زمان کنونی: ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۱۰:۵۵ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۳۰۶۹۱
۲۱ تیر ۱۳۹۵, ۱۲:۳۲ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۲۵ ق.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط:  فصلاهم بدجور جابجا شده! انقد بارون این چند روز زیاد بود حس پاییز دارم!

کاش اصفهان هم بارون می اومد! ما داریم می میریم از گرما!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۰۶۹۲
۲۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۴:۳۳ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
اسم یکی از نویسنده های یکی از مقالاتی که امروز داشتم مطالعه می کردم "ماریو" بود!
دلم خواست!
این بازی ماریو وسطاش یه مرحله داشت که باید از روی مواد مذاب (مواد مذاب بود، آتیش بود، نمیدونم) می پریدی! فاصله بینش هم خیلی زیاد بود!
این مرحله شد یکی از شکستای بزرگ زندگی من! هیچوقت نتونستم ردش کنم! Big Grin
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: NP-Cσмρℓєтє
ارسال: #۳۰۶۹۳
۲۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۴:۴۱ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۴۴ ب.ظ، توسط Masoud05.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۰۱ ق.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط:  With Associate Editor
یعنی چی میشه Confused
خوبه که. احتمالا تا هفته دیگه از نگرانی در میای، بشرطی که تو نگرانی جدیدی نری Big Grin

(۲۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۳۳ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  این بازی ماریو وسطاش یه مرحله داشت که باید از روی مواد مذاب (مواد مذاب بود، آتیش بود، نمیدونم) می پریدی! فاصله بینش هم خیلی زیاد بود!
این مرحله شد یکی از شکستای بزرگ زندگی من! هیچوقت نتونستم ردش کنم! Big Grin

یه بازی دیگه هم بود که داخلش یه خرگوش بود و کلی مراحل رو باید رد میکردی تا به کشتی ارواح برسی. واقعا اون روزا ترسناک بود برامون Big Grin

[تصویر:  414520_GENESIS--Tiny%20Toons%20Busters%2..._07_46.png]

واللَّه خَیْرٌ وَأَبْقَى
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: NP-Cσмρℓєтє
ارسال: #۳۰۶۹۴
۲۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۴:۴۳ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۴۱ ب.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط:  یه بازی دیگه هم بود که داخلش یه خرگوش بود و کلی مراحل رو باید رد میکردی تا به کشتی ارواح برسی. واقعا اون روزا ترسناک بود برامون Big Grin
Tiny ToonBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: NP-Cσмρℓєтє
ارسال: #۳۰۶۹۵
۲۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۴:۵۶ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۴۳ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط:  
(21 تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۴۱ ب.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط:  یه بازی دیگه هم بود که داخلش یه خرگوش بود و کلی مراحل رو باید رد میکردی تا به کشتی ارواح برسی. واقعا اون روزا ترسناک بود برامون Big Grin
Tiny ToonBig Grin

همین الان دانلودش کردم و ۱ مرحله اش رفتم جلو. فقط یادم نمیاد اون کرکسه کارش چی بود. یادمه که یه سری قلب بود+ خود عکس خروگوش و یه چیزایی که سرعت زیاد میکرد.

