زمان کنونی: ۰۲ دى ۱۴۰۳, ۰۹:۴۸ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!

ارسال: #۳۱
۲۰ اسفند ۱۳۹۳, ۰۶:۵۹ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ ۰۷:۳۵ ب.ظ، توسط Milestone.)
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
(۲۰ اسفند ۱۳۹۳ ۰۳:۳۵ ب.ظ)darya62 نوشته شده توسط:  جایی هست که هم برنامه نویسی یاد بدن و هم کار کنیم براشون؟

سلام، دیدم شرکت‌هایی رو که چنین افرادی رو به حالت کارآموز استخدام می‌کنند که البته در مراحل اول حقوق زیادی رو بهشون نمی‌دن، باید گشت و پیدا کرد و یا حتی از طرف خود اون فرد پیشنهاد داد. ولی لازمه این کار به نظر من اینه که ما دارای یک سری پیش نیازهای اولیه باشیم که اون شرکتی که می‌خواد ما رو قبول کنه یه دلیل برای این کارش داشته باشه (یه دلیل جذاب) که مثلا ما می‌تونیم برای اون‌ها تو یه زمینه‌ای مفید باشیم و در آینده هم پتانسیل رشد رو داریم که بتونند روی ما حساب باز کنند.

(۲۰ اسفند ۱۳۹۳ ۰۶:۰۵ ب.ظ)golsa20 نوشته شده توسط:  میشه دوستان راهنمایی ام کنند چه جوری شروع کنم ؟؟؟ طراحی سایت با فتو شاپ همون Asp میشه ؟؟؟

سلام، نه نه! اینا دو تا یه چیز جداگانه هستند و با اینکه ممکنه از هر دو در طراحی و برامه نویسی یک وب سایت استفاده کنیم ولی لزوما ربطی به هم ندارند. اگه همین تاپیک رو دنبال کنید، در چند روز آینده به کمک دوستان در مورد این چیزها و منابع آموزشی مربوط به اون و مسیر طراحی و پیاده‌سازی یک وب سایت بصورت خیلی کامل و شفاف و از نقطه صفر صحبت می‌کنیم.
۹
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sahar salehi , MiladCr7 , ƊƦЄƛM , darya62 , نارین , zorkide , ماه بانو
ارسال: #۳۲
۲۰ اسفند ۱۳۹۳, ۰۸:۰۳ ب.ظ
RE: اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
(۲۰ اسفند ۱۳۹۳ ۰۶:۰۵ ب.ظ)golsa20 نوشته شده توسط:  سلام دوستان
منم خیلی دوست دارم کار طراحی سایت یاد بگیرم ،میشه دوستان راهنمایی ام کنند چه جوری شروع کنم ؟؟؟ طراحی سایت با فتو شاپ همون Asp میشه ؟؟؟میشه راهنمایی ام کنید.
سلام
جناب اقای MileStone جواب رو خدمتتون گفتن .منم همین رو بگم که از فتوشاپ توی طراحی رابط کاربری استفاده میکنیم .یا به عبارت ساده تر اون شکل و ظاهری رو که کاربرای سایت میتونن ببینن با فتوشاپ طراحی میکنیم ولی asp کد نویسی مربوط به برنامه نویس هستش.

لحظه ها را دریاب
چشم فردا کور است
نه چراغیست در آن پایان
هر چه از دور نمایانست
شاید آن نقطه نورانی
چشم گرگان بیابانست
۵
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Milestone , darya62 , zorkide
ارسال: #۳۳
۲۰ اسفند ۱۳۹۳, ۱۱:۲۵ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ ۱۱:۳۰ ب.ظ، توسط Milestone.)
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
سلام
قبل از ادامه فقط به یک چیزی اشاره کنم که اون چیزی که من فعلا دارم می‌نویسم، چیزی هست که همون دوران تو ذهن من می‌گذشت و اجرا می‌شد و حتی با اینکه ممکنه بعضی چیزهایی که در ادامه می‌گم از دید شما (و شاید خودم) سطح پایین و حتی خنده دار به نظر بیاد، ولی من این کارهای خیلی ساده و کم هزینه رو نه تنها همون زمان قبول داشتم، بلکه همین الان هم قبول دارم و اگه هم بهش اشاره می‌کنم دلیلش همون سادگی، کم هزینه بودن و سهولت اجرای اونه، وگرنه تا دلتون بخواد می‌تونیم بشینیم و در مورد متدهای تبلیغات مدرن با هم صحبت کنیم، ولی ما اینجا هدف دیگه‌ای رو دنبال می‌کنیم؛ هدفی با آغاز از صفر و یا حتی زیر صفر؛

[تصویر:  342179_2tnw99jap6o2ymmnxdl1.png]

نه نه نه نه! اشتباه نکنید! منظور من از تبلیغات محیطی، تبلیغات تلویزیونی نیست، دور زمین‌های فوتبال هم نیست، بیلبردها و استندهای درون و برون شهری هم نیست، حتی بروشور، کاتالوگ و تراکت هم نیست! ما موقعیت خونمون جایی بود که معمولا اونجا مهندسین، پزشک‌ها و وکلا رفت و آمدشون زیاد بود، یعنی در طول روز با خیلی از افراد سلام و علیک داریم ولی تقریبا هم دیگه رو نمی‌شناسیم! فقط می‌دونیم همسایه‌ایم! همین؛

خلاصه همین طرحی که در زیر می‌بینید رو با فتوشاپ زدم و بردم چهار تا A5 از روش پرینت گرفتم که شد ۱۰۰۰ تومان! بعد دادم به چهار تا از مغازه‌های همسایه که بچسبونن پشت شیشه و اونا هم چسبوندند! البته بگم که تو تبلیغات محیطی دو تا رویکرد داریم: با مخاطب خاص و با مخاطب عام، که این طرح با مخاطب عام هست. در تصویر زیر اطلاعات اختصاصی مثل نام، لوگو و... رو حذف کردم.

