ضمن تشکر از شما کاربر Mansoureh که دعوت ما رو پذیرفتید بریم سراغ سوالات:
۱
- بهتره ازدانشگاه محل تحصیل کارشناسی تون شروع کنیم .دوران کارشناسی را در کدام دانشگاه وبا چه کیفیتی گذراندید و نتیجه این دوره چه بود؟ (چطور دانشجویی بودید و معدل دوران لیسانستون چند بود؟(
من دورهی کارشناسیم رو در دانشگاه شهید چمران اهواز گذروندم. راستش دانشگاه شهید چمران متاسفانه در حال حاضر فقط دو استاد با مدرک دکترا (یک استادیار و یک دانشیار) در اختیار داره (که بیشتر وقت این دو استاد به کلاس های دورهی کارشناسی ارشد میگذرد و عملاً به جز تنظیم برنامهی درسی و اداری گروه، بچه های کارشناسی درس خاصی رو با این دو استاد ندارند.). دیگر اعضای هیئت علمی نیز مدام در حال تغییر هستند یعنی معمولاً اساتید جدید بیشتر از یک ترم حضور ندارند، برای همین نه دانشجویان و نه اساتید نمیتوانند رابطه و همکاری متقابل خوب و صمیمی ای با هم داشته باشند که همین جو اونجا را خیلی خشک و رسمی میکنه... خوشبختانه من در دوره ای بودم که دانشگاه به یک ثبات مطلوب و موقتی رسیده بود و چندین استاد فوق العاده و عالی در اختیار داشتیم که همین اساتید (استاد مهدی بهلول، استاد امین حسن زاده و استاد مسعود مظلوم) باعث شدند در این چند سال اخیر قبولی های دانشگاه شهید چمران به حداکثر خودش برسه، برای مثال ما تقریباً هر ساله از بین بچهها یک رتبهی تک رقمی و چندین رتبهی دو رقمی داریم.
من به همراه دو نفر دیگر، تکمیل ظرفیت دانشگاه شهید چمران قبول شده بودیم و از ترم بهمن سال ۸۴ درسمون رو شروع کردیم، برای همین هم خیلی اوضاع سختی رو داشتیم چون درسها ارائه نمیشدند (به همون دلیل کمبود استاد) و ما معمولاً درس هامون رو با بچه هایی که افتاده بودند میگرفتیم و "بعضی" از اساتید به همین دلیل، کامل درس رو نمیدادند و روی این حساب که بچهها یک دور این درسها رو گذرونده بودند خیلی سرسری مطالب رو بیان میکردند... در این شرایط ما با مطالعهی بیشتر و رجوع به کتاب های مختلف اون ترم رو با هزار مکافات میگذروندیم و البته همین مورد باعث شد موقع کنکور نیاز به رجوع زیاد به کتاب های مرجع نداشته باشم.
معدل دورهی لیسانس من ۴۲/۱۶ بود. اون هم به این دلیل که در دروس پایه فوق العاده ضعیف بودم (و هستم)...
۲- می دانیم یکی از سختترین مراحل برای هر کاری استارت آن کار است .از کی وچطور و با چه درسهایی شروع کردید؟
من یه دوستی داشتم (ورودی مهر ۸۴) که سال اول در دانشگاه قبول نشده بود، برای همین با هم شروع به درس خواندن کردیم. با تشویق ایشون از تابستان درس خواندن را شروع کردم ولی متاسفانه به دلیل نداشتن تجربه، فقط یک کتاب میخواندم (ساختمان داده هوروویتز) و همین باعث شد زود از درس خواندن زده و خسته بشم و تابستونم رو (بجز در سه هفته ای که درس خواندم) به بطالت بگذرونم... ولی خب از مهرماه دوباره درس خواندن رو از سر گرفتم و از اونجا که سالن مطالعهی کتابخونه مرکزی دانشگاهمون باز شده بود، ارتباطم با دوستم از حد تلفن فراتر رفت، برای همین با راهنمایی ایشون تونستم درسها رو جلو ببرم.
