انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[reticent]

دو تا اُستاد خیلی سختگیر تو دوره کارشناسی داشتیم (من شاگرد یکیشون بودم) که ازشون فراری بودم‌ امروز فهمیدم تو دانشگاه ارشدم هم تو مقطع دکتری درس ارائه کردن.
خدا کنه ارشد نیان. :|
____________
تازه دو سال اول کارشناسی که من درسائی که اونا ارائه می‌کردن رو نداشتم اونا هم نبودن، همین که به اون درسا رسیدم از انگلیس برگشتن.

[Pure Liveliness]

در جوانی جان گرگت را بگیر
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

---

(۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۱۶ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  دو تا اُستاد خیلی سختگیر تو دوره کارشناسی داشتیم (من شاگرد یکیشون بودم) که ازشون فراری بودم‌ امروز فهمیدم تو دانشگاه ارشدم هم تو مقطع دکتری درس ارائه کردن.
خدا کنه ارشد نیان. :|
____________
تازه دو سال اول کارشناسی که من درسائی که اونا ارائه می‌کردن رو نداشتم اونا هم نبودن، همین که به اون درسا رسیدم از انگلیس برگشتن.

مگه درسایی که توی مقطع دکترا ارائه میشن با ارشد فرق دارند؟؟

[reticent]

(۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۱۶ ب.ظ)Pure Liveliness نوشته شده توسط:  مگه درسایی که توی مقطع دکترا ارائه میشن با ارشد فرق دارند؟؟

تو دانشگاه ما بعضی درسا فقط واسه بچه های دکتری ارائه میشه. مثلا اُستاد پایگاه داده پیشرفته مون یکیشو (اسمش یادم نیست) مثال زد گفت ان شاءالله دکترا که بیاید تو فلان درس فلان مبحث رو بهتون درس میدم.
وگرنه بعضی درسا و کلاسامون مشترکن. مثل پردازش موازی و ...

[sara9009]

(۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۴۸ ق.ظ)gogooli نوشته شده توسط:  مثل این که بهشون برخورد یکی از استادامون نمره مون رو زد...چه می کنه این مانشت.
از همین تریبون از استادم می خوام جواب میلم رو زودتر بده)) موضوعم رو هم مشخص کنه ممنون می شم.

باحال بود

[fo-eng]

خیلی وقتها به امتحان دیکته فکر می کنم، اولین امتحانی که در کودکی با آن روبرو شدم.
چه امتحان سخت و بی انصافانه ای بود.
امتحانی که در آن، نادانسته های یک کودک بی دفاع، مورد قضاوت دانسته های معلم قرار می گرفت.
امتحانی که در آن با غلط هایم قضاوت می شدم نه با درست هایم.

اگر دهها صفحه هم درست می نوشتم، معلم به سادگی از کنار آنها می گذشت
اما به محض دیدن اولین غلط دور آن را با خودکار قرمز جوری خط می کشید که درست هایم رنگ می باخت.
جوری که در برگه امتحانم آنچه خود نمایی می کرد غلط هایم بود.
دیگر برای خودم هم عادی شده بود که آنچه مهم است داشته ها و توانایی هایم نیست بلکه نداشته ها و ضعف هایم است.
آن روزها نمی دانستم که گرچه نوشتن را می آموزم اما ...
بعدها وقتی به برادر کوچکترم دیکته می گفتم همان گونه قضاوت کردم که با من شد وحتی بدتر.
آنقدر سخت دیکته می گفتم و آنقدر ادامه می دادم تا دور غلط های برادرم خط بکشم.
نمی دانم قضاوتهای غلط با ما چه کرد که امروز از کنار صفحه صفحه مهربانی و معرفت و محبت دیگران می گذریم اما با دیدن کوچکترین خطا چنان دورش خط می کشیم که ثابت کنیم تو همانی که نمی دانی، که نمی توانی.
کاش آن روزها معلمم، چیز مهمتری از نوشتن به من می آموخت.
می آموخت که باید دور کلمات صحیح دارد خط کشید
این روز ها خیلی سعی می کنم دور غلط های دیگران خط نکشم.
بله
این روز ها خیلی سعی می کنم که وقتی به دیگران می اندیشم خوبیهاشان را ورق ورق مرور کنم.

[yagmur0022]

اینجا کسی هست با اوپنت کارکرده باشه ؟؟؟؟

[blackhalo1989]

نمیدونم عروسی دوستم برم یا نه. هیشکیو نمیشناسم اونجا.

[Avril89]

(۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۵۷ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  نمیدونم عروسی دوستم برم یا نه. هیشکیو نمیشناسم اونجا.

من رفتم عروسیه دوستم جز دوستم کسیو نمیشناختم البته با خواهرم رفته بودم شما هم میتونید با یکی برید که تنها نباشید البته تنهایی هم مشکلی نیست سخت نگیرید
........
نفر یک تجربی دانشجوی سال ۴ برق شریف بوده حالا یعنی نمیزارن بره روزانه بخونه؟!! حتی اگه انصراف داده باشه!؟ خیلی ضایعس اگه نتونه مثلا یک شده!!!

[crevice]

(۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۳۲ ب.ظ)Avril89 نوشته شده توسط:  نفر یک تجربی دانشجوی سال ۴ برق شریف بوده حالا یعنی نمیزارن بره روزانه بخونه؟!! حتی اگه انصراف داده باشه!؟ خیلی ضایعس اگه نتونه مثلا یک شده!!!

این نشون میده ک مهندسی ب فناست...

