انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[MarkLand]

(۲۳ دى ۱۳۹۵ ۰۵:۱۲ ب.ظ)codin نوشته شده توسط:  ای بابا... کسی که الگی نگاهش با آدم تلاقی نمیکنه. بکنه هم یک بار دو بار نه بیشتر... عشقی که یک طرف بخواد توش سیاست به خرج بده و انکار کنه که امتیاز بگیره یا هر فکر دیگه ای که توی سرشه، به هیچ نمیارزه...

اره منم همین فکرو می کردم که الکی نیست و واقعن هم الکی نبود یه بار رفتم باهاش حرف زدم یه سری دلایل اورد که معذورم بتونم رابطه داشته باشم باهات منم به خودم گفتم باشه دیگه بیخیال اما دقیقا فرداش اومد خودشو نشون داد باز انگار می گفت میخوام ولی نمی تونم می خواست بگه در حد همین نگاه نگهم دار اما خوب برای من سخت بود چون بلا تکلیف بودم کلن هر وقت فرصتی میشد که با هم برخورد داشته باشیم خیلی خوب رفتار نمی کرد انگار می ترسید اما وقتی دوربرمون شلوع بود خیره میشد باز طوریکه همه فهمیده بودن! حتما می گید اخرش چی شد؟ منم نمی دونم چون هنوز به اخر نرسیده
این داستان یه ماه دو ماه نیست تقریبا چند ساله حتما می پرسین چرا بیخیالش نشدی؟ خوب چون دوسش دارم هر چند اوایل یکی بود برام مثل همه اما کم کم برام مهم شد...

[stateless]

(۲۳ دى ۱۳۹۵ ۰۳:۲۷ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  و به مرز دیوانگی رسیدن، پا شدم رفتم انقلاب و در حین قدم زدن بین جمعیت و بساط کتابای دوست داشتنی و مغازه های کتاب فروشی، آهنگ هفته عشق بنیامین رو هم می شنیدم... یکی از قشنگترین و فراموش نشدنی ترین حس های زندگیم رو اون روز تجربه کردم... دقیقا مثل اینکه مرده ای زنده شده باشه... همه خستگی ها و ناامیدی ها و نگرانی هام از بین رفتن و یه حس آرامش خوب جاشونو گرفت...
______________________________
الآن دوباره وسط امتحاناتم هستم و دو تا امتحان دارم که یکیش سخت نیست اما هیچی نخوندم (هنوز تو حل تمریناش موندم)، یکیش هم که کُلا سخته و استاد سختگیرتری هم داره...
______________________________
از اونجائی که تو دنیا هیچ چیز مثل عطر و آهنگ، آدم رو سریع و ناگهانی و دقیق به یک نقطۀ دور از زندگیش (با تمام حس هائی که اون روز تجربه کرده) پرت نمی کنه، الآن با شنیدن هفته عشق دقیقا و مستقیما پرت شدم به اون روز ...
______________________________
فکر کنم باید کم کم پاشم هندفری مو بذارم تو گوشم کفشامو پام کنم و راه بیفتم ...

عالی... هم سبک نوشته تون و هم موضوعش.

برای من هم قدم زدن بهترین راهِ حله. به خصوص خیابون انقلاب و اطرافش. وسطِ شَهره ها ولی انگار هواش با بقیه جاها فرق داره. با هندزفری میونه ای ندارم ولی چند باری که امتحان کردم تجربه ی خوبی بود. من که هر هفته دلم هوای اون حوالی رو میکنه...

خوش بگذره بهتون.

(۲۳ دى ۱۳۹۵ ۰۴:۰۵ ب.ظ)SepidehP نوشته شده توسط:  یادداشتای یهویی تو جزوه های قدیمی

آخ گفتی...

---

تو کروم ۲۰ تا tab هم باز کنم و تا چند هفته هم ویندوز رو hibernate کنم آب از آب تکون نمیخوره ولی اگه تو موزیلا ۴ تا tab بشه ۵ تا فقط ۵دقیقه باید بشینم تا از مینیمایز در بیاد!

[reticent]

(۲۳ دى ۱۳۹۵ ۱۰:۵۵ ب.ظ)stateless نوشته شده توسط:  

(23 دى ۱۳۹۵ ۰۳:۲۷ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  

عالی... هم سبک نوشته تون و هم موضوعش.