[تصویر:  342179_yrpo2x6zusyw5p2xzx3o.jpg]

نتیجه: این کار در یک بازه ۱۴ روزه پشت شیشه‌ها موند و برای من سود مالی نداشت اما باعث شناخت بیشتر شد. از همین طریق با یه مدیرعامل کارخونه‌ای آشنا شدم که دقیقا با اتاق من یک دیوار فاصله داشت و من نه من اون رو می‌شناختم و نه اون منو، از طرفی هم بعضی‌ها الکی زنگ می‌زدن به عنوان مشتری و می‌خواستند اطلاعات بگیرند! Smile ولی من می‌دونستم اون‌ها مشتری نیستن! همون رقبا هستند که اون دور و بر شرکت داشتند!

نکته: البته اینم بگم که این کار خیلی ساده‌ست و اسم آدم هم روش نیست که فکر کنیم واسمون بد میشه چنین کاری (معلم‌های معروف دور و بر ما معمولا فقط همین‌جوری تبلیغ می‌کنند، با اینکه کلی شاگرد هم دارند!)، حتی شماره موبایل منم شماره اصلیم نبود و اصلا مخصوص همین کار بود. من مطمئن بودم اگه مدت بیشتری اونجا می‌موند و سایزش هم بزرگتر بود، می‌شد نتایجی بهتری رو هم گرفت، هزینه‌ای هم که نداره، نه؟ ساده‌ترین کار ممکن؛ مثلا پشت شیشه اماکن پر تجمع مثل نونوایی‌ها که دیگه عالیه! من خودم هرچی معلم خصوصی ریاضی خوب داشتم رو از پشت همین شیشه نونوایی‌ها پیدا کردم! Big Grin افراد ناشناسی که بعدا برای خودشون شهرتی پیدا کردند. البته این مکان برای این کار چندان مناسب نیست.

[تصویر:  342179_5qswpacaquxvl16lqmh6.png]

معتقد بودم که باید کلاس کار رو در هر حالتی حفظ کنم. واسه همین گفتم بیام و تمام مکاتبات و تبلیغات رو نه روی یک برگ سفید ساده که خیلی شیک و تمیز روی ست اداری اختصاصی انجام بدم (شامل نام، لوگو، آدرس فیزیکی و اینترنتی، ایمیل و...). ست اداری یعنی مجموعه‌ای شامل کارت ویزیت، سربرگ، فاکتور، اوراق و اسناد که تا خودکار و ساعت و سالنامه و... (هدیه‌های اداری) هم میشه گسترش‌اش داد و شما هم حتما زیاد باهاش برخورد داشتید.

اما کی پول اینارو داشت؟ حتی اگه طراحیش رو خودم انجام می‌دادم به دلیل اینکه تیراژ هر کدوم از این‌ها در چاپی انبوه به نام افست، حداقل هزار تاست و اینکه اصلا چه نیازی بود؟ مگه من چند تا مخاطب مستقیم داشتم که بخوام هزار تا از هر کدوم بزنم؟ آخه گاهی جوگیر می‌شدم که از یکی یه پولی بگیرم و این کار رو انجام بدم ولی همون بهتر که نکردم!

تنها کاری که کردم سفارش چاپ کارت ویزیت زیر در تیراژ ۱۰۰۰ عدد و با قیمت ۱۴۰۰۰ تومان بود (الان هم همین حدوداست و شاید هم کمتر). به نوشته‌هایی مثل کیفیت و این چیزها روی کارت زیاد زوم نکنید! به قول یه کارآفرین اینا فن بازاره! Big Grin ضمنا منظور من از "ما" در این کارت همون "ما"یی هست که تو پست اول این تاپیک گفتم! Smile بقیه اوراق رو هم طراحی کردم و بجای چاپ انبوه که واقعا لازم نبود، هر وقت که نیاز بود و مثلا می‌خواستم یه پیش فاکتور به مشتری بدم، فقط یکی از روی اون فایلی که نیاز بود رو پرینت می‌کردم، یک نمونه از ست اداری رو هم جهت پیدا کردن ذهنیت گذاشتم. ضمنا این کارت ویزیت ما پشت و رو بود که پشتش اطلاعات تماس بود و من فقط روش رو گذاشتم.

[تصویر:  342179_jopp0rm6aqbn6lk1e3vb.jpg]

[تصویر:  342179_qu9lol0jtmafgkd1rj21.jpg]

چاپ کارت ویزیت از نقاش و جوشکار تا دکتر و مهندس و وکیل و... تقریبا واسه هرکسی واجبه! و کمک کننده؛ خوب نیست وقتی کسی از ما شماره می‌خواد تازه بگردیم دنبال کاغذ و خودکار و واسش بنویسم! (خطمون هم بد باشه دیگه بدتر! Smile تاثیرگذاره‌ها! جدی...) خیلی شیک کارت رو درمیارین و میدین بهش و می‌گین با ما تماس بگیرید!

البته شاید موضوع خیلی مهم‌تر از طراحی و چاپ کارت ویزیت (که البته اولیش از اهمیت زیادی برخورداره)، اینه که چه زمانی، کجا و بین چه افرادی این کارت‌ها رو توزیع می‌کنیم؟ خب طبیعیه که بخشی از اون‌ها به صورت تدریجی توزیع میشه، شما می‌دید به دوستتون، به هم کلاسی‌تون، به فامیلتون، به همسایه‌تون، یا مثلا وقتی شما مغازه دار باشی یا شرکت دار با مکان فیزیکی (که احتمالا ما نیستیم)، خب طبیعیه که خود مشتری اصلا میاد یه کارتی رو از روی میزتون برمی‌داره یا شما بهش می‌دید یا منشی شما؛ اما سختی کار وقتیه که شما چنین ابزاری رو ندارید!

شما یه بسته ۱۰۰۰ تایی کارت دستتونه که باید اون رو به دست مخاطب خاص برسونید و نه عام! توجه کنید که خاص و نه عام! چرا که کارت ویزیت دارای یه اعتبار خیلی بیشتر از تراکت‌های کوچه و خیابونیه که دست مردم میاد و بازه زمانی دریافت تا مچاله شدنش و پرت شدنش تو سطح زباله گاهی به ثانیه هم نمی‌کشه! کارت ویزیت محترمه، مخصوصا کارت ویزیت یه مهندس! Smile و معمولا باید محترمانه هم تبادل بشه یا به صورت دستی یا به یک شکل شیک. بعدا و در مبحث بازاریابی می‌گم که چه راه‌هایی برای توزیع هدفمند کارت ویزیت پیدا کردم.

