هیچ کدی با کامپیوتر نزدیم هرچی بود رو کاغذ بود!!
یکی دو ترم بعد رفتند از دانشگاه و شغلشون رو عوض کردند.

یک دوست(!؟) ای هم داشتم. دانشجوی نرم افزار بود. میخواست یکی از نرم افزارهای تخصصی معماری رو به دانشجوها درس بده. در حالی که با این برنامه اصلا کار نکرده بود.
یک جزوه دانلود کرد از اینترنت اسم خودش رو پایینش نوشت. و هر جلسه با اعتماد به نفس تمام شروع کرد درس دادن و آموزش منو های اون برنامه!!
من دو جلسه سر این کلاس بودم.
کاش دانشجو به خودش زحمت میداد سرچ کنه ببینه داره پول برای چیزهای بدیهی و حتی اشتباه میده.

سیستم وجدان بعضیا نقص فنی داره.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۰۸۱۶
۲۴ تیر ۱۳۹۵, ۰۱:۲۳ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۲۶ ق.ظ، توسط Masoud05.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۴ ق.ظ)ماه بانو نوشته شده توسط:  خوبه دوم دبیرستان بود خاطره شما
استاد C++ ما داده های unsigned و signed رو آن سیگند و سیگند تلفظ میکرد. و بقیه تلفظاتش هم همینطور زیبا بود. ما هم برای اون درس هیچ کدی با کامپیوتر نزدیم هرچی بود رو کاغذ بود!!
یکی دو ترم بعد رفتند از دانشگاه و شغلشون رو عوض کردند.

یک دوست(!؟) ای هم داشتم. دانشجوی نرم افزار بود. میخواست یکی از نرم افزارهای تخصصی معماری رو به دانشجوها درس بده. در حالی که با این برنامه اصلا کار نکرده بود.
یک جزوه دانلود کرد از اینترنت اسم خودش رو پایینش نوشت. و هر جلسه با اعتماد به نفس تمام شروع کرد درس دادن و آموزش منو های اون برنامه!!
من دو جلسه سر این کلاس بودم.
کاش دانشجو به خودش زحمت میداد سرچ کنه ببینه داره پول برای چیزهای بدیهی و حتی اشتباه میده.

سیستم وجدان بعضیا نقص فنی داره.

اینکه تلفظ استاده خیلی بد بوده درست اما اینکه ندونی a=a+2 یعنی چی بنظرم واقعا فاجعه هست. تلفظ برخی وقتا افراد با بی دقتی یه چیز یاد میگرن و تو ذهنشون ثبت میشه اما این چیزی که من میگم یعنی طرف حتی ۱ خط کد توی عمرش نزده و مهندس کامپیوتر شده.

اون دوست تون هم کارش غلط بوده اما اگر خوب درس بده باز بد نیست. منتهی کارش مصداق بازار تقلب و دزدی هست. حالا اگر بد هم درس بده که دیگه اینم میشه جزء فجایع.

واللَّه خَیْرٌ وَأَبْقَى
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: ماه بانو
ارسال: #۳۰۸۱۷
۲۴ تیر ۱۳۹۵, ۰۱:۲۹ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
اینقد والیبال گذاشت کلن اسم چهارتاشون رو یاد گرفتم که الان می بینم دوتاشون خط خوردن معروف و غفور هم خط بخورن تموم شه بره قشنگ Big Grin

شجاعت، همیشه فریاد زدن نیست؛ گاهی صدای آرامی است که در انتهای روز می گوید : فردا دوباره تلاش خواهم کرد.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: mahyamk
ارسال: #۳۰۸۱۸
۲۴ تیر ۱۳۹۵, ۰۱:۳۹ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۰۲:۳۷ ق.ظ، توسط RangiRangi.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
-----------
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۰۸۱۹
۲۴ تیر ۱۳۹۵, ۰۲:۲۲ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۰۳:۰۴ ق.ظ، توسط Behnam‌.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خوب شد این لینک رو دادید، ندیده بودم قبلاً، از اینم استفاده می‌کنم آخه یادم هست این بابا یه بار تراکت تبلیغاتی توو تهران پخش میکرد در مورد برگزاری کلاس‌های نبوغ و اختراع و ...! الان با این برنامه‌ی شبکه‌ی یک هم که حسابی نون‌ش توو روغن میشه.
آره لابد یه چیزی توو آب هشترود ریختند!
------------------------------------------
در مورد دو رشته‌ای بودن هم که codin گفت، نه این حتی مطمئن نیستم که دیپلم هم داشته باشه. اونجا که گفت ۴ تا تجدید داشتم به خاطر این نبود که بگه آره میشه پیشرفت کرد. به این خاطر بود که از همشهری‌هاش کسی شک نکنه که این چطور توو دوره‌ی راهنمایی مونده بود الان نخبه شده (چون خودش سربسته اعتراف کرد قبلاً ضعیف بودم یهو تابغه شدم!). ۴ سال پیش میگفت پزشکی رو گرفتم و اومدم دورشته‌ای کارشناسی شریف (اونم فیزیک و هوافضا!). الان هم که ۴ سال گذشته میگفت لیسانس و ارشد و دکتری همه‌ش معدل بیست شدم (در ۴ سال!).
من این رو فردا درست‌اش می‌کنم.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RangiRangi , Pure Liveliness , codin
ارسال: #۳۰۸۲۰
۲۴ تیر ۱۳۹۵, ۰۹:۴۱ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۲:۲۲ ق.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط:  خوب شد این لینک رو دادید، ندیده بودم قبلاً، از اینم استفاده می‌کنم آخه یادم هست این بابا یه بار تراکت تبلیغاتی توو تهران پخش میکرد در مورد برگزاری کلاس‌های نبوغ و اختراع و ...! الان با این برنامه‌ی شبکه‌ی یک هم که حسابی نون‌ش توو روغن میشه.
آره لابد یه چیزی توو آب هشترود ریختند!
------------------------------------------
در مورد دو رشته‌ای بودن هم که codin گفت، نه این حتی مطمئن نیستم که دیپلم هم داشته باشه. اونجا که گفت ۴ تا تجدید داشتم به خاطر این نبود که بگه آره میشه پیشرفت کرد. به این خاطر بود که از همشهری‌هاش کسی شک نکنه که این چطور توو دوره‌ی راهنمایی مونده بود الان نخبه شده (چون خودش سربسته اعتراف کرد قبلاً ضعیف بودم یهو تابغه شدم!). ۴ سال پیش میگفت پزشکی رو گرفتم و اومدم دورشته‌ای کارشناسی شریف (اونم فیزیک و هوافضا!). الان هم که ۴ سال گذشته میگفت لیسانس و ارشد و دکتری همه‌ش معدل بیست شدم (در ۴ سال!).
من این رو فردا درست‌اش می‌کنم.

