زمان کنونی: ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۱۰:۰۳ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۲۷۰۶۱
۲۴ فروردین ۱۳۹۵, ۰۸:۲۹ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۵ فروردین ۱۳۹۵ ۰۷:۴۶ ق.ظ، توسط Somayeh_Y.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
تنها راه تحمل هستی این است که در ادبیات غرقه شوی، همچنان که در عیشی مدام.
"فلوبر"
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۷۰۶۲
۲۴ فروردین ۱۳۹۵, ۰۹:۱۲ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۴ فروردین ۱۳۹۵ ۱۰:۲۶ ب.ظ، توسط RASPINA.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دوستان لطفا هنمایی کنند : اگه سایتی برای یه اداره معمولی درست کرده باشید ولی به نظر خودتون مبتدی باشه .در حد راه انداختن کار اون بنده خداها بعد اداره کل تهران اونو بخواد باید چ کار کرد. صادقانه خودتون می دونید چیزاستانداردی ننوشتید در حد همون کار راه انداختن هست

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۷۰۶۳
۲۴ فروردین ۱۳۹۵, ۱۱:۰۳ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۴ فروردین ۱۳۹۵ ۰۹:۱۲ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  دوستان لطفا هنمایی کنند : اگه سایتی برای یه اداره معمولی درست کرده باشید ولی به نظر خودتون مبتدی باشه .در حد راه انداختن کار اون بنده خداها بعد اداره کل تهران اونو بخواد باید چ کار کرد. صادقانه خودتون می دونید چیزاستانداردی ننوشتید در حد همون کار راه انداختن هست
اگه رزومتون مهمه براتون با این کار یه سایت مبتدی تو رزومه تون ثبت میشه مگر اینکه بخواید مخفی کنید که اون سایت کار شما بوده که پیشنهاد نمیشه چون اگه لو بره ضرر حیثیتی زیادی داره.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۷۰۶۴
۲۴ فروردین ۱۳۹۵, ۱۱:۴۱ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دوستان یه راهنمایی کنید..جاهایی که تو تهران واسه استخدام برنامه نویس مینویسن حرفه ای دقیقاً منظورشون چیه؟؟ اونا که نه حرفه ای هستن نه مبتدی رو قبول میکنن به نظرتون؟؟ چیکار کنیم که مورد قبولشون واقع بشیم؟؟ به هرحال باید از یه جایی شروع کرد!!

من نه آنکه گویی هستم نه آنکه گویند / من همانم که همانم ..
مشاهده‌ی وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۷۰۶۵
۲۵ فروردین ۱۳۹۵, ۱۲:۱۰ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۵ فروردین ۱۳۹۵ ۱۲:۱۶ ق.ظ، توسط Behnam‌.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۴ فروردین ۱۳۹۵ ۱۱:۰۳ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  اگه رزومتون مهمه براتون با این کار یه سایت مبتدی تو رزومه تون ثبت میشه مگر اینکه بخواید مخفی کنید که اون سایت کار شما بوده که پیشنهاد نمیشه چون اگه لو بره ضرر حیثیتی زیادی داره.
خب رزومه با زیاد و بهتر شدن کارها، آپدیت میشه، اون موقع نیاز و شاید هم دیگه جا نیست کارها و پروژه های اولیه نوشته بشه. مثلاً رزومه ی ۴ سال پیش من تووش پروژه ضایعِ فلان درس هم بودش، در حالی که الان دیگه نوشتنش موضوعیت نداره، اگه نوشته بشه هم ایرادی بهش وارد نیست چون روندِ رشد آدم رو نشون میده.

