انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[αɾια]

(۲۳ بهمن ۱۳۹۶ ۰۲:۵۲ ب.ظ)fo-eng نوشته شده توسط:  
چاپ مقاله در این ژورنال را آرزوست
ممنون از دوستان. یکی پیدا کردم یک و خورده ای از ساینس دایرکت و یکی دیگه دو و خورده ای از اسپرینگر .... حالا در دست بررسی است

منتظر خبرهای خوبتون هستیم

[gogooli]

(۲۳ بهمن ۱۳۹۶ ۰۱:۳۰ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط:  

(18 بهمن ۱۳۹۶ ۰۲:۱۴ ب.ظ)gogooli نوشته شده توسط:  پروفایل اسکالر رو با اینکه public کردم. در جستجو نمی آره. چی کار کنم؟

باید ایمیل آکادمیک ثبت کنین. اگه ایمیل غیر آکادمیک و یا وری فای نشده باشه؛ حتی با وجود پابلیک کردن هم توی جستجوها نمیاره پروفایلتونو.

ایمیل آکادمیک بود. verify کرده بودم باز نمی آورد. بعد از چند روز آورد.

[The BesT]

بعدظهر خواب بودم.خواب دیدم پسرمو بغل کردم
اصلا شکل من نبود. فکر کنم شکل باباش بود

[diligent]

(۲۳ بهمن ۱۳۹۶ ۰۶:۵۴ ب.ظ)The BesT نوشته شده توسط:  بعدظهر خواب بودم.خواب دیدم پسرمو بغل کردم
اصلا شکل من نبود. فکر کنم شکل باباش بود

ایشالا خیره

[sss]

امروز با استادی کلاس داشتم که ابهتی داره و تنها استادیه که هیچ وقت کسی تو کلاسش ردیف اول نمیشینه, همیشه یه دیوار شیشه ای دورش بود که نمیذاشت کسی بهش نزدیک شه, جلسه قبل حذف و اضافه بود و فقط ۴ نفر سر کلاس بودیم, گفتن حالشون زیاد خوش نیست و اگر دانشجوها موافق باشن کلاسها رو بعد از عید فشرده تشکیل بدن, داشتیم خداحافظی میکردیم, که یهو استاد با رنگ پریده و لبهای کبود کل وجودش به لرزه افتاد, زبونش بند اومده بود, یکی از بچه ها که دوره کمک های اولیه گذرونده بود, سریع یه ماموریتی به هر کدوممون داد تا یه ربع بعد که اورژانس رسید.
آدمی که انقد همیشه دور بود از همه, حالا تو اون حال داشت اطلاعات شخصی شو به امدادگر میگفت. ممکن بود فقط چند ثانیه بعد این اتفاق بیافته و تو این روزای خلوت تو اون کلاسی که یه گوشه کم رفت و آمده هیچ کس متوجه نشه و اتفاق ناخوشایندی که نباید...
چقدر بعضی چیزها که دور میبینیم, نزدیکن. چقدر فرصت کوتاهه...

[Avril89]

اینکه میخوایی یه چیزیو فراموش کنی ولی همون موقعها که تصمیمتو گرفتی یه چیزایی سر راهت سبز میشه که میتونه تو رو به اون برسونه : ( ... خیلی خسته کنندس خدایا یا بده یا این آدمارو سر راه من سبز نکن که امید بدن به من : ( باباااااااااا خب موووووردم بسکه تلاش کردم خب بده بره دیگه یا اگه صلاح نیس من راضی ام دیگه این اتفاقای عجیب غریب چیه میوفته

[αɾια]

(۲۳ بهمن ۱۳۹۶ ۰۹:۱۵ ب.ظ)Avril89 نوشته شده توسط:  اینکه میخوایی یه چیزیو فراموش کنی ولی همون موقعها که تصمیمتو گرفتی یه چیزایی سر راهت سبز میشه که میتونه تو رو به اون برسونه : ( ... خیلی خسته کنندس خدایا یا بده یا این آدمارو سر راه من سبز نکن که امید بدن به من : ( باباااااااااا خب موووووردم بسکه تلاش کردم خب بده بره دیگه یا اگه صلاح نیس من راضی ام دیگه این اتفاقای عجیب غریب چیه میوفته

امتحان الهی!
ولی جدی ،چندبار شده من قید چیزی که از ته دل خواستمُ زدم بعد خدا بهم دادش ،تا بهش دلبسته شدم دوباره ازم گرفتش و این چرخه همچنان ادامه داره!
یجورایی دیگه نه از داشتنش ذوق میکنم نه از نداشتنش ناراحت میشم ،بیخیالی طی میکنم

[MarkLand]

خدایا شکرت...

