(۲۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۴۳ ب.ظ)zarisa نوشته شده توسط: خدا هیچ بنده ای رو فراموش نمی کنه. اصلا این واژه ی فراموش کردن تو لغت نامه ی توصیف خدا وجود نداره.
نمی دونم واقعا نمی دونم از دیروز حالم یطوری شد از دیروز صبح که رسیدم به یه جایی. استرس داشتم نمی دونم قرار بود چه اتفاقی بیافته.
امروز ظهر ته دلم خالی شد که خدا فراموش کنه دیگه هیچی ندارم
امسال برای من سال متفاوتیه
شروعش عجیب بود انقدر زمان زود گذشته شاید باور نکنید نفهمیدم ماه رمضون چطوری تموم شد.
خدا میخواد یه چیزی رو بهم نشون بده ولی من نمی فهمم. صبرم خیلی کم شده. طاقت ندارم. دیگه دیروز صبرم تموم شد و حالم بد شد تا به امروز که این طوری شدم. بعضی وقتا فکر می کنم شاید آخرین سالمه. ناراحت نمیشم اگر آخرین سالم باشه ولی فقط می خوام بفهمم. این ابهام اذیت کننده است.
انقدر به همه گفتم دعام کنید دیگه روم نمیشه
انقدر همه چی مبهمه برای خودم
انقدر با خدا حرف زدم فکر کنم تو این مدت که عمر کردم انقدر با خدا حرف نزده بودم. با خدا که حرف می زنم خدا بهم یه چیزایی میگه.
شرایط سختیه
صبور بودن سخت تر
ممنون. امیدوارم دوست من
برام دعا کنید. واقعا از ته دلم میگم که برام دعا کنید. واقعا محتاجم. واقعا خیلی زیاد محتاجم به دعا.