(۲۴ فروردین ۱۳۹۵ ۱۱:۴۱ ب.ظ)tabassomesayna نوشته شده توسط:  دوستان یه راهنمایی کنید..جاهایی که تو تهران واسه استخدام برنامه نویس مینویسن حرفه ای دقیقاً منظورشون چیه؟؟ اونا که نه حرفه ای هستن نه مبتدی رو قبول میکنن به نظرتون؟؟ چیکار کنیم که مورد قبولشون واقع بشیم؟؟ به هرحال باید از یه جایی شروع کرد!!
بستگی داره به نظرم. مثلاً پریروز توو شرکت استادم (دانش بنیان) داشتند روزمه ها رو نگاه میکردند، دنبال کسی بودند که برنامه‌نویسی سطح کرنل هم جزو تجربیات/مهارت‌هاش باشه، اما با این وجود اگه کسی کارهای عجیب و غریب انجام داده بود که نشون میداد از عهده‌ی این کار هم بر میاد رو بررسی می‌کردند (هر چند کسی که بلد بود اولیت داشت). "حرفه‌ای" بودن نسبی هست و برای استخدامِ گوگل فرق داره با استخدام یه شرکت دیگه. باید ببینید مهارت‌های خواسته شده رو دارید یا نه. رزومه فرستادن هم مفتی هست به هر حال.

باز افرادی که بیشتر در محیط کار بودند تجربه‌ی بهتری دارند.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: nobody90 , tabassomesayna , Pure Liveliness
ارسال: #۲۷۰۶۶
۲۵ فروردین ۱۳۹۵, ۱۲:۲۰ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۵ فروردین ۱۳۹۵ ۱۲:۲۱ ق.ظ، توسط amineh89.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
سلام

خدایا خودت کمکم کن، مثل همیشه که کمکم کردی، بدون اینکه خودم بفهمم مشکلمو حل کردی، این دفعه هم کمکم کن و تنهام نذار توی بزرگترین تصمیم زندگیم به حال خودم رهام نکن



من توی این تاپیک مطلبی نمیذارم ولی اکثر مواقع مطالبشو میخونم

ازتون خواهش میکنم برام دعا کنید، تا هفته آینده باید تصمیم بزرگی برای زندگیم بگیرم که آینده و جوونیم بستگی به این تصمیم داره
خیلی مرددم، خیلی میترسم

ممنون

زنده بودن را به بیداری بگذرانیم، چون سالها به اجبار خواهیم خفت.(دکتر علی شریعتی)
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: fatemesoleimani , jazana , **sara** , diligent , Bahar_HS , crevice , RASPINA , khayyam
ارسال: #۲۷۰۶۷
۲۵ فروردین ۱۳۹۵, ۰۱:۳۲ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۵ فروردین ۱۳۹۵ ۱۲:۱۰ ق.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط:  
(24 فروردین ۱۳۹۵ ۱۱:۰۳ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  اگه رزومتون مهمه براتون با این کار یه سایت مبتدی تو رزومه تون ثبت میشه مگر اینکه بخواید مخفی کنید که اون سایت کار شما بوده که پیشنهاد نمیشه چون اگه لو بره ضرر حیثیتی زیادی داره.
خب رزومه با زیاد و بهتر شدن کارها، آپدیت میشه، اون موقع نیاز و شاید هم دیگه جا نیست کارها و پروژه های اولیه نوشته بشه. مثلاً رزومه ی ۴ سال پیش من تووش پروژه ضایعِ فلان درس هم بودش، در حالی که الان دیگه نوشتنش موضوعیت نداره، اگه نوشته بشه هم ایرادی بهش وارد نیست چون روندِ رشد آدم رو نشون میده.
هر کس برای خودش یه اشلی داره. من از همون اول یه اشلی داشتم و هنوز رعایتش می کنم. یعنی شده بیکار میشینم تو خونه اما هر کاری رو انجام نمیدم.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۷۰۶۸
۲۵ فروردین ۱۳۹۵, ۰۱:۵۷ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۵ فروردین ۱۳۹۵ ۰۱:۳۲ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  هر کس برای خودش یه اشلی داره. من از همون اول یه اشلی داشتم و هنوز رعایتش می کنم. یعنی شده بیکار میشینم تو خونه اما هر کاری رو انجام نمیدم.