خیلی خوبه که قبل از شروع بتوانید از راهنمایی کسی استفاده کنید. پدرم و دوستانم راهنمای من بودند. پدرم چگونگی برنامه ریزی رو برای دورهی کارشناسی ارشد به من یاد داد و من با توجه به راهنمایی دوستانم برنامه ریزی تخصصی رو انجام میدادم.
من در دروس ریاضی خیلی ضعیف بودم، برای همین سعی کردم که ریاضیات گسسته، ریاضی مهندسی و آمارم رو قوی کنم که در این کار (بجز کمی ریاضیات گسسته) اصلاً موفق نبودم و روحیهام رو خیلی پایین آورد... برای همین سعی کردم بر این اصل جلو برم که هر درسی که باعث کم شدن روحیهام میشه، کنار بگذارم و به طور موقت با دروسی شروع کنم که به اونها علاقه دارم! همین کمکم کرد که دوباره سر پا وایسم. اما به دلیل کم بودن وقت و اتفاقی که یک ماه مانده به کنکور برایم افتاد سال اول نتونستم قبول بشم.
سال دوم باز هم از مهر ماه شروع کردم! چون تقریباً تمامی درسها رو خوانده بودم و فقط نیاز به دورهی کلی بود و تست. این دفعه سعی کردم دروسی که در اون خیلی ضعیف هستم رو به طور جدی شروع کنم، برای همین گسسته و آمار رو تقریباً یک روز در میان میخواندم ولی ریاضی مهندسی چون فرمول های ساده مثلثاتی رو هم از یاد برده بودم و در اهواز موسسه معتبر و خوبی برای آموزش این درس نبود، متاسفانه مجبور شدم این درس رو کنار بگذارم. همچنین درس مدار الکتریکی رو که در دورهی کارشناسی در اون ضعیف بودم رو هم کنار گذاشتم. چون فکر میکردم زمان پاسخگویی به سئوالات تخصصی هوش مصنوعی ۵۰ دقیقه بیشتر نیست و چون میدونستم این زمان فقط برای پاسخگویی به دو درس کافیه، برای همین بیشتر روی طراحی الگوریتم و هوش مصنوعی که در اون مسلطتر بودم سرمایه گذاری کردم (که البته اگر میدونستم قراره دفترچهها یکی بشه و زمان پاسخگویی برای هر رشته ۱۰۰ دقیقه ای بشه چنین کاری نمیکردم.)
از همون اول تصمیم گرفتم که گرایشم رو مشخص کنم تا هدفمندتر درسها رو دنبال کنم و از آنجا که از دروس نرم افزار مثل پایگاه داده، کامپایلر، مهندسی نرم افزار متنفر بودم و از طرفی اصلاً مدار الکتریکی و الکترونیک دیجیتال و دیگر دروس تخصصی سخت افزار را نمیدونستم تصمیم گرفتم یا آی تی شرکت کنم یا هوش مصنوعی. که خوشبختانه دروس مربوط به این دو گرایش در دانشگاه توسط اساتید عالی ای درس داده شده بود. در نهایت باز هم به دلیل مسلط بودن بیشتر به دروس هوش مصنوعی، این گرایش انتخاب اصلیم شد. البته من آی تی رو رشتهی شناور انتخاب کرده بودم ولی به دلیل تجربه ای که در سال اول کنکورم داشتم، سال دوم کنکور آی تی ندادم (چون صبح پنجشنبه کنکور آی تی برگذار میشه و عصر پنجشنبه کنکور گروه کامپیوتر)
۳- منابع درسی وکنکوری خود را برای هر درس جداگانه بیان کنید و نقش کتابهای مرجع وکتابهای کنکوری در قبولی شما چقدر بوده است؟
زبان: هیچ نظری ندارم! چون من فقط مقالات اینترنتی میخواندم و چیز دیگه ای نخواندم و از اونجا که در دوران کارشناسی بیشتر کتاب های ما زبان اصلی بود تقریباً روان خوانی و درک مطلبمون هم خوب شده بود. خوشبختانه زبان کنکور ۹۰ فوق العاده آسون بود!