نتیجه: تقریبا می‌تونم بگم که تو اکثر کارهایی که گرفته شده یه نقشی داشته این کارت ویزیت!

[تصویر:  342179_9qqa7fb3lmvhnko6qkde.png]

نکته خیلی خیلی خیلی مهم: دقت کردین ما شرکت‌های بزرگ رو از طریق رنگ هم می‌تونیم بشناسیم؟ مگه ما ایرانسل رو به زرد، بانک پاسارگاد رو به نارنجی، رایتل رو به ارغوانی، پارس خزر رو به قرمز روشن، سایپا رو به نارنجی تند و ایران خودرو رو به آبی سیر نمی‌شناسیم؟

پس دقت کنید که ما میایم و تو طراحی همه عناصر بصری اون شرکت مثل دکوراسیون داخلی، وب سایت، ست اداری و... از همون رنگ یا رنگ‌های اصلی به همراه رنگ‌های خنثی (مثل سفید، سیاه، خاکستری و...) استفاده می‌کنیم. واسه همین اگه دقت داشته باشید به خاطر پیروری از چنین استراتژی مهمی، تبلیغات و محیط کاری چنین برندهایی بسیار دلنشین‌تر، موثرتر و جذاب‌تر از اون چیزی هست که ما تو خیلی از کسب و کارهای عادی می‌بینیم که نه تنها زشت نیستند که هیچ تناسبی هم از نظر بصری و محتوایی با هم ندارند!

برای اینکه متوجه این قضیه بشید کافیه یک بار به تابلوها یا بنرهای مغازه‌های یک راسته (مخصوصا تو شهرستان‌ها) دقت کنید، فستیوالی از طرح‌های غیراستاندارد، نامفهوم و غیر جذاب؛ البته قبلش شاید بهتر باشه در مورد مفاهیمی مثل رنگ شناسی و چیدمان عناصر بیشتر مطالعه کنید که من سعی می‌کنم بعدا کتاب‌هایی در این زمینه رو اینجا بارگذاری کنم.

بنابراین اگه یه یه روزی که ان شاء ا... خیلی زود هم باشه نشستیم سر یه قراردادی مثل طراحی وب، قرار نیست از هر رنگی که دلمون خواست تو طراحی اون وب سایت استفاده کنیم، تو فاز مذاکره پرسش می‌کنیم؛ اگه اون شرکت واقعا شرکت بود احتمالا دارای یک ست اداری و لوگوی انحصاریه و حتما از یک ترکیب رنگی خاص تو اوراقش استفاده کرده، پس ما از همون‌ها در طراحی وب به عنوان رنگ‌های غالب استفاده می‌کنیم.

و اگه نداشت اینجا دو حالت پیش میاد! یا اینکه اونا اصلا چنین چیزی رو نمی‌دونند چیه و کلا هم اعتقادی بهش ندارند و اهمیتی هم نداره براشون (مثل اکثر بازاریان سنتی) که خب پس طبق سلیقه خودمون عمل می‌کنیم. اما حالت دومش که می‌تونیم یه بازار جدید رو هم این وسط برای خودمون یا دیگران به وجود بیاریم، اینکه یه پکیج کامل رو بهشون پیشنهاد بدیم: وب سایت، ست اداری، نرم افزار، پنل پیامک، اپلیکیشن موبایل و در واقع یک سیستم یکپارچه و هماهنگ (از نظر بصری و عملکردی) که البته این‌ها نیازمند داشتن مهارت مربوطه به هر کدوم از اون حوزه‌هاست که اگه نداشته باشیم می‌تونیم بخشی از اون رو برون سپاری کنیم یا اینکه به مرور زمان یک گروه با مهارت‌های مکمل تشکیل بدیم.
۲۳
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: so@ , Nesyan , 2471 , MiladCr7 , m.zeinali , svk7 , darya62 , fo-eng , sahar salehi , emahii , m@hboobe , RASPINA , Menrva , shamim_70 , نارین , behruz_p , zorkide , happy07 , dr.a_AI , leo.abol , friends , shayesteb , Bahar_HS , سجاد۶۷ , tabassomesayna , gunnersregister , targol , Ms. Saba , fateme66 , Sector , ماه بانو , .:tarannom:. , blackhalo1989 , pioneer01
ارسال: #۳۴
۲۱ اسفند ۱۳۹۳, ۰۹:۵۲ ب.ظ
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
برا من جالبه شما اصول بازاریابی رو خوب رعایت می کردین!!دراین زمینه مطالعه داشتین یا کاملا خلاقانه بود؟؟یا کسی اطرافتون بود اینجور ایده گرفتید؟

زمان آدم ها رو دگرگون میکند
اما تصویری را که از آنها داریم
ثابت نگه می دارد
هیچ چیز دردناک تر از این تضاد
میان دگرگونی آدم ها و ثبات خاطره ها نیست


مارسل پروست
از کتاب : در جستجوی زمان از دست رفته
۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: نارین , سجاد۶۷ , Sector
ارسال: #۳۵
۲۲ اسفند ۱۳۹۳, ۰۲:۳۴ ق.ظ
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
سلام
یکی از دوستان صبح یه سوالی پرسیده بود که من حجم اینترنتم تموم شد و نتونستم جواب بدم، الان می‌بینم دیگه اون سوال نیست. نام کاربریشون رو هم یادم نیست، تنها پاسخی که من در این زمینه دارم یه جمله فوق العاده از اینشتین هست که می‌گه: "مسائلی که به دلیل سطح تفکر فعلی ما به وجود اومدن، با همون سطح تفکر قابل حل نیستند".