نه خب بحثِ هر کار نبود، بحث این بود که ایشون گفت مبتدی نوشته، منم گفتم همه اولش مبتدی می‌نویسند. شما از اولش حرفه‌ای مینوشتید؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Pure Liveliness
ارسال: #۲۷۰۶۹
۲۵ فروردین ۱۳۹۵, ۰۲:۰۰ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۵ فروردین ۱۳۹۵ ۰۱:۵۷ ق.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط:  
(25 فروردین ۱۳۹۵ ۰۱:۳۲ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  هر کس برای خودش یه اشلی داره. من از همون اول یه اشلی داشتم و هنوز رعایتش می کنم. یعنی شده بیکار میشینم تو خونه اما هر کاری رو انجام نمیدم.
نه خب بحثِ هر کار نبود، بحث این بود که ایشون گفت مبتدی نوشته، منم گفتم همه اولش مبتدی می‌نویسند. شما از اولش حرفه‌ای مینوشتید؟
نه اما از اولش کاری که در توانم بود رو انجام می دادم (ایشون گفتن از دید خودشون مبتدیه یعنی میتونن بهترشو انجام بدن).
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۷۰۷۰
۲۵ فروردین ۱۳۹۵, ۰۸:۱۷ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
در ادامه صحبت های دوستانمون.منم هم اضافه کنم که بهتره تا جایی که میشه کاری رو که از پس ش بر نمیاید فعلا قبول نکنید.چون مجبور میشید نصف های کار بکشید کنار.یا یک کار بی کیفیت بدید.این دو مورد خیلی بد هست.و باعث میشه اعتبار تون بیاد پایین.و دیگه کسی بهتون پروژه نده.برای رد کردن پروژه هم میتونید طوری بگید که مثلا الان مشغولیت زیاد دارید و چون میخواید کار خوب تحویل بدید و نسبت به کارتون تعهد دارید الان اون کار رو نمیپذیرید.نگید از پس کار بر نمیاد.این دیگه بدتره.
----
صبر نکنید که کسی بیاد به شما بگه خانوم یا اقای مهندس برو فلان تکنولوژی رو یاد بگیر .. یا انتظار نداشته باشید زمانی که مهارت درستی توی کار ندارید شغل خوبی بدست بیارید.اون مهندسی که شرکت بزرگ یا کوچیک داره هم اگر نیروی کارنابلد استخدام کنه یعنی نون رو از گلوی خانواده خودش گرفته داده کس دیگه.اونم باید فکر ددخل و خرج خودش باشه دیگه.

----

دل من اینجاست .. توی یه گوشه دور ولی نزدیک..
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۷۰۷۱
۲۵ فروردین ۱۳۹۵, ۰۸:۲۸ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ فروردین ۱۳۹۵ ۱۲:۲۴ ب.ظ)kilookiloo نوشته شده توسط:  قدر آدمهائى که زود عصبی میشوند را بدانید!
اینها همان لحظه داد میزنند ، قرمز میشوند ، قلبشان درد میگیرد، دستاشان میلرزد، ولی ...
ولی براى زمین زدن شما هیچ نقشه ای نمیکشند.
آنها تمام نقشه شان همان عصبانیت بوده و تمام ...
آنهائى که زود عصبانی میشوند؛ آدمهائى هستند که رقیق ترین و پاک ترین وجدان را دارند ...
" پروفسور جیمز لورنس "
خدا شکر! یکی هم پیدا شد از ما تعریف کنه! آخییییش!Big GrinBig GrinBig GrinBig Grin