ریاضی مهندسی: کنار گذاشتم!
آمار: فقط و فقط کتاب پارسه (البته اگر کتاب خوب دیگه ای هم باشه من خبر ندارم ولی آمار پارسه واقعاً برای من معجزه کرد)
محاسبات عددی: کتاب پارسه و راهیان ارشد
ریاضیات گسسته: ما در کارشناسی کتاب روزن رو برای این درس میخواندیم و از اونجا که استاد ما تقریباً مجبورمون کرد نصف تمرینات روزن رو حل کنیم برای همین با وجود گذشت ۳ سال، دروس رو خیلی روان میخواندیم. ولی در هر حال برای این درس چیزی که خیلی مهمه شانس فرد هست!!! چون واقعاً سرفصل مطالب و نکات، زیاد هستند و از اونجا که ۵ سئوال بیشتر از این درس نمیاد ممکنه از هر جایی این سئوالات رو بیاورند! کتاب پوران تقریباً تمامیه نکات رو در تستها آورده! فقط باید خوب وقت داشته باشیم و تستها رو چندین بار بزنیم!
ساختمان داده و طراحی الگوریتم: در طول سال تحصیل ما کتاب هوروویتز رو خواندیم و تست پوران تمرین میکردیم! سال اول که کنکور دادم کامل کتاب های مقسمی رو میخواندم به دلیل اینکه خلاصهی خوبی ارائه داده بود و تست های کنکور رو طبقه بندی شده و راحت در اختیار گذاشته بود. اما سال دوم کتاب CLRS من رو واقعاً تحت تاثیر قرار داد. و چون تا اون موقع این کتاب رو نخوانده بودم به اهمیت و ارزش اون پی بردم.
مدار منطقی: اگر کسی میخواد از کتاب مرجع بخوانه کتاب مانو کفایت میکنه و نیازی به خواندن نلسون نیست! و کتاب تست هم کتاب پوران کامله و نکاتِ ریزی که در نلسون هست و در مانو نیست، آورده شده و اطلاعات فرد رو کامل میکنه. بیشتر از خلاصه های پوران هم نیازی نیست بدونیم. فصل آسنکرون رو هم همون در حد توضیحات پوران بدونیم کافیه! چون معمولاً سئوالی از این فصل در کنکور نمیدن و اگر هم بدن با اون اطلاعات میشه جواب داد.
نظریه: کتاب های تست فقط در حد اینکه که سئوالات کنکور رو جمع آوری کردند مفیده وگرنه توضیح تشریحیه و یا جواب داده شده در بعضی مواقع واقعاً خنده داره!!! اگر میخواید توی این درس موفق بشید فقط و فقط لینز بخوانید و تمریناتش رو مو به مو حل کنید!
معماری کامپیوتر: ما فقط ۴ فصل این درس رو در دورهی کارشناسی خواندیم! برای همین خواندن ۶ فصل باقی مانده و مهم اون تقریباً سخت بود... کتاب مرجع خوبی سراغ ندارم. من خودم این درس رو در آزمایشگاه معماری یاد گرفتم! و پوران تونست در این مورد کمکم کنه. یه جزوه هم از استاد یوسفی داشتم که مکمل تست پورانش بود و سرعتم رو در خواندن مطالب بیشتر کرد.
سیستم عامل: اگر در دورهی کارشناسی یکی از کتاب های مرجع رو خواندید دیگه نیازی نیست به کتب مرجع مراجعه کنید. مقسمی و پارسه (مخصوصاً مقسمی) خلاصهی خوبی از مطالب این درس ارائه کرده و کافیه... با توجه به کنکور ۹۰ دیگه داشتن اطلاعات از این درس کافی نیست بلکه باید سرعت سریع السیری هم در حل مسائل داشت!!! سئوالات کنکور ۹۰ حل شدنی ولی فوق العاده وقتگیر بود! اگر سعی کنید سرعتتون رو افزایش بدید موفق ترید!
مدارالکتریکی: کنار گذاشتم!
