انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[NP-Cσмρℓєтє]

زندگی کردیم
زیاد
واسه بقیه!
.
.
.
.
یکی هم باید پاشه بگه زندگی باس ماس! یعنی ملکش واس ماس!

[Hamzeh.S]

دوستان تهرانی اگروقت کردید یه سری به پارک های تهران بزنید.گل های لاله قشنگی کاشتن.این عکس برای امروزصبح پارک شهر.

[A V A]

(۱۸ فروردین ۱۳۹۴ ۰۲:۱۶ ب.ظ)Hamzeh.S نوشته شده توسط:  دوستان تهرانی اگروقت کردید یه سری به پارک های تهران بزنید.گل های لاله قشنگی کاشتن.این عکس برای امروزصبح پارک شهر.

دیگه مثل ترمای اول دانشگاه دلو دماغ پارک رفتن ندارم
چه خوب بود اونروزا...

[Menrva]

(۱۸ فروردین ۱۳۹۴ ۰۱:۴۲ ق.ظ)barca نوشته شده توسط:  من فکر می کنم ما همیشه در مورد زمانه خودمون اغراق امیز حرف می زنیم! الان یا گذشته یا اینده همیشه ادمهای عاشق هستن بودن و خواهند بود...شاید ما دچار اشتباه محاسباتی در مورد یه نفر بشیم خوب تو گذشته هم بوده و تو اینده هم هست
دوست داشتن یا وجود داره یا نداره! چیزی به نام کنترل یا حد و مرز اینجا بی معنی هست! شاید فکر می کنیم کسی رو دوست داریم! یا شاید تو انتخاب طرف مقابل اشتباه کردیم! به نظر من بیشتر ادما دوست داشتن خودشون رو با دوست داشتن بقیه اشتباه می گیرن و بیشتر خودشون رو دوست دارند

در دوست داشتن نه شایدی وجود داره نه فکر کردنی و نه انتخابی...

---

(۱۸ فروردین ۱۳۹۴ ۰۲:۱۶ ب.ظ)Hamzeh.S نوشته شده توسط:  دوستان تهرانی اگروقت کردید یه سری به پارک های تهران بزنید.گل های لاله قشنگی کاشتن.این عکس برای امروزصبح پارک شهر.

وای چقدر خوشگلههههههههههههه

[fo-eng]

هیچ چیز عیب نیست جز قضاوت و مسخره کردن دیگران.
هیچ چیز گناه نیست جز حق الناس.
هیچ چیز ثواب نیست جز خدمت به دیگران.
هیچ کس اسطوره نیست الا در مهربانی و انسانیت.
هیچ چیز جاودانه نمیماند جز عشق.
هیچ چیز ماندگار نیست جز خوبی و بدی.
هیچ سعادتی بالاتر از آگاهی نیست.
هیچ دشمنی خطرناکتر از جهل نیست.
و همه چیز زیباست جز صفات زشت.

[farhud]

(۱۸ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۳۴ ب.ظ)nanajoon نوشته شده توسط:  این ماجرا واقعیه
طرف تو تهران BMW 2012 دزدیده بود،
حالا به یه طریقی گرفتنش
صاحب ماشین گفت:
خدا وکیلی ازت شکایت نمیکنم،
فقط بگو چطور این ماشینو،
با اینهمه سیستم امنیتی دزدیدی؟
یارو گفت:
گاز نیتروژنو از اگزوز زدم تو ماشین،
و یه فندک گرفتم جلوش!
موتور که حین خاموشی داغ بشه،
سیستم امنیتی فکر میکنه
ماشین دچار حریق شده؛
درهای ماشینو باز میکنه
و پروتکل های امنیتی رو بر میداره!!
...
وطنم، پاره تنم...
(دزدامون نابغن)

یعنی انقدر آبکیه سیستمش؟
حالا بالفرض بازش کرد،چطوری روشنش کرده؟

[diligent]

(۱۸ فروردین ۱۳۹۴ ۰۱:۵۲ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط:  مادر شوپنهاور

اسمش واقعا همینه؟! آرتور شوپنهاور داشتیم فکر کنم

[NP-Cσмρℓєтє]

کسی هست که یکی از دانشگاه های آزاد تهران ارشد خویش را بخواند؟؟؟ اگه کسی هست یا کسیو میشناسید ممنون میشم معرفی کنید؛ نیازمند یاری سبزتان هستم

[shayesteNEY]

