انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[sara901]

جاده

به هوای تو کنار پنجره شب به شب ماهو تماشا میکنم

بذار این سایه بمونه رو سرم من دارم خورشیدو پیدا میکنم

یه نشونی از خودت به من بده منو تو هجوم شب رها نکن

من نمیدونم کجا باید برم بغض این فاصله هارو وا نکن

تو سکوت جاده تو هوای تو نمیدونی چی کشیدم از خودم

دارم از فاصله وحشت میکنم وسط چه جاده ای تنها شدم

با کدوم جاده به خونه میرسی تو که راهت از همه دنیا جداست

من نمی دونم کجا باید برم وقتی ردت تو تمومه جاده هاست

به هوای تو کنار پنجره شب به شب ماهو تماشا میکنم

بذار این سایه بمونه رو سرم من دارم خورشیدو پیدا میکنم
روزبه بمانی....
یه نشونی از خودت به من بده منو تو هجوم شب رها نکن

من نمیدونم کجا باید برم بغض این فاصله هارو وا نکن

[kati]

یعنی امروز عجب روز پر از استرسی بوداااا همش صدای زنگ تلفن و سر و صداهای الکی که از بیرون به گوشم می خورد و...

بعضی روزا دوست دارم فقط سکوت باشه و سکوت ....
البته امروز فقط یه چیز می تونست حالم رو خوب کنه ... اونم یه پیاده روی طولانی بود .. اون قدر راه برم که آخرش خسته ی خسته بشم ...
هر وقت دلم خیلی می گیره تنها چیزی که می تونه حالم رو بهتر کنه همینه اما حیف فرصتش نشد
البته فک کنم بهتر بود این پست رو آخر شب می ذاشتم که روزم به طور کامل تموم میشد چون این جور که بوش میاد این اوضاع تا راس ساعت ۱۲ ادامه داره اما طاقت نیاوردم دلم پر بود دیگه

[sara901]

من این جوری نمی تونم یه سدی بین قلب ماست

تو باید غرق شی در من بفهمی کی دلش دریاست

من این جوری نمی تونم تو پای من نمی شینی

تو رو اونقدر بخشیدم بزرگیمو نمی بینی

همیشه مقصدم بودی کجا با تو سفر کردم

چقدر تنها برم دریا چقدر تنهایی برگردم

من این جوری دلم خوش نیست شبم با ترس هم مرزه

بهشتم اونورش باشه به این برزخ نمی ارزه

من این جوری نمی تونم تو اینجایی و من تنهام

دارم می میرم از بس که نگفتم چی ازت می خوام....

[mmsaeed]

سلام
آقا این چه وضعشه که هنوز دانشگاه پول نداده واسه اینکه بتونیم مقاله دانلود کنیم؟
باید کلی منتطر بمونبم و میگن پول نداریم
خوبه نخواستیم از یه ژورنال خارجی باشه

دعا کنین یه پولی به دانشگاه ما برسه

[ppositiveenergy]

خدایا مثل همیشه با هام باش.باش .به بودنت احتیاج دارم.

---

می شود با تو دل به دریا زد
می شود با تو دل به دنیا بست.

[Somayeh_Y]

فرشته از شیطان پرسید : قوی ترین سلاح تو برای فریب دادن انسان ها چیست؟
شیطان گفت : به آنها می گویم هنوز فرصت هست.
شیطان پرسید : قدرتمندترین سلاح تو برای امید بخشیدن به انسانهاچیست؟
فرشته گفت : به آن ها می گویم هنوز فرصت هست.


فرصت به سرعت از دست می رود و دیر به دست می آید. (امام علی علیه السلام)

[maryami]

دلم خیلی گرفته ..... باز به انجمن قدیمی و دوست داشتنیم پناه آوردم تا یه کم غمهامو فراموش کنم

خدایا به قلبم آرامش عطاکن
آمین

[banafshe]

آخه ما دردمون رو به کی بگیم آلودگی هوا داره خفه ام می کنه چشمام می سوزه به خدا!!!!!!!!!!!!
پنجره رو باز می کنیم ۲ دقیقه نشده همه سرفه می کنند
تازه زوج و فرد سراسری هم کردن بعد میگن دانشگاه کلاس ها هم تشکیل میشه آخه مگه دانشجو ها آبشش دارن؟

[maryami]

چرا باید بسوزی و بسازی؟
مگر عمر را چند بار به آدمیزاد می دهند .....