(۲۱ اسفند ۱۳۹۳ ۰۹:۵۲ ب.ظ)shamim_70 نوشته شده توسط:  برا من جالبه شما اصول بازاریابی رو خوب رعایت می کردین!!دراین زمینه مطالعه داشتین یا کاملا خلاقانه بود؟؟یا کسی اطرافتون بود اینجور ایده گرفتید؟

نه، مطالعه خاصی نداشتم و از کسی هم کمک نگرفتم، هرچی به ذهنم می‌رسید رو اجرا می‌کردم.
البته چندان هم عجیب نیست، خب شما الان که از بیرون نگاه می‌کنید، چنین تصوری رو دارید، چون احتمالا تاحالا بهش فکر نکردید، اما وقتی واردش بشید و مثلا خودتون رو موظف کنید که ماهی یه مقدار درآمد داشته باشید، مطمئنا چنین فکرهایی هم میاد تو ذهنتون، شاید هم خیلی بهتر؛ اونجور موقع‌ها آدم همش با خودش فکر می‌کنه: یعنی چطور می‌تونم یه مشتری گیر بیارم واسه خودم؟ چطور می‌تونم این هزار تومانی که تو جیبم دارم رو تبدیل کنم به دو هزار؟ و چنین سوالاتی؛ و وقتی قصد داریم که خودمون رو به خودمون ثابت کنیم که نه! ما می‌تونیم، پس دست به یه اقدامی می‌زنیم (فارغ از نتیجه)، اگه هم نه که هیچی، می‌شینیم و دیگران رو نگاه می‌کنیم و احتمالا غصه می‌خوریم.
۱۰
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: MiladCr7 , dr.a_AI , alirezaei , sahar salehi , amolgirl , behruz_p , سجاد۶۷ , tabassomesayna , zorkide , barabox , ماه بانو , pioneer01
ارسال: #۳۶
۲۲ اسفند ۱۳۹۳, ۰۵:۳۵ ب.ظ
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
ممنون از دوست عزیز با جمله ای از انیشتین.بنده همون کاربری هستم که فرمودین پستش رو پاک کرد.

ترجمه شما باعث شد دیشب فکر من درگیر بشه و جالبه باعث شد یه سری نکات رو هم ببینم که قبلا بهش توجه نکرده بودم.دیدم من هم برای اولین بار تونسته بودم و با تدریس خصوصی مبلغی رو دریافت کردم.
مسیر آشنایی با شاگردم :

ترم ۶ بودم که توی یک کلاس افتاده بودم که همه ورودی های همون سال بودن(ترم دومی ها) یک نفر ترم بالاتر هم نبود.چند کلاس اول رو تنها یک گوشه بودم و حسابی تمرکزم به درس بود. از جلسات بعدی موقع پچ پچ ها حواسم پیش بچه ها میرفت و نگاهی هم مینداختم.. خلاصه دیدم چند تا از خانم ها ( بنده هم خانمم سو تفاهم نشه یهو Smile ) توجه من رو جلب کردن و بچه های درس خونی هستند.. خلاصه با یکیشون هم شهری شدیم و رفت و آمد ها با هم شد.خیلی از من سوال میپرسید(البته الان هم همینطوره) از درس ، از اساتید، از چارت تحصیلی و... در مورد برنامه نویسی پرسید و منم هر آنچه بودم رو گفتم نه بیشتر و نه کمتر .. من همیشه برنامه نویسی رو در خفا انجام میدادم و کمتر در جمع بچه ها برنامه نویس شناخته شدم..اکثر برنامه نویس هامون پسر بودن .
خلاصه آخر ترم شد و موقع برگشتن از اخرین امتحان بودیم به سمت خانه گفتن یکی از بچه های ورودیشون دنبال یکی میگرده باهاش برنامه نویسی کنه و واسه امتحان عملی آمادش کنه .. من چون تجربه تدریس نداشتم و خدایی کم پیش اومده بود به کسی بگم من برنامه نویسی میکنم یه خورده برای دلهره آمیز بود قبول کنم.. علاوه بر اون کجا کلاس تشکیل میدادیم؟ خونه اون؟ خونه من؟ دانشگاه که تعلیل بود ؟ کجا؟ خلاصه گفتیم بریم کتاب خونه! رفتیم دیدیم تا یه جمله میگم بقیه میگن هیــــــــــــــــــــــــــــس .. نشد من درست بهش یاد بدم.. وجدانم هم راضی نبود ایجوری بخوام پول بگیرم..خلاصه رفتیم.کلی پیگیری کردیم ولی جایی پیدا نشد.. بالاخره رفتیم یکی از دانشگاه های شهر مون(دانشجوی اونجا نبودیم پس نمیتونستیم وارد کتابخونه اش بشیم) یواشکی و با دلهره وارد میشدیم و لا به لای بچه ها Smile همین طور گذشت و واسه امتحان اماده اش کردم.. هر جلسه یک ساعت و نیم رو هم ۲۰ تومن میگرفتم .. سه ساعت میشد ۴۰ تومن .. بیشتر واسه این بود که خودم اولین تجربه کاریم بود..در نهایت فکر کنم ۳۰۰ تومنی در آوردم .. کلی چیز های کم قیمت شد از کول پد لپتاب گرفته ، تا یه ساندویچ حسابی به خواهرم که بهش قول دادم Smile اخر ترم پیش بود که دوباره اومد پیشم و گفت ما ۳ روز دیگه امتحان عملی داریم ولی هیچی بلد نیستیم.واسش دو روز کلاس گذاشتم ساعتی ۳۰ تومن کلا شد ۱۰۰ تومن ..
اینم از اولین تجربه کاری من ..
باید بگم خرج کردن پول خود آدم بی نهایت لذت بخشه .. هر چقدر بگم واقعا کم گفتم ..
توی این ماجرا من استراتژی خاصی به کار نبردم . فقط مهارتم به دردم خورد و اینکه داشتن یه دوست خوب باعث شد من با اون شخص اشنا بشم .