واللَّه خَیْرٌ وَأَبْقَى
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۰۶۹۶
۲۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۶:۳۷ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
یه دوست دبیرستانی دارم چند سالی ازش بیخبر بودم ولی به لطف تلگرام اون دوباره منو پیدا کرد. دختر خیلی خوب و مهربونیه اما همیشه ناله و شکایت میکنه از همه چی به خصوص از پدرخونده اش که چند سال میشه با مادرش ازدواج کرده
من هر وقت باهاش حرف میزنم به دلایلی کاملا خنده دار من و پدرم با هم حرفمون میشه!! بدترینش اول فروردین بود که وحشتناک و بی سابقه بود اون بگو مگوی من و بابام! درحالیکه من و پدرم همیشه خیبیلی صمیمی هستیم با هم. من و بابام انقدر رفیق هستیم با هم که یه بحث ساده چند دقیقه ای هم عجیبه برای من.
آخریش چهار شب پیش بود.. به دلیل خیلیی مسخره و دقیقا یه ساعت بعد از صحبت کردن با این دوستم من و بابام حرفمون شد.. دلیلش انقدر خنده داره که حتی باورم نمیشه سر این اعصاب جفتمون کل شب درب و داغون بود!!!
آدم خرافاتی نیستم ولی واقعا انرژی منفی داره این دوستم واسم.. دیگه انقدر ازش میترسم که سه روزه زنگ میزنه یا پی ام میده جوابشو نمیدم.. به خصوص که میدونم این سری میخواد جایی که همو ببینیمو مشخص کنه.. واقعا میترسم ازش و حتی نمیخوام ببینمش! موندم چی کار کنم و چجوری از دستش در برم :|
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: crevice , RASPINA , **sara**
ارسال: #۳۰۶۹۷
۲۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۷:۰۶ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۶:۳۷ ب.ظ)@s@kur نوشته شده توسط:  یه دوست دبیرستانی دارم چند سالی ازش بیخبر بودم ولی به لطف تلگرام اون دوباره منو پیدا کرد. دختر خیلی خوب و مهربونیه اما همیشه ناله و شکایت میکنه از همه چی به خصوص از پدرخونده اش که چند سال میشه با مادرش ازدواج کرده
من هر وقت باهاش حرف میزنم به دلایلی کاملا خنده دار من و پدرم با هم حرفمون میشه!! بدترینش اول فروردین بود که وحشتناک و بی سابقه بود اون بگو مگوی من و بابام! درحالیکه من و پدرم همیشه خیبیلی صمیمی هستیم با هم. من و بابام انقدر رفیق هستیم با هم که یه بحث ساده چند دقیقه ای هم عجیبه برای من.
آخریش چهار شب پیش بود.. به دلیل خیلیی مسخره و دقیقا یه ساعت بعد از صحبت کردن با این دوستم من و بابام حرفمون شد.. دلیلش انقدر خنده داره که حتی باورم نمیشه سر این اعصاب جفتمون کل شب درب و داغون بود!!!
آدم خرافاتی نیستم ولی واقعا انرژی منفی داره این دوستم واسم.. دیگه انقدر ازش میترسم که سه روزه زنگ میزنه یا پی ام میده جوابشو نمیدم.. به خصوص که میدونم این سری میخواد جایی که همو ببینیمو مشخص کنه.. واقعا میترسم ازش و حتی نمیخوام ببینمش! موندم چی کار کنم و چجوری از دستش در برم :|

من درک میکنم چی میگید!! بنظرم بهش بگید که در صورتی که بخواد این روند رو ادامه بده دیگه باهاش حرف نمیزنید. مثلا میشه بهش گفت، ببین دوست عزیز هر خانواده ای مسائل و مشکلات خاص خودشون رو دارن و من هم بنا به دلایلی اصلا دوست ندارم در خصوص زندگی خصوصی شما چیزی بدونم. تو یک دوست خوب برا منی اما واقعا دوست ندارم در خصوص مشکلات با پدرت چیزی بگم با بشنوم. میترسم این بحث ها دوستی مون رو خراب کنه. پس لطفا از الان راجع به هر چی دوست داری بگو اما دیگه حتی کلمه ای در خصوص پدر خوانده ات (یا کلا مسائل خصوصی زندگی خانوادگی تون) چیزی نگو.

اگر قبول کرد اما یهویی وسط حرفاش رفت سراغ پدرخوانده اش، قولی که داده بود که این حرفا رو نزنه بهش یادآوری کنید و خودتون بحث رو عوض کنید. تا عادت کنه.

حرف بالا رک هست ولی بنظرم جواب میده. اگه نخواستید اینقدر رک باشید بهش این کار شما غیبت هست و از این جور حرفا.

واللَّه خَیْرٌ وَأَبْقَى
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RangiRangi , **sara**
ارسال: #۳۰۶۹۸
۲۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۷:۳۸ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۵۲ ب.ظ، توسط ezra.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
جالب بود دیشب عادل از ترس فحاشی های فضای مجازی دائم از واژه ی " تیم شایسته ی پرتغال " استفاده می کرد !
ما که نفهمیدیم پرتغال کجاش شایسته بود !
کاملاً مشخص بود مدیرای بالا دستی گذاشتن گردن مجریان و گزارشگرا که از پرتغال تعریف کنن !!

چقدر مسخره بود این جام :

اسپانیا با اون همه ستاره به ایتالیا باخت ,
بعد همون ایتالیا مغلوب آلمان شد
بعد همون آلمان از فرانسه شکست خورد
بعد فرانسه ای که آلمانی رو برده بود که ایتالیایی که اسپانیا رو حذف کرده بود شکست داده بود ( Cool ) اومد به تیمی که تو گروهش سوم شده بود و تو کل جام هم فقط یه برد داشت باخت !
یعنی من از هر زاویه ای که نگاه میکنم می بینم مگه مسخره تر از اینم می شد که بشه ؟!!!