[Aurora]

امروز رفتم با یکی حرف بزنم که سوالامو بپرسم.
میگم تو این دنیا راهم معلوم نیست. میگه معلومه کاملا هم معلومه. همین انجام واجبات و دوری از محرمات. انجام مستحبات و احترام به پدر و مادر کم نیست. گفتم همین؟ گفت همین احترام به پدر و مادر.
گفتم یعنی من دنیا امده ام برای همین که به پدر و مادرم احترام بگذارم؟ گفت بله همین!
راستش دیدم خیلی وقت ها هست مادرم میشینه کنارم که باهام حرف بزنه من حرفاشو گوش نمی دم از بس سرم تو کامپیوتره یا یه وقتایی اختلاف داریم با هم. اشکال کار همین جاست. همین چیزهای کوچیک.
بهش گفتم دوست ندارم همین طوری که دنیا امدم همین طوری از دنیا برم. گفت باید هر کاری از دست برمیاد انجام بدی. گفت ببین دلت چی میگه. گفتم نمی دونم دلم چی میگه. حرفاش خوب بود. می گفت راه معلومه و تو ایده آل فکر می کنی باید توقعت رو پایین بیاری. همین هست. آنچه که باید انجام بدی دور نیست نزدیکه.

[stateless]

(۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۵۹ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط:  

(19 مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۳۲ ب.ظ)Avril89 نوشته شده توسط:  نفر یک تجربی دانشجوی سال ۴ برق شریف بوده حالا یعنی نمیزارن بره روزانه بخونه؟!! حتی اگه انصراف داده باشه!؟ خیلی ضایعس اگه نتونه مثلا یک شده!!!

این نشون میده ک مهندسی ب فناست...

این نشون میده که تا چند سالِ آینده تعدادِ پزشکان (حالا کیفیتِ کار و دانششون بماند) بیشتر از مهندسین میشه!! و این یعنی فقط افرادِ با انگیزه که واقعا به رشته‌شون علاقه دارن میمونن. البته این یه نگاهِ خوش‌بینانه است.

[gogooli]

(۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۵۹ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط:  

(19 مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۳۲ ب.ظ)Avril89 نوشته شده توسط:  نفر یک تجربی دانشجوی سال ۴ برق شریف بوده حالا یعنی نمیزارن بره روزانه بخونه؟!! حتی اگه انصراف داده باشه!؟ خیلی ضایعس اگه نتونه مثلا یک شده!!!

این نشون میده ک مهندسی ب فناست...

از این همه آدم که برق شریف می رن یه نفرشون انصراف داده

به نظر من اگه نتونه روزانه بخونه اشتباه کرده تا سال ۴ رفته حداقل مدرکش رو می گرفت مگر این که نتونسته باشه درس ها رو خوب پاس کنه...

[diligent]

(۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۲۱ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  امروز رفتم با یکی حرف بزنم که سوالامو بپرسم.
میگم تو این دنیا راهم معلوم نیست. میگه معلومه کاملا هم معلومه. همین انجام واجبات و دوری از محرمات. انجام مستحبات و احترام به پدر و مادر کم نیست. گفتم همین؟ گفت همین احترام به پدر و مادر.
گفتم یعنی من دنیا امده ام برای همین که به پدر و مادرم احترام بگذارم؟ گفت بله همین!
راستش دیدم خیلی وقت ها هست مادرم میشینه کنارم که باهام حرف بزنه من حرفاشو گوش نمی دم از بس سرم تو کامپیوتره یا یه وقتایی اختلاف داریم با هم. اشکال کار همین جاست. همین چیزهای کوچیک.
بهش گفتم دوست ندارم همین طوری که دنیا امدم همین طوری از دنیا برم. گفت باید هر کاری از دست برمیاد انجام بدی. گفت ببین دلت چی میگه. گفتم نمی دونم دلم چی میگه. حرفاش خوب بود. می گفت راه معلومه و تو ایده آل فکر می کنی باید توقعت رو پایین بیاری. همین هست. آنچه که باید انجام بدی دور نیست نزدیکه.

جدا همین؟؟ یعنی آدم مذهبی افسرده نداریم؟؟

[Avril89]

(۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۵۹ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط:  

(19 مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۳۲ ب.ظ)Avril89 نوشته شده توسط:  نفر یک تجربی دانشجوی سال ۴ برق شریف بوده حالا یعنی نمیزارن بره روزانه بخونه؟!! حتی اگه انصراف داده باشه!؟ خیلی ضایعس اگه نتونه مثلا یک شده!!!

این نشون میده ک مهندسی ب فناست...

وقتی ۵۰۰ هزار نفر کنکور تجربی میدن بیشتر از این انتظار نمیره :| ولی یسریاشونم حق دارن سیاست اشتغال و درآمد مهندسی کشور خیلی جاها ایده آل نیست و نابسامانه مگه اینکه مهاجرت کنن

[codin]

(۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۳۵ ب.ظ)gogooli نوشته شده توسط:  

(19 مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۵۹ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط:  

(19 مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۳۲ ب.ظ)Avril89 نوشته شده توسط:  نفر یک تجربی دانشجوی سال ۴ برق شریف بوده حالا یعنی نمیزارن بره روزانه بخونه؟!! حتی اگه انصراف داده باشه!؟ خیلی ضایعس اگه نتونه مثلا یک شده!!!

این نشون میده ک مهندسی ب فناست...

از این همه آدم که برق شریف می رن یه نفرشون انصراف داده

به نظر من اگه نتونه روزانه بخونه اشتباه کرده تا سال ۴ رفته حداقل مدرکش رو می گرفت مگر این که نتونسته باشه درس ها رو خوب پاس کنه...

تا جایی که من میدونم جزو دانشجوهای خیلی قوی بود و توی بیشتر درس ها هم TA بود. این آدم هایی که برای رسیدن به رویاهاشون خطر میکنن رو دوست دارم