امام جواد علیه السلام :
ثَلاثٌ مَن کُنَّ فِیهِ لَم یَندَم: تَرکُ العَجَلة ، وَ المَشوِرَة ، وَ التَّوَکُلُ عَلَی اللهِ عِندَ العَزمِ؛
سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد : ۱ - اجتناب از عجله ، ۲ - مشورت کردن ، ۳ - و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری .
۵
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: alirezaei , leo.abol , Milestone , friends , ehsansjs , darya62 , نارین , سجاد۶۷ , tabassomesayna , zorkide , Ms. Saba , Sector
ارسال: #۳۷
۲۲ اسفند ۱۳۹۳, ۰۹:۱۲ ب.ظ
RE: اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
خوش به حال شماهه که یه تجربه کاری دارید،من شدیدا دارم خودم سرزنش می کنم که چرا تا حالا همش حواسم به ارشد بوده و هیچ تجربه کاری ندارم ،ارشدم هم که خراب کردم ،کاش حداقل کار آموزی ام رفته بودم .Sadبه نظرتون خیلی دیره واسه فکر کاربودن ؟؟؟؟
۰
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: سجاد۶۷ , safoora s
ارسال: #۳۸
۲۲ اسفند ۱۳۹۳, ۰۹:۱۸ ب.ظ
RE: اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
(۲۲ اسفند ۱۳۹۳ ۰۹:۱۲ ب.ظ)golsa20 نوشته شده توسط:  خوش به حال شماهه که یه تجربه کاری دارید،من شدیدا دارم خودم سرزنش می کنم که چرا تا حالا همش حواسم به ارشد بوده و هیچ تجربه کاری ندارم ،ارشدم هم که خراب کردم ،کاش حداقل کار آموزی ام رفته بودم .Sadبه نظرتون خیلی دیره واسه فکر کاربودن ؟؟؟؟
اووووووه بابا همچین میگید انگاری چقد دیر شدهSmileSmile
هیچ وقت برای برنامه نویسی دیر نیست تازه ماها اول راهیم هنوز کلی وقت داریم برای یاد گرفتن چیزای جدید

لحظه ها را دریاب
چشم فردا کور است
نه چراغیست در آن پایان
هر چه از دور نمایانست
شاید آن نقطه نورانی
چشم گرگان بیابانست
۲
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Milestone , RASPINA , Bahar_HS , سجاد۶۷ , zorkide
ارسال: #۳۹
۲۲ اسفند ۱۳۹۳, ۰۹:۵۷ ب.ظ
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
من که خودم اول راهم و خیلی باید تلاش کنم. ولی یک حرف زیبا از معلم دوران دبیرستانم رو میتونم تقدیم اون دوستی که گفتن برای برنامه نویسی و کار دیره شده و غیره .. بگم .. اونم اینه " توی هر راهی که هستید سعی کنید بهترین باشید. اگر معلم شدید سعی کنید بهترین معلم باشید .اگر خانه دار شدید سعی کنید بهترین مادر و همسر خانه دار باشید. اگر مهندس شدید سعی کنید جز بهترین ها باشیدو ....)
پس بیاید توی هر مقطع ای هستید ( هستیم ) سعی کنید ( کنیم ) بهترین باشیم .
هیچ وقت دیر نیست ولی گاهی اوقات خیلی زود ه (عجب جمله ای گفتم Smile ) خودم شده برم توی شرکتی درخواست کار بدم و استخدامم نکند یا جایی رو هم کاراموزی میرفتم و اومدم بیرون.. نهایتا الان که به اون زمان فکر میکنم واقعا اون موقع آمادگی حضور توی اون جمع رو نداشتم.از نظر فکری، مهارتی ، حتی طرز برخورد و منش .. چون حضور در جمع کاری خیلی متفاوت هست و خیلی مسئولیت پذیری میخواد.

امام جواد علیه السلام :
ثَلاثٌ مَن کُنَّ فِیهِ لَم یَندَم: تَرکُ العَجَلة ، وَ المَشوِرَة ، وَ التَّوَکُلُ عَلَی اللهِ عِندَ العَزمِ؛
سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد : ۱ - اجتناب از عجله ، ۲ - مشورت کردن ، ۳ - و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری .
۲
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RASPINA , Bahar_HS , mahyamk , سجاد۶۷ , behruz_p , tabassomesayna , zorkide , Sector , .:tarannom:.
ارسال: #۴۰
۲۲ اسفند ۱۳۹۳, ۱۰:۳۶ ب.ظ
RE: اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
(۲۲ اسفند ۱۳۹۳ ۱۰:۲۵ ب.ظ)post98 نوشته شده توسط:  خیلی جالب بود یه زندان توی یکی از شهرهای آمریکا که زندان خیلی مخوفی هم هستش به خاطر اینکه مردم
در مورد زندان بد نگن اومده بود برای زندانی ها کلاس وب و برنامه نویسی برگزار کرده بود.
وقتی با زندانی ها صحبت میکردن در این مورد حالا طرف ۲۳ سال از عمرش تو زندان بود میگفت خیلی خوب دارمHuhHuh
یاد میگیرم و امیدوارم وقتی برم بیرون کار خوبی بتونم پیدا کنمBig GrinBig Grin . یه تیکه نشون داد که داشت جاوا اسکریپت کد میزد.Cool
پس همونطور که میبینیم وقتی اینا میتونن ما هم میتونیم کار آموزش به اینا رو هم شرکت hack reactor بر عهده داشت .

ولی بچه ها آدم وضعش خوب باشه بره اینجا ها دوره ببینه بنظرم یه دوره ۲ ماه اینا به صدتا آموزشگاه های ایران میرزه.
حیفففففففففففففففففففففففففف
داستان جالبی بود!!
اموزش های تصویری ( بعضی ها با PDF راحت ترن) زیادی هست که شما اونا رو ببینی واقعا تو اون زمینه قوی میشی!!
حداقل برای ما این یه روش خیلی خوبه

لحظه ها را دریاب
چشم فردا کور است
نه چراغیست در آن پایان
هر چه از دور نمایانست
شاید آن نقطه نورانی
چشم گرگان بیابانست
۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: سجاد۶۷ , tabassomesayna , Sector
ارسال: #۴۱
۲۳ اسفند ۱۳۹۳, ۰۱:۴۹ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۳ اسفند ۱۳۹۳ ۰۱:۵۲ ب.ظ، توسط Milestone.)
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
سلام
ظرف امروز و فردا بحث رو با سه پست بازاریابی عملی، قراردادنویسی و ذکر نکات تکمیلی به پایان می‌رسونم و بعد از اون ان شاء ا... برای اشاره به مسیر یادگیری طراحی وب یک تاپیک جدید ایجاد می‌کنیم. بد نیست اینفوگرافیک زیر رو هم ببینید.

