انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[Xilinx]

یا خیرالمسئولین...

[virtual girl]

دیروز انقدر خسته شده بودم از کار و کلاس و اینا شب که رسیدم خونه بعد افطار از خستگی نمیتونستم روی دوپام واستم اصن بیهوش شدم ....
دیگه بست گرفدم خوابیدم ... دیشبمو از دست دادم دوس داشتم همش به دعا خوندن و خلوت با خدا بگذره ولی سعادت نداشتم ....

حالم خعلی گرفته ست ... خییییلی

[MarkLand]

(۰۹ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۲۸ ب.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط:  تجربه میگه به زودی رابطه جناب بارسا و آقا فرداد درست میشه و جناب بارسا برمیگرده . فکر کنم جناب MarkLand باهاشون رفیق هستن ، برشون میگردونن ، اگه هم میخوای من بهش بگم
دوستان این شب رو غنیمت شمارید و برا من هم دعا کنید

البته راستش رو بخواید بنظرم خیلی راحت میشد به این نقطه نرسید . خب اینم شد یه تجربه برای من و همه دوستان .

اقا مسعود خیالتون راحت باهاش صحبت کردم مساله حل شد ...

[Amir V]

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد...

[sahar121]

یعنی من هنوز تو شوک این آقائم که زانتیاشو برای کار خیر فروخت... ۴ روز بعد از بانک ماکسیما برنده شد... خوشا به حالش که سربلند بیرون اومد از آزمون خدا......

[kati]

امروز همه را دوست بدار
ببخش
ایمان داشته باش
خدا را صدا بزن
امروز روز موفقیت توست به شرط خنـدیدنت
بخند چون تو در آغوش خدایی....

[sellena]

منتظرت هستم زیرا میدانم تو بسوی من بازخواهی گشت با همه ی قدرتم این انتظار تلخ رو تحمل خواهم کرد زیرا میدانم اگرجسم توهم مراجعت نکند قلب و روحت بسوی من است بسوی عشق ابدی و جاودانش خواهدشتافت قبلی که در آن خاطره ها و خوشی ها نگاه ها برای ابد است و با هر ضربان قلب آنهاراب حرکت در میاورذ...

[تینا]

خــدایــــــــــــــا شکــــــــــرت...

[Autumn.Folio]

و چگونه از جان نگذرد آن که میداند جان بهای دیدار است...

«شهید آوینی»

Sent from my GT-I9100 using Tapatalk 4 Beta

[Amir V]

خداوندا.

شهیدان، پیران و جوانانی که واسه امنیت و آسایش ما توی خون غلطیدند رو مورد رحمت خودت قرار بده...

آمین.

[reyhaneh64]

هر وقت سریال مادرانه رو میبینم به خودم میگم آخه نباید یه بار سازنده هاش به خودشون زحمت بدن هر قسمتشو ببینن، این همه مشکل سینتکسی از نوع صدا و تصویرو نا هماهنگیو الخ نداشته باشه
فیلم سازم فیلم ساز قدیم.
هییییییییییییییی

[sahar_2000]

خیلی سخت بود تصمیمش..دیشب بعد از اینکه دعای جوشن کبیر رو خوندم نمیدونم یه چیزی تو دلم افتاد که
ببخشم..بگذرم...
سخت بود...انگار یه باری رو دوشم بود...خیلی وقت بود که این بار رو دلم بود..بالاخره بخشیدمش...خیلی سبک شدم..

خدایا من از بندت گذشتم ...
دستم رو بگیر و از گناهای منم بگذر....

[reyhaneh64]

(۱۰ مرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۰۷ ب.ظ)sahar_2000 نوشته شده توسط:  خیلی سخت بود تصمیمش..دیشب بعد از اینکه دعای جوشن کبیر رو خوندم نمیدونم یه چیزی تو دلم افتاد که
ببخشم..بگذرم...
سخت بود...انگار یه باری رو دوشم بود...خیلی وقت بود که این بار رو دلم بود..بالاخره بخشیدمش...خیلی سبک شدم..

خدایا من از بندت گذشتم ...
دستم رو بگیر و از گناهای منم بگذر....

منم شب ۱۹ رو گذاشتم واسه بخشش.
خدایی کار سختی بود.
اما از پسش براومدم.
الهی شکر.
خدا میگه اگه بنده هاشو بتونی تو این دنیا ببخشیو باهاشون قرار مدار نذاریو نندازی به قیامت حسابشونو ، خدا هم همین طور با ما تو این دنیا رفتار میکنه.
پس پیش به سوی بخشش از نوع تپلی

[maryami]

خوشبختی یعنی قلبی را نشکنی

دلی را نرنجانی

آبرویی را نریزی

و دیگران از تو آسیبی نبینند

[فوژان]

دلم میخواد برم یه جایی که هیچ کس نباشه و از ته دلم فریاد بزنم و هر چی ناراحتی و غمی که تو وجودمرو بریزم دور اما حیف که نمیشه