Never give up on something you can't go a day without thinking about

۲) سال ۹۴ : دوباره از نو شروع می کنم.Smile
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: software94 , gogooli , khayyam , **sara** , amineh89 , قاصدک۲۳
ارسال: #۲۷۰۷۲
۲۵ فروردین ۱۳۹۵, ۱۰:۱۴ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۵ فروردین ۱۳۹۵ ۱۰:۳۵ ق.ظ، توسط gogooli.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۴ فروردین ۱۳۹۵ ۱۱:۴۱ ب.ظ)tabassomesayna نوشته شده توسط:  دوستان یه راهنمایی کنید..جاهایی که تو تهران واسه استخدام برنامه نویس مینویسن حرفه ای دقیقاً منظورشون چیه؟؟ اونا که نه حرفه ای هستن نه مبتدی رو قبول میکنن به نظرتون؟؟ چیکار کنیم که مورد قبولشون واقع بشیم؟؟ به هرحال باید از یه جایی شروع کرد!!
آنها منظورشون با سابقه شغلی است...ولی بعضا سابقه شغلی نداشته باشی، نمونه کار موفق هم داشته باشی قبول می کنن.
یادمه آن موقع که رزومه می فرستادم یکی از شرکتها در سایتش نوشته بود داشتن نمونه کار موفق حتی از سابقه شغلی هم مهم تر است (به نظر من منطقی بود) ولی همه شرکتها هم این طوری فکر نمی کنن برای بعضی ها خیلی سابقه شغلی مهم است. میل دادن هزینه ای نداره می توانی رزومه ات رو بفرستی فقط می تونی قید کنی که سابقه شغلی نداری اگر براشون مهم است الکی آن راه رو نری آخه من چیزی نمی نوشتم می رفتم می گفتن سابقه شغلی ندارین؟ ما با سابقه شغلی می خواهیم. من همیشه در ذهنم این بود که می فهمن وقتی چیزی در رزومه ننوشتم یعنی سابقه شغلی ندارم یا اگر براشون مهمه زنگ می زنن تلفنی می پرسن ولی همه جا این طوری نیست بعضی ها تا آنجا می کشونن بعد می گن.
البته برای بعضی شرکت ها بستگی به حقوق پیشنهادی ات هم داره بعضی جاها با حقوق کم قبول می کنن. اگه در حد خوبی هستی فقط سابقه شغلی نداری من پیشنهاد نمی کنم خیلی کم بگی.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: tabassomesayna , **sara**
ارسال: #۲۷۰۷۳
۲۵ فروردین ۱۳۹۵, ۰۲:۰۹ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
متن قشنگیه , گفتم اینجا بزارم شاید شما هم فیض ببرید :
شیرین پشت ویترین مغازه کفش فروشی ایستاده بود, قیمتها را میخواند و با پولی که جمع کرده بود مقایسه میکرد تا چشمش به آن کفش نارنجی که یک گل بزرگ نارنجی هم روی آن بود, افتاد. بعد از آن دیگر کفشها را نگاه نکرد, قیمتش صد تومان از پولی که او داشت بیشتر بود, آن شب, بر سر سفره شام, به پدرش گفت که میخواهد کفش بخرد و صد تومان کم دارد, بعد از شام پدرش دو تا اسکناس پنجاه تومانی به او داد و گفت:فردا برو بخرش