برای من هم قدم زدن بهترین راهِ حله. به خصوص خیابون انقلاب و اطرافش. وسطِ شَهره ها ولی انگار هواش با بقیه جاها فرق داره. با هندزفری میونه ای ندارم ولی چند باری که امتحان کردم تجربه ی خوبی بود. من که هر هفته دلم هوای اون حوالی رو میکنه...

خوش بگذره بهتون.

مرسی دوست عزیز.

---

(۲۳ دى ۱۳۹۵ ۰۴:۰۵ ب.ظ)SepidehP نوشته شده توسط:  

(23 دى ۱۳۹۵ ۰۳:۲۷ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  چند سال پیش که دانشجوی کارشناسی بودم.....

یه سپاس کم بود... بازم سپاس!

مرسی دوست عزیز.

---

(۲۳ دى ۱۳۹۵ ۰۴:۰۵ ب.ظ)SepidehP نوشته شده توسط:  

(23 دى ۱۳۹۵ ۰۳:۲۷ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  از اونجائی که تو دنیا هیچ چیز مثل عطر و آهنگ، آدم رو سریع و ناگهانی و دقیق به یک نقطۀ دور از زندگیش (با تمام حس هائی که اون روز تجربه کرده) پرت نمی کنه.....

خیللللی موافقم... عطر و ترانه... + یادداشتای یهویی تو جزوه های قدیمی

دقیقا.
آخ گفتید.
یعنی نابود می کنه آدمو.
مخصوصا اگه مکالمات یواشکی با بهترین دوستت تحت نگاه های مشکوک استاد باشه.
و یا تک بیت های یهوئی ...

[NP-Cσмρℓєтє]

(۲۳ دى ۱۳۹۵ ۰۹:۴۱ ب.ظ)ezra نوشته شده توسط:  دوستان کسی تجربه ای تو بازار دلار نداره ؟
دلار میره بالا ؟ میاد پایین ؟ همینجور می مونه ؟ یاچی ؟

ترامپ کی تشریف میبره کاخ سفید ؟

بازار دلار:
_آقا دلار چنده؟
_الان یا الان؟

-------------------------------------------------------------------------------------------------------


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

#پدر

[The BesT]

مادربزرگم حالش چند روزه ریخته بهم. آلزایمر داره و انگار هرچند وقت یکبار تشدید میشه
سراغ دایی ام که شهید شده را میگیره. دیروز صبح رفتم پیشش همینجور میرفت و میومد و آشوب بود .میگفت منتظرم مهدی بیاد رفته جبهه هنوز نیومده. منم گفتم میاد یه چند روز دیگه میاد نگران نباش. دوباره سراغ بابابزرگ خدابیامرزم میگرفت گفت منتظرم بیاد نهار بخوریم. گفتم میاد رفته خرید کنه مغازه ها شلوغن میادش. همینجور هرچی میگفت من نمیدونم از کجا جوابهاش آماده داشتم جواب میدادم .باید هم خیلی مهربون و جدی جواب بهشون داد.اگر بخندی یا بفهمه داری دروغ میگی شدید ناراحت میشه. خیلی سخته واقعا. میگفت خمیر آماده کردم نون بپزم خمیر ترش شده اعصابم خرده .منم گفتم اشکال نداره ننجون.خودم الان آرد میخرم میپزم برات .بعد هم رفتم براش چایی درست کردم دادم بهش. بعد ده دقیقه کلا یادش رفت اصلا چیزی گفته یا نه.بعد هم بردم خوابوندمش رو تخت.
( خدا انشالله عاقبت این عزیزان را که روزی شیرزنی بودن بخیر کنه و مخصوصا عاقبت ما را .. الهی)

[Innocence]

در کودکی عاشق بادکنک بودم

امکان نداشت با پدر و مادرم به سوپر مارکت بروم و برای بادکنک پا زمین نکوبم

اولین بادکنکی که داشتم را همان روز اول در دست هایم گرفتم و محکم بغلش کردم... ولی ترکید...

فهمیدم همان اول نباید خیلی دوست داشتنم را نشان بدهم.

نباید خیلی محکم بغلش کنم طاقتش را ندارد می ترکد!!

بادکنک بعدی را بیش از حد بزرگش کردم ظرفیتش را نداشت... آن هم ترکید...

فهمیدم نباید چیزی را که دوست دارم بیش از حد بزرگش کنم

بادکنک بعدی را که خریدم حواسم بود... نه دوست داشتنم را زیاد نشان دادم نه بیش از حد بزرگش کردم ولی آن هم برای من نماند

بردمش پیش دوستانم و در یک چشم بر هم زدن صاحبش شدند!!!!