عشق یعنی غیر تو از همه خستم

یعنی میگی مواظبت هستم

[A V A]

(۱۸ فروردین ۱۳۹۴ ۰۶:۰۲ ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط:  کسی هست که یکی از دانشگاه های آزاد تهران ارشد خویش را بخواند؟؟؟ اگه کسی هست یا کسیو میشناسید ممنون میشم معرفی کنید؛ نیازمند یاری سبزتان هستم

مدیر ندا

[shayesteNEY]

دلم برای دانشجو شدن تنگ شده
برای دلشوره های اخر ترم
برای توبه کردن های اخر ترم
برای شیطنت های سر کلاس
برای پیچوندن کلاس
برای شب تا صبح پروژه انجام دادن
برای غذاهای سلف
برای خندیدن به دانشجویی که رفته تمرین حل کنه و سوتی میده
برای نگاه کردن از پنجره کلاس به بیرون
برای دلشوره های نصب کردن نرم افزارهای درسی و مشکلات نصب شدنشون
برای بدو بدو حاضر شدن و اخرشم دیر رسیدن به کلاس
برای خندین به استادی که نمیتونه کلاس رو کنترل کنه
برای اینکه سرمونو بالا بگیرم و بگیم بلهههههههههههههههه ما دیگه ترم اولی نیستیم
برای صبح اول وقت بیدار شدن و انتخاب واحد های اول وقت و نگرانی از پر شدن ظرفیت کلاس استادی که دوست داریم و پراکنده شدن برنامه هامون
دلم برای تمرین حل کردنای دور همی تنگ شده
دلم برای اون لحظه ای که سر کلاس یه استاد سخت گیر مینشتیم و یواشکی به گوشی همدیگه زنگ میزدیم و بیچاره اونی که گوشیش سایلنت نبود خخخخخخخخخ همون وسط کلاس باید میرفت با جیب خالی شیرینی میخرید

و برای تقلب رسوندن با تمام وجود و دلشوره اون روز اعلام نمرات توی سایت و قطعی یا دایمی شدن نمرات
دلم برای جزوه کپی کردنها و شلوغی انتشارات و تایپ و تکثیر داخل دانشگاه موقع امتحانات تنگ شده
و بلوتوث کردن صدای استاد که یکی از بچه ها زحمت ضبط کردنش رو میکشید
و اون دانشجویی که همیشه دیر میومد سر کلاس
و اون دانشجویی که هر جلسه تمریناتش اماده بود و میگفت استاااااااااااااااااااااااااااااااااااد تمرینات و پروز هها رو رفع اشکال نمیکنید خخخخخ
و اون پسرهایی که نه کیف داشتند و نه کتاب و نه جزوه ای و نه خودکاری و نه برگه ای

دلم برای همه این چیزهای کوچک تنگ شده
خدایا دوباره دانشجو شدن رو قسمتم کن

[NP-Cσмρℓєтє]

(۱۸ فروردین ۱۳۹۴ ۰۶:۳۶ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط:  

(18 فروردین ۱۳۹۴ ۰۵:۱۰ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط:  اسمش واقعا همینه؟! آرتور شوپنهاور داشتیم فکر کنم

جوانا تروزنر(Johanna Schopenhauer, née Trosiener)

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

کلاهش چقد قشنگه!

[salam5]

(۱۸ فروردین ۱۳۹۴ ۰۶:۴۱ ب.ظ)shayesteNEY نوشته شده توسط:  دلم برای دانشجو شدن تنگ شده

این تجربه ها مختص دوران کارشناسیه و اون سن و سال که دیگه تکرار نمیشه
من خودم کلی فیلم و عکس از جشن فارغ التحصیلی دارم که دلم نیماد نگاشون کنم، چه جوی داشتیم برای جشن فارغ التحصیلی ، نه که برنامه ریزی و همه کاراش با خودمون بود... یادش بخیر

[A V A]

وقتی نیاز هست یه چیزی باشه تا حالت خوب شه و نیست، هیچ جایگزینی نمیتونی براش پیدا کنی!

[shayesteb]

خیلی خوشحالم از اینکه آدمایی که باهاشون دوستم آدمای واقعی هستن نه کسایی که فقط در ظاهر آدمن و تنها کلمه آدم رو یدک میکشن. چقدر خدا بهم لطف داره واقعا اگه هزار بارم شاکرش باشم بازم کمه. حاضرم هیچی نداشته باشم اما تا وقتی زندم اونارو داشته باشم.