هوش مصنوعی: تنها و بهترین کتاب مرجع، همان کتاب راسل هست! ترجمهی راحتی یه ترجمهی مطلوبه... و پوران هم خلاصهی خوبی ارائه داده (اما کافی نیست – مخصوصاً فصل های آخر)
مطمئناً کتاب های مرجع و کنکوری تاثیر بسزایی داشتند... من به شخصه بدون کتاب های کنکور اصلاً دوام نمی آوردم. ما برای بعضی از دروس استاد خوبی در اختیار نداشتیم و کلاس غیره خوبی هم نبود. من حتی جزوه های استادهای تهران رو هم در اختیار نداشتم. برای همین تنها چیزی که برایم باقی میماند، کتاب های مرجع و کنکور بود...
۴- در صورت امکان روش درس خواندن خود را برای دروس مختلف بیان کنید (زبان -ریاضیات- دروس مشترک- تخصصی ها)
من برای کنکور ۸۹ روش درس خواندم با کنکور ۹۰ خیلی فرق داشت. برای کنکور ۸۹ خیلی جدی درس میخواندم و ساعات مطالعهام هم زیاد بود... روزانه در بدترین شرایط حداقل ۶ ساعت درس میخواندم ولی برای کنکور ۹۰ چون بیشتر مطالب رو میدانستم فقط و فقط از روی علاقه درس میخواندم (بجز در ۲ ماه آخر که جدی دنبال میکردم)، یعنی به محض اینکه حوصله نداشتم، درس نمیخواندم!
صبح، کامل میخوابیدم برای همین معمولاً ۹ یا ۱۰ بیدار میشدم و تا ۱ درس میخواندم و دوباره ساعت ۴ یا ۵ بعد از ظهر شروع میکردم تا ساعت ۹:۳۰ شب (که کتابخونه تعطیل میشد)! خیلی خیلی درس میخواندم، میشد ۷:۳۰ ساعت! هیچوقت بیشتر از این مقدار درس نخواندم، یعنی نمیتوانستم!!! ولی این ۷:۳۰ ساعت، مفیدِ مفید بود...
چون در درس آمار ضعیف بودم و مطالب درس گسسته زیاد بود این دو درس جز برنامه ریزیه هر روز من بود! یعنی یک روز آمار میخواندم، روز بعد گسسته! با این حال هم بعضی موقع وقت کم می آوردم!!!
هر روز ۳ درس رو میخواندم، صبح یک درس و بعد از ظهر دو درس!
یه برنامه ریزیه هفتگی داشتم مثلاً تعیین میکردم که این هفته باید فلان درسها رو بخوانم. یک برنامه ریزیه روزانه داشتم که تعیین میکردم فلان درس رو اینقدر ساعت بخوانم و این قدر ساعت تستش رو بزنم!
از اونجا که آزمون پارسه میدادم و آزمون پارسه تقریباً هر دو هفته یک بار بود، درس هایی که برایم خیلی روان و راحت بودند هفتهی اول میخواندم (مثل ساختمان داده، نظریه، مدار منطقی، طراحی الگوریتم، سیستم عامل) و درس هایی که کمی برایم سخت و حفظی بودند، هفتهی دوم (مثل معماری، محاسبات، هوش)
۵- فکر می کنید کدام درسها را بیشتر مسلط بودید واین تسلط را مدیون چه چیز بودید؟
درس ساختمان داده: چون در دورهی تحصیل پروژه های زیادی داشتیم و استادمون خیلی بهمون تمرین میداد.
درس نظریه زبانها و ماشین ها: استادی داشتیم که این درس رو فوق العاده درس میداد حتی میتونم به جرأت بگم که بهترین استاد ایران در این درس بود. حتی برای کنکور سال اول نیازی به خواندن کامل کتاب نداشتم چون بعد از حتی ۱ سال و نیم باز هم توضیحات استاد توی ذهنم بود. من هم خودم کسی هستم که اگر درسی رو استادی کامل و روان بده، اون درس رو در طول ترم دنبال میکنم. تمرینات لینز که به عنوان تمرین کلاسی داده میشد تسلطم رو در این درس بیشتر کرد.
