(۰۲ آبان ۱۳۹۳ ۰۲:۱۱ ق.ظ)computerman نوشته شده توسط: (02 آبان ۱۳۹۳ ۰۱:۰۲ ق.ظ)Riemann نوشته شده توسط: دلم هوس یک دوست قدیمی کرده
یک رفیق شش دانگ
یک آرام دل
کسی که امتحانش را در رفاقت پس داده
ودیگر محک زدن وزیرو رو کردنی در کار نباشد
رفیقی که من نگویم و
او بشنود
بخندم وحجم بغض را در خنده ام ببیند
رفیقی که بگویمش برو امـــــــا
بـــــــــماند
که نرود ....
منمــــــــــــــــــــــ ...
فقط خدا برایمان کافی است.خدا رو داشته باشیم نیازی به دوست قدیمو جدید نیس...خودت و خدا واین سرنوشت ما انسان هاست .بقیه همه نقشی است که مجبوریم در زندگی بازی یا ایفا کنیم.
(۲۹ مهر ۱۳۹۳ ۱۱:۳۰ ب.ظ)computerman نوشته شده توسط: زمونه نامرد شده
حتی دوستی ها هم به درد جرز می خوره
اتفاقات پریروز خوابگاه هرگز یادم نمیره
و دیگر هیچ......آدم اصلا دوستی نداشته باشه دورو برش بهتر از اینه دوستش جلو چشاش بهش خیانت کنه،

گاهی لازمه، ما به ساز دیگران برقصیم.خوابگاه همینه .