اینم چن تا از عکس های من.. هرچند من کمتر از بچه های مانشت درس خوندم ولی ظاهرا بیشتر از همه عکس گرفتم
سیر تکامل یک دیوار:
(نکات+ انرژی مثبت!)
،
اینجا اتاق نیست! اینجا آشپزخونه دوم خونمونه که ازش هیچ استفاده ای نمیشه
یکبار که نمیتونستم تو اتاقم تمرکز کنم روی درس و کلافه شدم از دست خودم بدون اینکه خودم متوجه شم اومدم این آشپزخونه
و از اونروز فهمیدم دنج ترین جای خونه که حداکثر تمرکز رو اونجا دارم همین آشپزخونه س و بس
اینم نمایی با دامنه محدود از اتاق خودم .. قوم مغول حمله نکرده..کتاب هایی که برا زبان کنکور میخوندم+ جزوه هایی که از تو نت پرینت کرده بودم یا نوشته بودم برای کنکور.. باقی کتاب ها کجاس؟ خب تو آشپزخونه رو زمین پخش و پلاس
اینم دفتر برنامه ریزی که خودم درست کرده بودم.
اینم اون نوشته سبز رنگ روی دیوار که مثلا داشتم اراده ام رو قوی میکردم که خوب بخونم همین امسال قبول بشم. (که البته الان معتقدم امسال نشد هم، نشد.
)
این هم یک نمونه از نکات که مینوشتم (روم به دیوار کاملا خودمونیه این نکات!
) :
(اون اوایل خیلی بی سواد بودم
اشکال زیاد داشتم حتی تو نوشتن نکات
)
نصف شبی حوصله چک کردن عکس ها رو نداشتم. امیدوارم حجم عکس ها زیاد نباشه. اگه بود شرمنده.