(۲۰ تیر ۱۳۹۵ ۱۰:۲۰ ب.ظ)Milestone نوشته شده توسط:  
(20 تیر ۱۳۹۵ ۰۹:۲۷ ب.ظ)ezra نوشته شده توسط:  واسه ما فینال همون بازی آلمان ایتالیا بود !
و چقدر مزخرف بود این جام
و چقدر میتونه امشب با قهرمانی پرتغال مزخرف تر بشه !

ای بابا! بعد بازی اون شب نمی‌دونم چرا ایتالیایی‌های اینجا به صورت خودجوش غیب شدن! Big Grin ولی حیف، جای پرتغال واقعا اینجا نبود! چیدمان جدول حذفی خوب نبود! به نظر من فینال بین آلمان و ایتالیا خیلی قشنگ‌تر بود و حقشون هم بود. تنها چیزی که بعد از اون بازی ناراحتم کرد دیدن گریه‌های "بوفن" بود و تنها چیزی هم که خوشحالم کرد این جمله ازش: "می‌خواهم در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه هم به میدان بروم!"، دمش گرم واقعا! Cool

نه بابا بعد از ۷ سال خیر سرمون اومدیم شرکت اینترنتیمون رو عوض کنیم و از یه شرکت دیگه سرویس بگیریم که کلاً اینترنتمون ۱۵ روزی رفت رو هوا !
وگرنه به قول دوستمون ایتالیا همیشه ایتالیاست Heart

من اون شب بهم ثابت شد که واقعاً قلباً ایتالیا رو دوست داشتم !
چون تو ضربات پنالتی استرس عجیبی گرفته بودم !

اشکای بوفون برام از هرچیزی سنگین تر بود . به خصوص بعد از اینکه پنالتی آخر از زیر دستش سُر خورد ...
و بعد از اون همه تشخیص جهت درست .
یه رباط هم فکر نکنم بتونه اونجوری تشخیص جهت بده !

 
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Milestone , Skyrim , pezhman.m-AI
ارسال: #۳۰۶۹۹
۲۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۸:۰۸ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۸ ب.ظ)ezra نوشته شده توسط:  جالب بود دیشب عادل از ترس فحاشی های فضای مجازی دائم از واژه ی " تیم شایسته ی پرتغال " استفاده می کرد !
ما که نفهمیدیم پرتغال کجاش شایسته بود !
کاملاً مشخص بود مدیرای بالا دستی گذاشتن گردن مجریان و گزارشگرا که از پرتغال تعریف کنن !!

چقدر مسخره بود این جام :

اسپانیا با اون همه ستاره به ایتالیا باخت ,
بعد همون ایتالیا مغلوب آلمان شد
بعد همون آلمان از فرانسه شکست خورد
بعد فرانسه ای که آلمانی رو برده بود که ایتالیایی که اسپانیا رو حذف کرده بود شکست داده بود ( [تصویر:  cool.gif] ) اومد به تیمی که تو گروهش سوم شده بود و تو کل جام هم فقط یه برد داشت باخت !
یعنی من از هر زاویه ای که نگاه میکنم می بینم مگه مسخره تر از اینم می شد که بشه ؟!!!
عادل خودش بهتون گفت که از ترس فحش‌های فضای مجازی بوده که به پرتغال گفت تیم شایسته؟ از نظر منم پرتغال شایسته بود. قشنگ دارید حرف‌های دائی جان ناپلئونی میزنید.
فوتبال همین هست؛ تیمی که ضعیف هست تاکتیک مناسب خودش اتخاذ میکنه. اگر ایتالیا جلوی آلمان هجومی بازی می‌کرد نمی‌تونست بازی رو به وقت‌های اضافه بکشه، پس به چیزی که داشت بسنده کرد. همانطور که کرواسی جلوی پرتغال اگر بدون ترس بازی می‌کرد و مربی بهتری داشت می‌تونست ببره. به جز په په، تمامی بازیکنای پرتغال ضعیف‌تر از فرانسه بودند ولی تیم یکدستی داشتند (بر خلاف بلژیک مثلاً) و دفاعشون هم بازی به بازی بهتر میشد. زیبا بازی نمی‌کردند ولی چیزی که ازشون خواسته شده بود رو خوب اجرا می‌کردند.
اگر به حساب این از اون قوی‌تر هست بذاریم، فوتبال هم میشه بسکتبال که نتایج از قبل مشخص هست، تورنومنت رو هم صرفاً باید بین تیم‌هایی مثل آلمان و ایتالیا و فرانسه برگزار کنیم، چه نیازی به سایر تیم‌ها هست. به نظرم شما هنوز با حذف ایتالیا کنار نیومدید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: salam5 , kilookiloo
ارسال: #۳۰۷۰۰
۲۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۸:۳۷ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۰۶ ب.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط:  من درک میکنم چی میگید!! بنظرم بهش بگید که در صورتی که بخواد این روند رو ادامه بده دیگه باهاش حرف نمیزنید. مثلا میشه بهش گفت، ببین دوست عزیز هر خانواده ای مسائل و مشکلات خاص خودشون رو دارن و من هم بنا به دلایلی اصلا دوست ندارم در خصوص زندگی خصوصی شما چیزی بدونم. تو یک دوست خوب برا منی اما واقعا دوست ندارم در خصوص مشکلات با پدرت چیزی بگم با بشنوم. میترسم این بحث ها دوستی مون رو خراب کنه. پس لطفا از الان راجع به هر چی دوست داری بگو اما دیگه حتی کلمه ای در خصوص پدر خوانده ات (یا کلا مسائل خصوصی زندگی خانوادگی تون) چیزی نگو.