شیرین تا صبح خواب کفش نارنجی را دید که با یک دامن نارنجی پوشیده بود و میرقصید و زیباترین دختر دنیا شده بود.
فردا بعد از مدرسه با مادرش به مغازه کفش فروشی رفت, مادر تا کفش نارنجی را دید اخمهایش را درهم کشید و گفت:دخترم تو دیگه بزرگ شدی برای تو زشته
و با اجبار برایش یک جفت کفش قهوه ای خرید, آن شب شیرین خواب دید, همان کفش نارنجی را پوشیده با یک دامن بلند مشکی و هر چقدر دامن را بالا نگه میدارد. کفشهایش معلوم نمی شود. شش سال بعد وقتی که هجده سالش بود, با نامزدش به خرید رفته بودند, کفش نارنجی زیبایی با پاشنه بلند پشت ویترین یک مغازه بود, دل شیرین برایش پر کشید, به مهرداد گفت:چه کفش قشنگی اینو بخریم؟ مهرداد خنده ای کرد و گفت:خیلی رنگش جلفه, برای یه خانم متاهل زشته. فقط لبهای شیرین, خندید. دو سال بعد پسرش به دنیا آمد.
بیست و هفت سال به سرعت گذشت, دیگر زمانه عوض شده بود و پوشیدن کفش نارنجی نه جلف بود و نه زشت. یک روز که با مهرداد در حال قدم زدن بودند, برای هزارمین بار, کفش نارنجی اسپرت زیبایی پشت ویترین مغازه, دل شیرین را برد. به مهرداد گفت:بریم این کفش نارنجی رو بپوشم ببینم تو پام چه جوریه. مهرداد اخمی کرد و گفت: با این کفش روت میشه بری خونه مادرزن پسرمون!!! این بار حتی لبهای شرین هم نتوانست بخندد.
بیست سال دیگر هم گذشت, شیرین در تمام جشن تولدهای نوه اش, که دختری زیبا, شبیه به خودش بود, بعلاوه کادو یک کفش نارنجی هم میخرید. این را تمام فامیل میدانستند و هر کس علتش را می پرسید شیرین میخندید و می گفت:کفش نارنجی شانس میاره. آن شب, در جشن تولد بیست و سه سالگی نوه اش, در میان کادوها, یک کفش نارنجی دیگر هم بود, پسرش در حالیکه کفشها را جلوی پای شیرین گذاشت, گفت:مامان برات کفش نارنجی خریدم که شانس میاره.
بالاخره شیرین در سن هفتاد سالگی, کفش نارنجی پوشید, دلش میخواست بخندد اما گریه امانش نمیداد, در یک آن, به سن دوازده سالگی برگشت, پشت ویترین مغازه کفش فروشی ایستاد و پنجاه و هشت سال جوان شد, نوه اش, او را بوسید و گفت:مامان بزرگ چقدر به پات میاد.
شیرین آن شب خواب دید که جوان شده کفشهای نارنجی اش را پوشیده و در عروسی نوه اش میرقصد.
وقتی از خواب بیدار شد و کفشهای نارنجی را روی میز کنار تخت دید با خودش گفت:امروز برای خودم یک دامن نارنجی میخرم.