مدار منطقی و محاسبات عددی: چون کلاً آسون ترین درس دورهی کارشناسی هستند.
۶- در مورد برنامه ریزی درسی خود (یک روز درسی خود+ برنامه ریزی کلی) صحبت بفرمایید.
صحبت شد...
۷
- در طول دوره ای که می خواندید شده بود دچار عقب افتادگی از برنامه تان شوید این عقب افتادگیها را چطور جبران می کردید؟
خیلی این اتفاق می افتاد! من با برنامه ریزی پارسه جلو میرفتم. برنامه ریزی پارسه بعد از دو دورهی ۲۵ درصدی، یک دورهی دو هفته ای برای ۵۰ درصد خوانده شده داشت! من هر مبحثی که جا میموندم در مدت تعیین شده برای ۵۰ درصد جبران میکردم.
۸- به نظرتان درس خواندن جزیره ای(تک نفره )بهتر است یا چند نفره؟و همچنین در خانه درس می خواندید یا جای دیگر؟ کدام به نظرتان بهتر جواب داد؟
من درس خواندن تک نفره و گروهی، هر دو با هم رو پیشنهاد میکنم. به هر حال به دلیل شرایط مختلف درسی افراد، هر نفر باید به صورت جداگانه درس بخواند. کافیه فقط یک زمان مشخص داشته باشیم برای درس خواندن گروهی، فقط جهت رفع اشکال و بحث بر سر بعضی از مطالب خاص.
من از دورهی سوم دبیرستان برای درس خواندن به کتابخونه میرفتم و نتیجهی خوبی هم گرفتم، برای همین در طول تحصیل کارشناسی و پشت کنکور باز هم کتابخونه میرفتم. ببینید شرایط خانهی ما طوری بود که سروصدای زیادی در خانه بود و مهمان هم زیاد داشتیم، برای همین با توجه به این شرایط کتابخونه رو ترجیح میدادم. در کتابخونه نه از سروصدای اطراف خبری بود و نه از تلویزیون و کامپیوتر، و تمرکز فقط و فقط بر روی درس بود. برای همین ساعات مطالعه در کتابخونه تقریباً مفیدِ مفید بود. البته اگه شرایط خونه برای من مساعد میشد در خونه درس میخواندم! برای مثال من به مدت ۱ ماه در خانه درس خواندم و دو ماه قبل و دو ماه بعد از اون در کتابخونه درس میخواندم! مدتی که در خانه درس میخواندم ساعت مطالعه روزانهام به حداقل خودش رسید ولی بیشتر از اون هم نمیخواستم بخوانم! در کل من به شخصه کتابخونه رو بیشتر ترجیح میدم.
۹- در طول دوره ای که می خواندید شده بود دچار یاس و نا امیدی از برنامه تان شوید برای رفع آن چه می کردید ؟
به نظر من هر کسی این دوره رو گذرونده... من سال اول بعد از اینکه متوجه شدم در کنکور قبول نشدم یک دوره خیلی بدی رو گذروندم چون به نظر خودم تلاشم رو خیلی کرده بودم و پیش خودم میگفتم دیگه باید چکار میکردم که نکردم!!! ولی خب بعد از یک ماه سعی کردم این افکار غلط رو از ذهنم دور کنم! بیشترین چیزی که توی تابستون کمکم کرد که "فکر بد" نکنم، قرآن، کتابِ داستان و پازل بود! باید ذهنم رو مشغول نگه میداشتم تا افکارم خاک بشن. با تشویق همان دوستم که در برنامه ریزی کمکم کرده بود و همان سال دانشگاه قبول شده بود، دوباره از مهر درس خواندن رو از سر گرفتم و دل مشغولیه دیگه ای رو برای خودم جور کردم. من کار ترجمه انجام میدادم که تنوع خوبی برایم بود. روحیهام رو خودم تقویت میکردم و هیچ کس به اندازهی خود فرد نمیتونه به خودش روحیه بده. چون هر چقدر هم کسی با تو حرف بزنه تا وقتی خود طرف نخواد نمیتونه سرش رو بالا بگیره... من یه شعار روزانه داشتم که هر روز کنار برگهی برنامه ریزیه روزانهام مینوشتم. هر کسی و یا هر چیزی که تمرکزم رو بهم میزد، کنار میزدم.