[تصویر:  342512_dtacv01ggjy89mu9goqb.jpg]
۱۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Nesyan , MiladCr7 , leo.abol , RASPINA , so@ , نارین , Aurora , Bahar_HS , zorkide , سجاد۶۷ , sahar salehi , 2471 , behruz_p , darya62 , tabassomesayna , gunnersregister , targol , NP-Cσмρℓєтє , ماه بانو , pioneer01 , sara sarvari
ارسال: #۴۲
۲۳ اسفند ۱۳۹۳, ۰۳:۴۳ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۳۰ تیر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۴ ق.ظ، توسط Milestone.)
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
سلام
بازاریابی بازاریابی بازاریابی... حتی سه بار تکرارش هم شاید نتونه عمق اهمیتش رو برسونه! خیلی مهم، حتی گاهی مهم‌تر از تخصصی که دارید. در واقع مهم نیست که شما چه قدر تخصص دارید، وقتی بازار نداشته باشید، فرقی با یک بی‌سواد از نظر درآمدزایی ندارید. همونطور که متاسفانه من دارم جلوی چشم خودم می‌بینم که شیرینی فروش و مکانیک ما چون بازار بهتری دارن یا بهتر بگم بازاریاب‌های بهتری دارند، درآمد بهتری رو حتی از خود ما نرم افزاری‌ها هم دارند. تکرار می‌کنم: سواد این کار رو ندارند، ولی بازار بهتری دارند.

وقتی یه آزادکار یا یه فری‌لنسر فارغ از زمان و مکان باشید، وقتی هیچ بالاسری‌ای نداشته باشید، وقتی هر وقت دلتون خواست ساعت ۶ صبح بلند شید و اگه نخواست ۹ صبح، وقتی اتاق کارتون خونه خودتون باشه یا یه لپ تاپ تو هرکجای این کشور، وقتی کل سود کار به جای جیب رئیستون مستقیما بره تو جیب خودتون، آره... اینا همش خوبه، اینا همش خوبه که رئیس خودتون باشید و کارمند خودتون ولی یادت باشه مهندس؛ یادت باشه که خودت همه کاره هم هستی! از بازاریابی، مذاکره و قراردادنویسی با مشتری سر جزئیات تکنیکی و مالی تا تجزیه و تحلیل و طراحی و توسعه و بهینه سازی و استقرار و تست و حفظ امنیت و تولید محتوا و نهایتا احتمالا نگهداری یا پشتیبانی؛ باید بسازید، اولش سخته، اولش سخته که بدونید ممکنه یک ماه سه تا کار داشته باشید و سه ماه هیچی! پس کمربندهاتون رو محکم ببندید!

[تصویر:  342537_41kvzkn5wh8j1v8uiwsj.png]

ما موسسات کاریابی و کارآفرینی زیر نظر وزارت کار، رفاه و امور اجتماعی رو به این می‌شناسیم که بریم یه پولی رو بدیم و یه پرونده‌ای تشکیل بدیم و بعدش کارفرماها بیان اونجا تقاضای نیروی کار کنند و بعد مسئول اون دفتر با ما تماس بگیره که بیا برادر / خواهر! یه کاری برات پیدا کردم! (تازه اگه اون زنگ زده بشه و اگه زده باشه اون کار چی باشه و حقوقش چطور باشه و...). کاری ندارم به این چیزها! می‌تونید از اون جنبه هم بهش نگاه کنید اما من واسه این چیزها اونجا نرفته بودم.

۵۰۰۰ تومان دادم و ثبت نام کردم اما با چه هدفی؟ دو هدف عمده: یکی برای آزادسازی مدرک و احتمالاتی که برای ارشد می‌دادم، حتما می‌دونید که اگه روزانه درس خونده باشید و تو یکی از این موسسات ثبت نام کنید و بعد از یک بازه فکر کنم ۱۸ ماهه کاری به شما داده نشد، می‌تونید فرآیند آزادسازی مدرک دانشگاهی خودتون رو آغاز کنید. اما هدف دوم: از نظر من داده یعنی گنج؛ هرجایی که داده‌های متمرکز و ارزشمند وجود داشته باشن، گنج اونجاست. برای یک سازمان هیچ چیز مهم‌تر از داده‎هاش نیست، اگه یه سازمانی تو برج قرار داشته باشه با کلی تجهیزات سخت افزاری و اون برج آتیش بگیره، حاضرند تمام تجهیزاتشون تو اون آتیش بسوزه ولی به داده‌ها کوچک‌ترین صدمه‌ای وارد نشه؛

شما فکر کنید ما در یک موسسه کاریابی کوچیک ۱۰ هزار پرونده نیروی کار داریم، ۵۰۰۰ هم پرونده کارفرما، از این اطلاعات میشه استفاده‌های زیادی کرد که بحثش کاملا جداست. خصوصا اگه داده‌ها رو هدفمند کنیم. من گفتم خب حتما تو این کارفرماها تعدادی هم هستند که وب سایت بخوان! اصلا بازار هدف ما همین‌ها هستند دیگه! خب برم با مدیریت اون دفتر صحبت کنم و کردم و بعد از اینکه رابطه خوب و دوستانه‌ای بین ما برقرار شد، قرارداد زیر هم نوشته شد. نکته: به راحتی پای هر قراردادی رو امضاء نکنید. شما باید به همه ابعاد حقوقی بندهای قراردادی که می‌نویسید و یا تائید می‌کنید، مسلط باشید.