مریم مظفری پور

راهی به انتها هست؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: nobody90 , gogooli , amineh89 , sajadabbasi , fatemesoleimani , sara9009 , RASPINA , **sara** , قاصدک۲۳ , tabassomesayna
ارسال: #۲۷۰۷۴
۲۵ فروردین ۱۳۹۵, ۰۲:۲۸ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۵ فروردین ۱۳۹۵ ۰۲:۰۹ ب.ظ)kilookiloo نوشته شده توسط:  متن قشنگیه , گفتم اینجا بزارم شاید شما هم فیض ببرید :
شیرین پشت ویترین مغازه کفش فروشی ایستاده بود, قیمتها را میخواند و با پولی که جمع کرده بود مقایسه میکرد تا چشمش به آن کفش نارنجی که یک گل بزرگ نارنجی هم روی آن بود, افتاد. بعد از آن دیگر کفشها را نگاه نکرد, قیمتش صد تومان از پولی که او داشت بیشتر بود, آن شب, بر سر سفره شام, به پدرش گفت که میخواهد کفش بخرد و صد تومان کم دارد, بعد از شام پدرش دو تا اسکناس پنجاه تومانی به او داد و گفت:فردا برو بخرش
شیرین تا صبح خواب کفش نارنجی را دید که با یک دامن نارنجی پوشیده بود و میرقصید و زیباترین دختر دنیا شده بود.
فردا بعد از مدرسه با مادرش به مغازه کفش فروشی رفت, مادر تا کفش نارنجی را دید اخمهایش را درهم کشید و گفت:دخترم تو دیگه بزرگ شدی برای تو زشته
و با اجبار برایش یک جفت کفش قهوه ای خرید, آن شب شیرین خواب دید, همان کفش نارنجی را پوشیده با یک دامن بلند مشکی و هر چقدر دامن را بالا نگه میدارد. کفشهایش معلوم نمی شود. شش سال بعد وقتی که هجده سالش بود, با نامزدش به خرید رفته بودند, کفش نارنجی زیبایی با پاشنه بلند پشت ویترین یک مغازه بود, دل شیرین برایش پر کشید, به مهرداد گفت:چه کفش قشنگی اینو بخریم؟ مهرداد خنده ای کرد و گفت:خیلی رنگش جلفه, برای یه خانم متاهل زشته. فقط لبهای شیرین, خندید. دو سال بعد پسرش به دنیا آمد.
بیست و هفت سال به سرعت گذشت, دیگر زمانه عوض شده بود و پوشیدن کفش نارنجی نه جلف بود و نه زشت. یک روز که با مهرداد در حال قدم زدن بودند, برای هزارمین بار, کفش نارنجی اسپرت زیبایی پشت ویترین مغازه, دل شیرین را برد. به مهرداد گفت:بریم این کفش نارنجی رو بپوشم ببینم تو پام چه جوریه. مهرداد اخمی کرد و گفت: با این کفش روت میشه بری خونه مادرزن پسرمون!!! این بار حتی لبهای شرین هم نتوانست بخندد.
بیست سال دیگر هم گذشت, شیرین در تمام جشن تولدهای نوه اش, که دختری زیبا, شبیه به خودش بود, بعلاوه کادو یک کفش نارنجی هم میخرید. این را تمام فامیل میدانستند و هر کس علتش را می پرسید شیرین میخندید و می گفت:کفش نارنجی شانس میاره. آن شب, در جشن تولد بیست و سه سالگی نوه اش, در میان کادوها, یک کفش نارنجی دیگر هم بود, پسرش در حالیکه کفشها را جلوی پای شیرین گذاشت, گفت:مامان برات کفش نارنجی خریدم که شانس میاره.
بالاخره شیرین در سن هفتاد سالگی, کفش نارنجی پوشید, دلش میخواست بخندد اما گریه امانش نمیداد, در یک آن, به سن دوازده سالگی برگشت, پشت ویترین مغازه کفش فروشی ایستاد و پنجاه و هشت سال جوان شد, نوه اش, او را بوسید و گفت:مامان بزرگ چقدر به پات میاد.
شیرین آن شب خواب دید که جوان شده کفشهای نارنجی اش را پوشیده و در عروسی نوه اش میرقصد.
وقتی از خواب بیدار شد و کفشهای نارنجی را روی میز کنار تخت دید با خودش گفت:امروز برای خودم یک دامن نارنجی میخرم.

مریم مظفری پور
خیلی قشنگ بود..
حس قشنگی توی داستان ش بود..
مرسی از انتشارش/

دل من اینجاست .. توی یه گوشه دور ولی نزدیک..
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۷۰۷۵
۲۵ فروردین ۱۳۹۵, ۰۲:۵۱ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۵ فروردین ۱۳۹۵ ۰۲:۲۸ ب.ظ)nobody90 نوشته شده توسط:  خیلی قشنگ بود..
حس قشنگی توی داستان ش بود..
مرسی از انتشارش/

واقعا حیفه به خاطر دیگران زندگی کنیم یا اینکه افسار زندگیمون رو بدیم دست بقیه
خواهش میکنم Sleepy

راهی به انتها هست؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: tabassomesayna , **sara** , قاصدک۲۳


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۴۲۰ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۱۹,۸۱۶ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۴۶۵ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۴,۷۱۳ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۹۱ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۳۸ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۴۷ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۵۲۳ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۳۱۶ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۵۸ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close