یک دورهی یاس دیگه هم بین درس خواندن داشتم، دوره ای که تقریباً از درس زده شده بودم، از درس های تکراری و مطالب گیج کننده. همون دوره ای بود که من کتابخونه نرفتم و در خانه درس خواندم! سعی کردم روزانه درس بخوانم ولی نه به شدت قبل، خیلی ساده دروس رو جلو میبردم بدون برنامه ریزی دقیق. همین باعث شد بعد از یه مدت دوباره درس خواندن رو از سر بگیرم (چون به هر حال آدم خودش یه عذاب وجدانی هم میگیره) و با روحیه تقویت شده کارم رو ادامه بدم.
۱۰- کلاسها وکنکورهای آزمایشی جقدر به شما کمک کردند؟شما اصولا موافق هستید که در همه آزمونها شرکت کنیم یا فقط در آزمونهای جامع؟آیا شرکت در همه آزمونها برای همه مفید است؟
من کلاسی نرفتم... هر چیزی که یاد گرفتم در دورهی تحصیلم در دانشگاه بود اگر تصمیم داشتم گرایش دیگه ای شرکت کنم یا مدار الکتریکی و ریاضی مهندسی بخوانم (و شرایطش محیا بود) حتماً کلاس میرفتم. به نظر من کلاس رفتن در نوع خودش مفید است، اگر که دانشجو درس رو همراه با استاد دنبال کنه، نه اینکه فقط کلاس بری و برگردی خونه! در اهواز همانطور که گفتم موسسه خاص و مطلوبی برای کنکور نبود و اگر جایی کلاسی پیدا میشد همون اساتید دانشگاه خودمون اونجا درس میدادند که فرقی به حال ما نمیکرد!
من کنکور آزمایشی پارسه شرکت میکردم و بیشتر، برنامه ریزی پارسه برایم مفید بود... چون سر فصل مطالب و مدت خواندن اونها مشخص شده بود و کافی بود یه برنامه ریزی هفتگی و روزانه خوب میداشتی تا براحتی تا قبل از کنکور اصلی مطالب رو به پایان برسونی. من به شخصه فردی بودم که باید یه هدف کوتاهی رو در نظر میگرفتم تا درس رو دنبال کنم که هر آزمون پارسه این امکان رو برای من فراهم میکرد. از کنکورهای دیگه خبری ندارم. پارسه هزینهی زیادی میدی ولی به جز یکی یا دو کتابش، کتاب های دیگرش اصلاً ارزش نگاه کردن هم نداشت! (مثل کتاب های مدارمنطقی و معماری کامپیوتر پارسه) و آزمون هاش هم اصلاً استاندارد نیست! یعنی نکاتی که در کتاب های خود پارسه بیان نشده در آزمون تازه یاد داده میشه! بر فرض مثال اگر کتاب مرجع رو نخوانده بشی هیچ راهی برای پاسخ دادن به سئوالات نداری مگر اینکه وقت بگذاری و سر جلسه به نتیجه برسی که جلسه کنکور جایی برای نتیجه گیری الگوریتمی و غیره نیست! در هر حال من کنکور های آزمایشی رو هم پیشنهاد میکنم و هم نمیکنم! یعنی اگر فردی میدونه خودش میتونه درس رو جلو ببره اصلاً نیازی به کنکور آزمایشی نیست.
البته پیشنهاد میکنم حتماً کنکورهای جامع رو بدید چون به هر حال یه شبیه سازی ای برای کنکور میشه و با شرایط آزمون و زمان گیری هم آشنا میشیم.