بادکنک بعدی را خیلی اتفاقی از دست دادم وسط روزهای خوبمان وقتی همه چیز خوب پیش می رفت افتاد روی بخاری و تمام...

رفتم سوپر مارکت محله و یک بادکنک دیگر خریدم

همان جا به آن نگاه کردم و گفتم تو آخرین بادکنکی هستی که دوست دارم...
رفتم خانه و آن را در کمد گذاشتم.

نه بغلش کردم... نه زیاد بزرگش کردم... نه به کسی نشانش دادم... اینطور دیگر هیچ خطری تهدیدش نمی کرد...

یک دوست داشتن یواشکی... یک دوست داشتن از راه دور... یک دوست داشتن بدون روزهای خوب و شاد...

هر چند وقت یک بار می رفتم سراغش تا مطمئن شوم هنوز هست...

یک روز وقتی رفتم سراغش دیدم که خیلی کوچک شده... خیلی پیر شده...

همان جا بود که فهمیدم دوست داشتن را باید یاد گرفت... فهمیدم به دست آوردن کسی که دوست داری تازه اول ماجراست... دوست داشتن نگهداری می خواهد...

من بادکنک های زیادی را داشتم ولی دوست داشتن را هیچوقت یاد نگرفتم

[jazana]

(۲۳ دى ۱۳۹۵ ۰۳:۵۴ ب.ظ)Innocence نوشته شده توسط:  اگر روزی مردی از من بپرسد گل مورد علاقه ات چیست؟
حتما میگویم رز سیاه

خواستم بگردم ببینم کجا میفروشن ولی مثل اینکه رز سیاه وجود خارجی نداره،(قرمز کبود بود ولی) قضیه روستای ترکیه هم به نظر صحیح نیست.

حالا بیچاره رفته ترکیه دربدر دنبال گل رز سیاهه یا شایدم رفته دنبال خوش گذرونی، آخرشم رز قرمز میخره رنگ میکنه تحویل میده.

نچ نچ

[Innocence]

(۲۴ دى ۱۳۹۵ ۱۲:۳۵ ب.ظ)jazana نوشته شده توسط:  

(23 دى ۱۳۹۵ ۰۳:۵۴ ب.ظ)Innocence نوشته شده توسط:  اگر روزی مردی از من بپرسد گل مورد علاقه ات چیست؟
حتما میگویم رز سیاه

خواستم بگردم ببینم کجا میفروشن ولی مثل اینکه رز سیاه وجود خارجی نداره،(قرمز کبود بود ولی) قضیه روستای ترکیه هم به نظر صحیح نیست.

حالا بیچاره رفته ترکیه دربدر دنبال گل رز سیاهه یا شایدم رفته دنبال خوش گذرونی، آخرشم رز قرمز میخره رنگ میکنه تحویل میده.

نچ نچ

وجود خارجی داره اما از اونجایی که ما ایرانیا یکمی تنبل هستیم شاید حالشو نداریم بگردیم پیداش کنیم توی یکی از استان های مرزی ترکیه مطمئنم وجود داره برای همین هم میشه به عنوان یه جور تست میزان دوست داشتن ازش استفاده کرد البته به قول شما بعید هم نیس تقلب بشه و رنگ کنن پسر است دیگر حالا هنوز که شخص خاصی وجود نداره بعدها اگه موفق شد از این آزمون سربلند بیرون بیاد میام اعلام میکنم همینجا و عکس گل رو هم میزارم

[jazana]

(۲۴ دى ۱۳۹۵ ۱۲:۵۰ ب.ظ)Innocence نوشته شده توسط:  وجود خارجی داره

شاه پسره.

نه جدی گفتم وجود نداره، آخه من مطمئن تر ترم.
-----------------------
رز آبی با مهندسی ژنتیک تو ژاپن تولید شده:

اصلا خوشگل نیست به نظرم.

گل اطلسی سیاه تولید با گرده افشانی، اوف اوف، اینو پیدا کنه با

-----------------------
در مورد خبر رز سیاه تو ترکیه هم تو snopes (سایت بررسی صحت افسانه ها شایعات و اخبار اینجورکی) بررسی ای انجام شده و نتیجه گرفته که درست نی:


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


و همچنین اینا:


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

[Innocence]

(۲۴ دى ۱۳۹۵ ۰۱:۱۵ ب.ظ)jazana نوشته شده توسط:  

(24 دى ۱۳۹۵ ۱۲:۵۰ ب.ظ)Innocence نوشته شده توسط:  وجود خارجی داره

شاه پسره.