[Avril89]

(۲۳ بهمن ۱۳۹۶ ۰۹:۲۴ ب.ظ)kimya_r نوشته شده توسط:  

(23 بهمن ۱۳۹۶ ۰۹:۱۵ ب.ظ)Avril89 نوشته شده توسط:  اینکه میخوایی یه چیزیو فراموش کنی ولی همون موقعها که تصمیمتو گرفتی یه چیزایی سر راهت سبز میشه که میتونه تو رو به اون برسونه : ( ... خیلی خسته کنندس خدایا یا بده یا این آدمارو سر راه من سبز نکن که امید بدن به من : ( باباااااااااا خب موووووردم بسکه تلاش کردم خب بده بره دیگه یا اگه صلاح نیس من راضی ام دیگه این اتفاقای عجیب غریب چیه میوفته

امتحان الهی!
ولی جدی ،چندبار شده من قید چیزی که از ته دل خواستمُ زدم بعد خدا بهم دادش ،تا بهش دلبسته شدم دوباره ازم گرفتش و این چرخه همچنان ادامه داره!
یجورایی دیگه نه از داشتنش ذوق میکنم نه از نداشتنش ناراحت میشم ،بیخیالی طی میکنم

امتحان الهی دیگه خیلی طولانی شده!! منم سعی میکنم بیخیالی طی کنم ولی یه روزایی خیلی رو مخه

[αɾια]

به ما ربطی ندارد
اما،
برای خودتان سخت نیست؟
همان حرف ها و کارهای همیشگی
هربار
با آدم های جدید؟!
بگذریم...

[Behnam‌]

خواب دیدم برگشتم ایران و دانشکده‌ی کامپیوتر شریف دارم می‌چرخم. توو خواب ناراحت بودم و هی با خودم فکر می‌کردم یعنی چیکار داشتم اینجا که این موقع برگشتم. بعد به این نتیجه رسیدم که با این حجم از حماقت لابد دارم خواب می‌بینم و به خودم امیدواری میدادم که خواب هست و یه خورده بچرخم تموم میشه، ولی به یقین نرسیده بودم و اعصابم خورد بود. خدا رو شکر خواب بود :')) راس میگم بخدا :'))

[blackhalo1989]

یعنی چیکن استراگانف خونگی ما به حدی از کمال رسیده که از بیرون خوشمزه تره.

[RASPINA]

(۲۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۲:۲۱ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  یعنی چیکن استراگانف خونگی ما به حدی از کمال رسیده که از بیرون خوشمزه تره.

یادم باشه امتحانش کنم
تا حالا نپختم
اگه نکته ی خاصی یا ریزه کاری داره لطفا بگید همون فوت آخر استاد کوزه گر

[blackhalo1989]

(۲۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۲:۲۵ ق.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  

(24 بهمن ۱۳۹۶ ۱۲:۲۱ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  یعنی چیکن استراگانف خونگی ما به حدی از کمال رسیده که از بیرون خوشمزه تره.

یادم باشه امتحانش کنم
تا حالا نپختم
اگه نکته ی خاصی یا ریزه کاری داره لطفا بگید همون فوت آخر استاد کوزه گر

نکته که زیاد داره. حالا فعلا تلاش اولتون رو داشته باشید تا من نکات رو بیان کنم.

[crevice]

داشتم به این فک میکردم که اگه خدا همین حالا بگه "تموم"، همین قدر فرصت زندگی کردن داشتی.. اونوقت من چیکار کردم؟ چه کار مفیدی انجام دادم واسه خودم، خونواده و اطرافیانم، و جامعه و..؟
خیلی سوال مسخره ایه وقتی ب مرگ فکر نمیکنی؛ ولی هر وقت همزمان هم ب مرگ و هم به این سوال فکر کنی، متوجه میشی همونقدری که سوال مسخره ای بوده، جدی و مهم میشه.
حس میکنم شارژ باطریِ یکبار مصرفِ عمرم زیرِ ۵۰ درصده؛ ولی یه موجود حاشیه ای و بی خاصیت بودم توی جامعه ی آماریِ هم سن هام (((:

کاش میشد نفسمو رها کنم و به پول و جایگاهِ اجتماعی و ... فکر نکنم. چقدر حالم خوب تر میشد اون موقع..