عجب صفحه ای @s@kur پیدا کرده، حسابی مفید هست.

آقا خوشمان آمد از این پیگیرت. خیلی عالیه. اگر درصدی از جامعه این روحیه داشتن الان ما خیلی وضعمون فرق داشت. متاسفانه ما به حقوق مان اگاهی نداریم و نسبت به خیلی از مسائل اطراف بی تفاوت هستیم، این میشه که هم حق مون توسط عده ای خورده میشه و هم اینکه میبینیم افرادی که لایق هیچ چیز نیستند در پست و جایگاهی قرار میگرند که حق شان نبوده و خیانت به کشور و اون شهر یا سازمان حتی محسوب میشه. اینجا هست که ما هم مقصر هستیم.

من خودم همین امسال ۲-۳ مورد رو سفت و سخت پیگیری کردم و خوشبختانه نتیجه هم گرفتم. کلا اگر این روحیه باب بشه خیلی خوب میشه Angel

واللَّه خَیْرٌ وَأَبْقَى
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RangiRangi , sss , blackhalo1989 , mahyamk , Parisa-SH , Skyrim
ارسال: #۳۰۸۲۱
۲۴ تیر ۱۳۹۵, ۰۹:۴۸ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
آقا بهنام بنفش شدی تبریکSmile
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Behnam‌
ارسال: #۳۰۸۲۲
۲۴ تیر ۱۳۹۵, ۱۱:۵۹ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
اگه یه دانش آموز تو المپیاد استانی مقام بیاره تحت پوشش بنیاد ملی نخبگان میشه بعد چطور ایشون با وجود این همه تالیف کتاب و ثبت اختراع و اینا تحت پوشش نیستند؟ واقعا متاسفم برای صدا و سیما!!!!!!!!!

کامیابی و شادمانی تو در درونت قرار دارد، اراده کن که شاد بمانی، آن زمان، تو و شادمانی‌ات، میزبان نامریی دشواریها خواهید بود.((هلن کلر))Big GrinBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۰۸۲۳
۲۴ تیر ۱۳۹۵, ۱۲:۲۴ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۳:۳۵ ب.ظ، توسط RASPINA.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
..............
نمی دونم شاید بهتره قضاوت نکنم

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sss
ارسال: #۳۰۸۲۴
۲۴ تیر ۱۳۹۵, ۱۲:۴۷ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۹:۰۹ ب.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط:  نمیدونم ترم ۴ کارشناسی بود یا چند، خلاصه، وارد اتاق شدم (خوابگا......
اقااااااااا بهناااااااااااام مبارکههه مبارکهههههههههههه بنفشی صورتی شدنننننن
حقا ک لایق مدیرییتتتتتتتتتت
به شییرینییها چقدر اضافه شداااا Big Grin

멈추지 말고

My Dream is to fly
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Pure Liveliness , Behnam‌
ارسال: #۳۰۸۲۵
۲۴ تیر ۱۳۹۵, ۰۲:۰۰ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۲:۰۲ ب.ظ، توسط Masoud05.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۴ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۴۷ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط:  اقااااااااا بهناااااااااااام مبارکههه مبارکهههههههههههه بنفشی صورتی شدنننننن
حقا ک لایق مدیرییتتتتتتتتتت
به شییرینییها چقدر اضافه شداااا Big Grin

برخی از مدیران بنا به مشغله کاری و ... از جمع تیم مدیران خارج شدند و انشاالله به زودی تعدادی مدیر جدید اضافه خواهند شد. هدف اصلی این هست که با اضافه شدن مدیران خوب و فعال در حوزه درسی، بخش درسی مانشت تقویت شود.

من از زحمات و تلاش مدیران بازنشسته صمیمانه قدردانی میکنم و آرزوی موفقیت برای مدیران جدید دارم Smile

واللَّه خَیْرٌ وَأَبْقَى
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Menrva


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۶۰,۲۳۲ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۷۳۷,۵۸۳ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۱,۲۹۱ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۶۶,۳۳۵ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۴۳۵ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۵۲۶ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۵۳۹ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۹,۵۰۴ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۲,۵۷۱ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۸,۲۰۷ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close