۱۱- دورهها وجمع بندی را چطور انجام می دادید؟
من ۲۰ روز آخر مونده به کنکور رو به کنکورهای سال های قبل اختصاص دادم. صبح، آزمون تخصصی کنکور رو میدادم و جوابها رو چک میکردم و نکات رو مینوشتم و بعد از استراحت، عصر، کنکور زبان و تخصصی همان سال رو میدادم و تا شب به بررسی سئوالات میپرداختم (که البته بعضی اوقات وقت نمیشد بررسی کامل انجام بگیره). دو روز به همین منوال پشت سر هم کنکور میدادم و یک روز به بررسی سئوالاتی که وقت نکرده بودم میگذاشتم.
برای دورهی دروس هم در کل من دو دفترچه اختصاص داده بودم که در اون خلاصهی دروسی که میخواندم رو مینوشتم و نکاتی که میدیدم رو یادداشت بر میداشتم! یک دفترچه مربوط به ۵۰% اول دروس بود و یک دفترچه مربوط به ۵۰% دوم... شب موقع خواب، یا پنجشنبه و جمعه که کتابخونه مرکزی بسته بود نکات نوشته شده رو نگاهی مینداختم. سال اول کنکور اصلاً وقت نکردم که دوره انجام بدم و به جز کنکور ۸۷ و ۸۸ کامپیوتر هم کنکوری نزدم! ولی سال دوم راحت نکات رو دوره میکردم.
۱۲- در مورد روز اول و دوم کنکور بگویید و اینکه در آن روز چقدر توانستید از تواناییهاتان بهره ببرید.
من سال اول چون صبح پنجشنبه کنکور آی تی داده بودم، عصر اون روز واقعاً سر کنکور کامپیوتر گیج میزدم. که البته اولین سالی بود که کنکور آی تی رو به روز پنجشنبه انتقال داده بودند، برای همین من خیلی دو دل بودم که آیا شرکت کنم یا نه! که متاسفانه بالاخره در آزمون آی تی شرکت کردم در صورتی که اصلاً برای آی تی درس نخوانده بودم یعنی درس معماری کامپیوترم ضعیف بود و پایگاه داده هم هیچ نمیدونستم و همین یعنی ۶۰% احتمال قبولیت در آی تی پایینه!!! زبان، دروس ریاضی و دروس مشترکم رو خیلی بد دادم و همین روحیهام رو خراب کرد به طوری که امتحان روز جمعه برایم مثل یه شوخی بود! بعد از کنکور روز پنجشنبه خودم با دست خودم پروندهام رو کنار زدم که این بزرگترین اشتباهم بود. برای همین دروس نرم افزار رو که اصلاً هیچ نمیدونستم و همینطوری زده بودم، شدم ۲۵% ولی دروس تخصصی هوش مصنوعی که تقریباً ۵ ماه سرسختانه خوانده بودم به دلیل بی خیالی زدم ۱/۶۷%. در صورتی که بعد از نتایج کنکور متوجه شدم که اگر دروس تخصصیم رو بالاتر میزدم (مثلاً به اندازهی همان دروس تخصصی نرم افزار) رتبهام در هوش به زیر ۴۰۰ میرسید!!! (رتبهام ۱۴۰۰ شده بود)
البته همین مورد برای کنکور امسال تجربه شد و باعث شد با وجود اینکه دروس ریاضی و دروس مشترک رو خیلی بد داده بودم، ولی با این تفکر که هنوز همه چیز تموم نشده، شب رو به صبح رساندم و با روحیهی بالا سر جلسه حاضر شدم که باعث شد از ۱۱ سئوالی که از دروس تخصصی جواب دادم، ۹ سئوال رو درست جواب بدم. (دو سئوال دیگه رو هم از بی دقتی از دست دادم)
۱۳- به نظر شما بهترین راهکار در هنگا م برخورد با سوالاتی مشکل وخارج از عرف همیشگی کنکور مثل سولات امسال بعضی از دروس (مثل داده وسیستم) چگونه است؟ هم از نظر برخورد روانی وهم برخورد علمی با این گونه مسائل؟
