میفرماید:
منم آنکه روز مرگم، دو-سه تا گزینه دارم!
نه فقط دلی شکسته، پر درد و کینه دارم!
به خدا اگر نخندی سرطان سینه دارم!
سرطانی ام، به قولی که نداده ای عمل کن
به بهانه ی مداوا علنا مرا بغل کن!
سریال زندگی را دو-سه صحنه مبتذل کن!
چه غمت ؟ که در جهنم به نفس نفس می افتم؟
که من از هوای گرمش به همین هوس می افتم!
توکه پیش من نباشی، به دَرَک که پس می افتم!
به خدا اگرچه شوری به تن شریف من نیست!
تو اگر طبیب باشی سرطان حریف من نیست!
دو-سه سکته هم حریف بدن ضعیف من نیست!
تو از آن طبیب هایی که فروختی دوا را!
چو نیامدی و مُردم«تو و دوستی خدا را»
«به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را!»
اسم شاعر را نمیگم .