اگر قبول کرد اما یهویی وسط حرفاش رفت سراغ پدرخوانده اش، قولی که داده بود که این حرفا رو نزنه بهش یادآوری کنید و خودتون بحث رو عوض کنید. تا عادت کنه.

حرف بالا رک هست ولی بنظرم جواب میده. اگه نخواستید اینقدر رک باشید بهش این کار شما غیبت هست و از این جور حرفا.
کاش فقط از پدرخونده اش حرف میزد. من حتی باید غرزدن های اون در مورد استادش و همکلاسی هاش رو هم تحمل کنم. تا به حال به همچین موردی برنخورده بودم که دقیقا بعد از صحبت کردن با شخصی زندگی خودم بی نظم بشه. به خدا من اصلا خرافاتی نیستم اما واقعا چند بار این اتفاق افتاده. اوایل گفتم نه حتما اشتباه میکنم اصلا با عقل جور درنمیاد. ولی چند بار دیگه هم حرف زدم و عین همون اتفاق برام افتاد حساس شدم.
گله شکایت کردنش از اوضاع در این حده که همین چند وقت پیش عکس خونه ای که تو یکی از مناطق مرفه نشین تهرانه فرستاد برای من و در مورد معماریش توضیح داد(دوستم معماری میخونه) منم گفتم آره خیلی خوبه. من درسته سردرنمیارم از معماری ولی دیدن این تصویر حس خوبی داشت و ایشالا یه روز خونه خودتو اینجوری بسازی. در جواب من گفت من که مایه دار نیستم تازه اگه باشم من زن یکی میشم که از زندگی سیرم میکنه چه برسه به اینکه خونم رو خودم بسازم و .. توی ایران نمیشه پیشرفت کرد و نمیشه تکیه کرد به مردها و الی آخر!! چند دقیقه ای اینجوری گله شکایت کرد.. یعنی حتی بار مثبت جملات من رو هم منفی در نظر میگیره. خیلی بدبینه در مورد همه چی.
اینجوری هم نمیشه فرار کرد از دستش. این دفعه اگه شروع کرد به گله شکایت حتما یاد پست شما میفتم و رک جوابش رو میدم چون واقعا دیگه صبرم تموم شده. فوقش ناراحت میشه ازم و دیگه با من حرف نمیزنه که خیلی خوبه. اگه هم نشه که به قول شما بحث رو میتونم عوض کنم. خیلی ممنونم از راهنماییتون.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: **sara**
ارسال: #۳۰۷۰۱
۲۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۹:۲۰ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
من چه قدر شادم Big Grin بدون هیج علتی ولی حس خوبی دارم

کامیابی و شادمانی تو در درونت قرار دارد، اراده کن که شاد بمانی، آن زمان، تو و شادمانی‌ات، میزبان نامریی دشواریها خواهید بود.((هلن کلر))Big GrinBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۰۷۰۲
۲۱ تیر ۱۳۹۵, ۰۹:۵۹ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۱ تیر ۱۳۹۵ ۱۰:۰۶ ب.ظ، توسط salam5.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
جذاب ترین بخش فوتبال همینه که نمیشه پیش بینی ش کرد

من که خیلی کیف کردم پرتغال قهرمان شد چون اصن فکرشم نمیکردم

+ اینایی که رفتن تو صفحه ی پایت فحش نوشتن، فازشون چیه؟ چرا من نمیفمم شون

"یارب نظر تو برنگردد"
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Skyrim
ارسال: #۳۰۷۰۳
۲۱ تیر ۱۳۹۵, ۱۰:۰۲ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۶:۳۷ ب.ظ)@s@kur نوشته شده توسط:  بدترینش اول فروردین بود که وحشتناک و بی سابقه بود اون بگو مگوی من و بابام! درحالیکه من و پدرم همیشه خیبیلی صمیمی هستیم با هم.