کتاب به کی سلام کنم؟ ـــ سیمین دانشور

[good-wishes]

حس بدیه وقتی بخوای به دیدار عزیزی بری اما پیش از این که بری از دنیا بره
حسرت بدی برا آدم میمونه خیلی بد

محبتی که میشه ابراز کرد رو دریغ نکنیم شاید دیگه هیچ وقت فرصت ابرازش پیش نیاد
مادری که باید در آغوش گرفته بشه
پدری که باید دستش بوسیده بشه
مادربزرگ و پدربزرگ و ....
هرکسی که چشم انتظار محبت شماست رو به راحتی به فردا موکول نکنید.
شاید فردایی در کار نباشه

[mhd3]

بچه های اول محکومند،

محکومند به زود بزرگ شدن،

به زود عاقل شدن .

با تولد اولین فرزندِ کوچکتر ، پدر می شوند ... مادر می شوند ...

دیکته می گویند ... معلم می شوند ...

بچه های اول در ۷ سالگی شیفته ی نگاه تحسین آمیز دوستان پدر و مادرشان می شوند که می گویند :

خدای من چه بچه ی عاقلی ! چه بزرگ ! چه فهمیده !

و هیچکس نمی فهمد دیدن یک بچه ی عاقل ۷ ساله تحسین ندارد ...

و هیچکس نمی فهمد بچه ی ۷ ساله نباید بزرگ و فهمیده باشد ...

بچه های اول در ۷ سالگی بزرگ می شوند،

پر از توانایی هایی که هیچ ربطی به سن شان ندارد .

پدر ها و مادرها سخت ترین قوانین را برای بچه های اول وضع می کنند ،

که الگو باشند ،

که نمونه باشند ،

نمونه ای مثال زدنی از تربیتی بی نقص ،

الگویی خوب ، الگویی کامل برای خواهر ها و برادرهای خوشحالِ کوچکتر ...

به کوچکتر ها نگاه می کنیم که به جای دو پشت و پناه ، سه پشت و پناه دارند .

وقتی چیزی را می خواهند که نباید ، و می ترسند که بگویند ، همیشه واسطه ای برایشان هست به نام خواهر بزرگ تر ، برادر بزرگ تر ...

و امروز در چندین سالگی می اندیشم که آیا حتی ثانیه ای می شود لذت کوچک بودن و آنهمه بی دغدغه گی را حس کرد ؟

[x86]

(۰۶ آذر ۱۳۹۲ ۰۸:۴۹ ق.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  هیچ برگی از درخت نمی افتد مگر آنکه او آگاه است..

واقعا در اینکه چرا افتادن برگ درخت رو به عنوان مثال آوورده تامل کرد... علامه طباطبائی در تفسیر المیزان میگه :

"و در جمله (و ما تسقط من ورقة الا یعلمها) براى این برگ درختان را بخصوص اسم برد که دلالت کند بر بى پایانى علم خداوند، چون کثرت برگ درختان به حدى است که انسان از شمردن آن و تشخیص هر کدام از دیگرى و احاطه به حالاتى که هر کدام دارند و همچنین مراقبت بر اینکه کدام یک از درخت مى افتد، عاجز است."

[sahar bano]

دو ماهه و ۱۱ روزه که مادرمو ندیدم دلم تنـــــــــــــــــــــــــــــــــــگه

[انرژی مثبت]

همین دیروز بود که خود را ذره ای می پنداشتم که در سپهر زندگی بی هیچ ضرب آهنگی تاب می خورد .
اکنون می دانم که من آن سپهرم و تمامی حیات با اجزایی آهنگین در من درجنب و جوشند.

[uttarshada]

خدایا اینقد دلم گرفتست که نمیدونم چی بگم! دلم واسه درس خوندن تنگ شده دوس دارم بشینم یه دل سیر درس بخونم ولی حیف! از اساتیدی که از سخت گرفتن به دانشجو وقتی ترم هفته لذت میبرن متنفرم از آدمایی که وقتی میفهمن وقت واسه درس خوندن نداری لذت میبرن، از پروژه های بد موقع، از آدمایی که درکت نمیکنن متنفرم
خدایا فقط تو رو دارم دیگه دارم دیوونه میشم به بزرگی خودت قسمت میدم کمک کن...
دوستان محتاجم به دعا