[تصویر:  342537_Karafarini.jpg]

پیشنهاد: بد نیست اگه بتونیم خودمون رو به مراکز کارآفرینی، پارک‌های علم و فناوری، تشکل‌های تخصصی (مثل لاگ‌های هفته‌ای لینوکس)، همایش‌های دوره‌ای و... نزدیک کنیم، اونجا لزوما با افراد متخصص IT سر و کار نداریم، ممکنه با یک کارآفرین کشاورزی، محیط زیست، صنایع گردشگری یا... برخورد داشته باشید و ساعت‌ها با اون و بقیه افراد سر پیاده سازی یک ایده میان رشته‌ای بحث کنیم و به نتایج خیلی خوبی برسیم. خیلی مهمه که دور و بر ما چه آدم‌هایی حضور دارند، مواظب خودتون باشید، چون یه انسان ناامید اگه ناامیدترتون نکنه یه اپسیلون شما رو حرکت نمی‌ده ولی یک انسان امیدوار ممکنه حتی یه سکه تو کف دست شما نزاره، ولی می‌تونه شمارو تا مرز تحول و دگرگونی درونی جلو ببره؛

نتیجه: جالبه بدونید نصف مشتری‌هایی که اومد از همین طریق اومد! یه بازی برد برد بود، نه؟
جالب‌تر اینه که بدونید که مثلا ما تو این استان شاید ۲۰ موسسه کاریابی داشته باشیم ولی من اصلا وقت نکردم به ۱۹ تای دیگه سر بزنم! چون همونا واسه من کافی بود، یه کار کوچولو می‌خواستم دیگه نه؟ بازاری که نبودم که کل فکر من بشه پول! من اصلا وقتی نداشتم که بخوام دیگه تو کار سایت باشم (درس، کتاب و...)، حتی گاهی اوقات انقدر خسته می‌شدم که دوست داشتم قرارداد مشتری رو بدم دست یکی دیگه؛

پس فکر کنید اگه این قرارداد با ۵ تا موسسه دیگه هم بسته می‌شد چی می‌شد؟ واقعا نمی‌تونم نتیجه دقیقی بگیرم، در بدترین حالت: هیچی! اما مگه واسه این هیچی هزینه‌ای می‌شد؟ نه! یعنی حتی هیچی هم ضرر نداشت. پس من کنار این حرکت یک تیک سبز می‌کشم که جواب داد، خیلی خوب هم جواب داد.

[تصویر:  342537_qghglv7v7waio3v7zod6.png]

تو فاز دیگه‌ای از بازاریابی یه پیشنهاد به دوستم دادم که بیا خودمون رو جای یکی از همین بازاریاب‌هایی که می‌رن تو این مغازه‌ها و تبلیغ می‌کنند بزاریم فقط من باهات میام ولی خواهشا تو برو تو! من آبرو دارم! Big Grin نه اما جدی من که نمی‌تونستم هم برم بازاریابی کنم و هم برم واسه مذاکره و طراحی هم کنم! باید حداقل دو نفری و با تفکیک وظایف این کار رو انجام می‌دادیم.

یه لحظه به خودم گفتم بابا مارو چه به این کارها! مثلا ما مهندسیم واسه خودمون! Big Grin بعد از چند ثانیه تامل گفتم بی‌خیال بابا پول رو بچسب! Big Grin البته قرار بود خیلی شیک این کار رو انجام بدیم: ایشون یک کت شلوار خوب پوشیده بود با یک کیف در دست و فن بیان هم خوب. اما یه چیزی کم بود: چی رو به اون طرفی که تو اون واحد یا مغازه‌ست نشون بدیم؟ اون یه دونه نمونه کار رو؟ خب این کم نیست؟! این همه شغل تو بازاره و فقط یه نمونه کار شرکت ساختمانی؟

اول یکی پیشنهاد داد که بیا واسه ۵ تا کار مختلف رایگان سایت رو راه بنداز اما به نظرم جالب نبود، به اعتبار ما لطمه وارد می‌کرد، چرا که اصلا مشتری دید خوبی از کار رایگان نداره، تو بهترین فرد دنیا هم باشی بگی یه کار رایگان می‌خوام ارائه بدم همه شک می‌کنند!!! که نه! تو یه مشکلی داره کارت حتما!! Smile

پس یه تصمیم دیگه گرفته شد: درست کردن نمونه کارهای خیالی! خب این یعنی چی؟ مثلا ما اون روز تصمیم گرفتیم که دو تا راسته رو تست کنیم: گل فروشان و دکوراسیون داخلی. پس اومدیم چند تا سایت نمونه کار واسه خودمون درست کردیم تو همون زمینه‌ها، نمونه کارهایی که به نظر صاحب دار میان ولی در اصل چنین اسم و مکانی اصلا وجود نداشت. اینطوری هم رایگان واسه کسی کار نکردیم و هم نمونه کارمون رو داشتیم. بعد اومدیم همه این نمونه کارهای منتخب رو خیلی شیک و تمیز در قالب ۱۰ برگ به صورت گلاسه چاپ کردیم که شد ۵۰۰۰ تومان و انداختیم تو این کلاسورهای روکش‌دار پاپکو که میشه ورق زد. بعد این دوست ما می‌رفت داخل آلبوم رو می‌داد دست این‌ها و کنارش یه برگ راهنما و کارت ویزیت هم که تو پاکت گذاشته بودیم رو تقدیم می‌کرد.