نه جدی گفتم وجود نداره، آخه من مطمئن تر ترم.
-----------------------
رز آبی با مهندسی ژنتیک تو ژاپن تولید شده:

اصلا خوشگل نیست به نظرم.

گل اطلسی سیاه تولید با گرده افشانی، اوف اوف، اینو پیدا کنه با

-----------------------
در مورد خبر رز سیاه تو ترکیه هم تو snopes (سایت بررسی صحت افسانه ها شایعات و اخبار اینجورکی) بررسی ای انجام شده و نتیجه گرفته که درست نی:


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


و همچنین اینا:


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

هیچی دیگه دنیای فانتزیم نابود شد
مرسی از تحقیقات وسیع و گسترده ای که انجام دادین

[RASPINA]

من رز سفید دوست دارم
خیلی قشنگه

[نارین]

(۱۶ دى ۱۳۹۵ ۰۷:۵۶ ق.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط:  

(16 دى ۱۳۹۵ ۱۲:۲۱ ق.ظ)نارین نوشته شده توسط:  یادش بخیر مانشت عزیزم چقدر من اینجا را دوست داشتم چقدر سر میزدم بهش .
دیگه مادر شدم و وقت اینجاها اومدن را ندارم .
هنوزم میام اینجا دلم میخواد درس بخونم خودم که نشد ادامه بدم اما همسرمو تشویق کردم بعد از ۱۳ سال داره درس میخونه فردا هم امتحان مدریت داره خدایا شکرت ...

بــــه بـــــــــــــــــــه! نارین عزیز؛ شیرینی هامونو یکی پس از دیگری نمیدی , مبارک باشه عزیزم, خوش قدم باشه, ما عادت داریم اولین سوالی که پس از شنیدن بچه دار شدن یکی میپرسیم اینه که اسمش چیه؟! حالا اسمش چیهههههه؟ مادرخانومی یا مادرشوهر؟

آخــــــــــــی چه ذوقی کردم من
نارین ما عکس میخوایممممممممممممم

خیلی خیلی خیلی ممنونم دوست عزیزم . منم بینهایت خوشحال شدم این پست را دیدم ببخش اگه نبودم . شیرینی که قابل تو را نداره .
دختره
آوا خانم
مادرخانوم خواهم شد

---

(۲۳ دى ۱۳۹۵ ۰۵:۴۴ ب.ظ)Innocence نوشته شده توسط:  نارین جان به امتحانش می ارزه حتما بگین به همسرتون.. هرچند منم باهات هم عقیده ام بعید میدونم دیگه اینجور مردها پیدا بشن اما خب فانتزیه دیگه

آقا امروز با دیدن ریخته شدن گلبرگهای دسته گل خواستگاری اینو بهش گفتم که خواستی برام گل بخری از این رز رنگارنگا بخر گفت آخه تو که نباید بگی من چی باید بخرم برات گفتم آخه من نگم تو از کجا بفهمی من چی دوست دارم! باید بگم دیگه!!!

[khayyam]

دلم برای هالا مادریدهای black تنگ شده

یکی از قدرت های مانشت ایشون هستن

بیا پسر رونالدو هم جایزه بهترین بازیکن جهان رو گرفت

[ANGEL*]

تو سرچ استارت میخوام بزنم کروم میزنم مانشت من در این حد به این سایت ارادت دارم:|

[Innocence]

))
آقا امروز با دیدن ریخته شدن گلبرگهای دسته گل خواستگاری اینو بهش گفتم که خواستی برام گل بخری از این رز رنگارنگا بخر گفت آخه تو که نباید بگی من چی باید بخرم برات گفتم آخه من نگم تو از کجا بفهمی من چی دوست دارم! باید بگم دیگه!!!

((
تبریک میگم بابت نی نی کوچولو.. تازه متوجه شدم خدا حفظش کنه براتون

نارین جون آقاتون راست میگن خب الان بعد از ازدواج دیگه دوس داشتنشون رو به شما ثابت کردن حتما و امتحانشونو پس دادن .. حالا ما چون دستمون به جایی بند نیس مجبوریم از این تست ها بگیریم مال قبل از ازدواجه بیشتر برای امتحان کردن طرف و محک زدنش