ببینید اگر بتونید در کنکور فقط ۵۰% کل سئوالات رو بزنید یعنی رتبه اتون حتماً تک رقمی است! من فقط برایم مهم بود که غلط نزنم! برای همین با دیدن ساختمان داده، درسته که شوک لحظه ای شدم ولی با این حال هنوز ۴ درس دیگه باقی مونده بود و چون نظریه و مدار منطقی آسون بود تقریباً روحیهی باخته شدهام برگشت! قبلاً این تجربه رو در کنکورهای آزمایشی پارسه هم داشتم، ولی باید این نکته رو هم در نظر گرفت اگر این سئوال برای تو عجیب و سخته برای ۵۰% شرکت کنندگان "واقعی" هم همینطوره. برای همین دلیلی برای باختن روحیه نیست! این چیزی عادی است (متاسفانه! – نمیدونم جلسهی کنکور جایی برای نشان دادن قدرت نیست، اما طراحان سئوالات کنکور چنین چیزی رو در نظر نمیگیرند) و برای همه اتفاق میفته... کسی هم برنده است که بتونه خودش رو کنترل کنه و حریص نباشه! مثلاً من درس ساختمان داده رو خیلی خوانده بودم طوری که مطمئن بودم از ۶ سئوال حداقل ۴ سئوال رو صحیح جواب میدم، ولی سر کنکور من فقط دو سئوال ساختمان داده (یکی رو درست زدم و یکی رو غلط!) رو جواب دادم حتی دو سئوال دیگرش رو اینقدر هول شده بودم که نمی فهمیدم چی میگه! هیچ سعی نکردم که حتماً ۴ سئوال دیگه رو هر طور شده بزنم!!! هنوز مطمئن بودم که با بد دادن این امتحان هنوز امتحان فردا رو هم دارم!
در کنکور آزمایشی پارسه میدیدم امتحان جمعه میتونست رتبه رو از نصف کمتر و یا دوبرابر کنه! برای همین هنوز هم وقت بود مخصوصاً که هنوز به سئوالات دیگه هم نرسیده بودم و دروس ریاضی رو هم نزده بودم (من اول مشترک میزدم بعد ریاضی) برای همین برای باختن روحیه هنوز خیلی زود بود! موقعی که به درس معماری و سیستم رسیدم کمی نگران شدم مخصوصاً سیستم عامل که روی اون حساب زیادی باز کرده بودم. حتی برای یک سئوالش متاسفانه ۱۰ دقیقهی تمام وقت گذاشتم و حتی به جواب نرسیدم! باز هم چون سئوالات ریاضی رو ندیده بودم سعی کردم که این مسائل رو نادیده بگیرم.
خیلی مهمه که سر جلسهی کنکور بتونی راحت به سئوالات جواب بدی. به نظر من حتی اگر برای کنکور درس نخوانی ولی تسلط سر کنکور داشته باشی، به راحتی قبولی. من ۸۰% قبولیم رو مدیون روحیهام سر جلسه بودم! مثلاً پیش خودم میگفتم: "ببین امتحان برای تویی که اینقدر خواندی سخته، برای بقیه حتماً فوق العاده سخته!!!!" شاید حتی برای بقیه بعضی سئوالاتی که برای من سخت بود آسون میزد ولی همین حرفها باعث شد افکار بد به ذهنم راه نیاد.
۱۴
- درصدهایتان را و رتبه کسب شده را بگویید و بگویید که با این رتبه کجا قبول شده اید؟ می شوید؟
مراجعه شود به ضمیمه
۱۵- در نهایت اگر بخواهید یک توصیه خاص که فکر می کنید با تمام موفقیتهایتان در شما ریسکی بوده که می توانسته موفقیتتان را تحت الشعاع قرار دهد آن را بیان کنید (تجربیات تلخی که اگر برگردید عقب تکرار نخواهید کرد ویا نیازش را عمیقا احساس میکردید)
مدار الکتریکی میخواندم!!! همین...
با تشکر از وقتی که گذاشتین . امیدوارم مفید بوده باشه .
SarsahArshad
مسول بخش مصاحبه ها