نتیجه: آقا خلاصه ما از ۱۰ صبح تا ۶ بعد از ظهر یه راسته ۵ کیلومتری رو رفت و برگشت تست کردیم و دیگه داشتیم می‌گفتیم که این راه جواب نمی‌ده اونم واسه ما! که دیدیم بعله! یکی زنگ زد! گفت: وای چه نمونه کار خوبی! Big Grin من سایت رو دیدم، همین شکلی یه سایت می‌خوام! میشه الان تشریف بیارین؟ آقا من داشتم از خوشحالی می‌مردم و تا اون دفتر هم یک دقیقه بیشتر فاصله نداشتیم که گفتم: متاسفانه امروز وقت ندارم! Big Grin البته خسته بودم واقعا و موهام هم کلی پریشون شده بود از صبح تا اون ساعت اونم بدون نهار! نهار خیلی مهمه، خیلی! Big Grin خلاصه فرداش رفتیم و قرارداد رو بستیم! و اون‌ها یکی از مشتری‌های خیلی خوب ما شدند.
۱۴
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: so@ , alirezaei , MiladCr7 , Nesyan , zorkide , viase , سجاد۶۷ , sahar salehi , 2471 , zahra_ce87 , behruz_p , leo.abol , darya62 , mahshar_370 , Bahar_HS , نارین , tabassomesayna , shamim_70 , dokhtare payiz , friends , targol , NP-Cσмρℓєтє , Sector , jazana , ماه بانو , pioneer01
ارسال: #۴۳
۲۳ اسفند ۱۳۹۳, ۰۴:۲۱ ب.ظ
RE: اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
سلام
خیلی ممنونم بخاطر مطالب مفیدتون
فقط من متوجه نشدم اون موسسه کاریابی چطوری به شما توی عقد قرارداد با کارفرما کمک کرد؟
۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sahar salehi
ارسال: #۴۴
۲۳ اسفند ۱۳۹۳, ۰۶:۴۵ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۳۰ تیر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۴ ق.ظ، توسط Milestone.)
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
(۲۳ اسفند ۱۳۹۳ ۰۴:۲۱ ب.ظ)Nesyan نوشته شده توسط:  فقط من متوجه نشدم اون موسسه کاریابی چطوری به شما توی عقد قرارداد با کارفرما کمک کرد؟

سلام
ببینید موسسات کاریابی با دو شخصیت سر و کار دارند: کارجو و کارفرما. خب کارجو که میاد تو اون موسسه دنباله کاره و کارفرما هم میاد که بگه من این تعداد کارجو می‌خوام یا اینکه می‌خواد واسه پیشرفت کسب و کارش مشاوره بگیره. خب حالا اون وسط اون رئیس دفتر کاریابی میاد و یه پیشنهاد مثلا بازارپسند به کارفرما می‌ده که مثلا دوست ندارین فروش خودتون رو افزایش بدید؟ حیف نیست شرکت شما وب سایت نداره؟ یه ست اداری خوب نداره؟ و... بعد اگه اون طرف نیاز نداشت یا قانع نشد که هیچ و اگه شد، اون رئیس دفتر زنگ می‌زنه به شما که آقا / خانم بیا یه مشتری پیدا کردم، در واقع ایشون نقش یه واسط رو بین شما و کارفرما رو ایفا می‌کنه، بعد شما میایید و با حضور ایشون و کارفرما یک جلسه سه جانبه برگزار می‌کنید و اگه به توافق رسیدید، قرارداد رو امضاء می‌کنید.
۶
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: سجاد۶۷ , Nesyan , sahar salehi , behruz_p , leo.abol , tabassomesayna , zorkide , targol , NP-Cσмρℓєтє , ماه بانو
ارسال: #۴۵
۲۳ اسفند ۱۳۹۳, ۰۷:۰۶ ب.ظ
اولین تجربه کاری من! وقتی پروژه‌ای رو قبول کردم که توش صفر بودم!
سلام. امیدوارم همیشه در کارهاتون موفق باشید. شما که در برنامه نویسی و بازاریابی تجربه کافی دارید امکانش هست راهنمایی کنید که برای برنامه نویسی از پایه از چه زبانی شروع کنیم و از چه منابعی استفاده کنیم؟ کلا از کجا شروع کنیم
۰
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
Question در آمد مهندسین در ایران. اشتباه کردم پزشکی نخوندم؟ sepanta1990 ۷۴ ۵۳,۴۰۱ ۲۷ فروردین ۱۴۰۱ ۰۷:۳۲ ب.ظ
آخرین ارسال: SetareSokhanrani
Rainbow درخواست موضوع پروژه برای درس شیوه ارائه Eternal ۳۲ ۵۲,۶۹۳ ۱۳ اسفند ۱۴۰۰ ۰۹:۲۹ ب.ظ
آخرین ارسال: Haniyeh2022
  بلخره پیداش کردم nillshid ۰ ۱,۲۰۷ ۰۶ بهمن ۱۴۰۰ ۱۰:۳۲ ق.ظ
آخرین ارسال: nillshid
  انتخاب موضوع پروژه درباره سیستم عامل آیلا ۱۸ ۲۰,۳۳۵ ۱۳ دى ۱۴۰۰ ۰۵:۴۱ ب.ظ
آخرین ارسال: Cimia
  طراحی یک سیستم عامل (از صفر) sina4everafter ۱۲ ۱۶,۸۴۳ ۰۶ بهمن ۱۳۹۹ ۱۲:۵۳ ب.ظ
آخرین ارسال: nahalmomen2007@yahoo.com
  شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد aamitis ۱۹۸ ۶۸,۲۵۸ ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۳:۵۳ ب.ظ
آخرین ارسال: gerdoo_456
  یادگیری برنامه نویسی تا اجرای پروژه های بزرگ The BesT ۳ ۳,۶۹۹ ۱۲ آذر ۱۳۹۸ ۰۳:۵۸ ب.ظ
آخرین ارسال: marvelous
  آموزش صفر تا صد لینوکس faraz_linux ۰ ۱,۷۹۴ ۱۸ مهر ۱۳۹۸ ۰۹:۱۹ ق.ظ
آخرین ارسال: faraz_linux
  قبول شدگان گروه مهندسی کامپیوتر ۹۷ F.N.44 ۵۱ ۳۱,۸۲۱ ۰۷ مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۱۶ ب.ظ
آخرین ارسال: marvelous
Wink قبول شده های (علوم کامپیوتر، مهندسی کامپیوتر و IT ) سال ۹۸ اینجا اعلام کنند gaslakh ۲۵ ۱۶,۲۲۲ ۱۸ شهریور ۱۳۹۸ ۱۱:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: mehdi.m2

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close