یه سری چیزها تو زندگی از احساسات دیگران مهم‌تره؛
شما آدم خوبی هستید ولی دلیل نمی‌شه چون یکی از دست شما ناراحت می‌شه به خوبی شما لطمه‌ای وارد بشه، به نظر من اشتباه بزرگیه اگه فکر کنیم وظیفه داریم که دل همه رو به دست بیاریم و مورد تائید همه باشیم. وقتی یه فردی از پشت تلفن تونسته دعوایی بین پدر و دختر راه بندازه، فرض کنید این ارتباط به رفت و آمدهای حضوری هم برسه، البته شاید شما روحیه‌ای قوی و با ثباتی داشته باشید ولی به صورت کلی هم‌نشینی با یه دوست بد و حتی خوندن یه کتاب بد، معمولا به مرور زمان و به شکلی نامحسوس نگرش انسان رو تغییر می‌ده، همونطور که داشتن یه دوست خوب و خوندن یه کتاب خوب همین کار رو می‌کنه، پس به نظر من به جای فرارهای مقطعی، خیلی محکم و قاطعانه از چیزی که شما و پدرتون رو آزار می‌ده دل بکنید و تو انجام چنین کاری اصلا نباید رودربایستی داشته باشید، چون هیچ چیز تو زندگی مهم‌تر از آرامش شما و افرادی که دوستشون دارید نیست.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RangiRangi , **sara**
ارسال: #۳۰۷۰۴
۲۱ تیر ۱۳۹۵, ۱۰:۰۶ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
حاصل اولین جلسه فوتسال چیزی به جز کپسول ناپروکسن و پماد پیروکسیکام نبود ConfusedConfused
خیلی مهمه بعد یه مدت دوری از انجام کاری، برای انجام دوباره ش جو گیر نشی.

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعرِ من حقیقت یک ماجرا کم است ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: pezhman.m-AI
ارسال: #۳۰۷۰۵
۲۱ تیر ۱۳۹۵, ۱۰:۰۸ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۸:۳۷ ب.ظ)@s@kur نوشته شده توسط:  
(21 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۰۶ ب.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط:  من درک میکنم چی میگید!! بنظرم بهش بگید که در صورتی که بخواد این روند رو ادامه بده دیگه باهاش حرف نمیزنید. مثلا میشه بهش گفت، ببین دوست عزیز هر خانواده ای مسائل و مشکلات خاص خودشون رو دارن و من هم بنا به دلایلی اصلا دوست ندارم در خصوص زندگی خصوصی شما چیزی بدونم. تو یک دوست خوب برا منی اما واقعا دوست ندارم در خصوص مشکلات با پدرت چیزی بگم با بشنوم. میترسم این بحث ها دوستی مون رو خراب کنه. پس لطفا از الان راجع به هر چی دوست داری بگو اما دیگه حتی کلمه ای در خصوص پدر خوانده ات (یا کلا مسائل خصوصی زندگی خانوادگی تون) چیزی نگو.

اگر قبول کرد اما یهویی وسط حرفاش رفت سراغ پدرخوانده اش، قولی که داده بود که این حرفا رو نزنه بهش یادآوری کنید و خودتون بحث رو عوض کنید. تا عادت کنه.

حرف بالا رک هست ولی بنظرم جواب میده. اگه نخواستید اینقدر رک باشید بهش این کار شما غیبت هست و از این جور حرفا.
کاش فقط از پدرخونده اش حرف میزد. من حتی باید غرزدن های اون در مورد استادش و همکلاسی هاش رو هم تحمل کنم. تا به حال به همچین موردی برنخورده بودم که دقیقا بعد از صحبت کردن با شخصی زندگی خودم بی نظم بشه. به خدا من اصلا خرافاتی نیستم اما واقعا چند بار این اتفاق افتاده. اوایل گفتم نه حتما اشتباه میکنم اصلا با عقل جور درنمیاد. ولی چند بار دیگه هم حرف زدم و عین همون اتفاق برام افتاد حساس شدم.
گله شکایت کردنش از اوضاع در این حده که همین چند وقت پیش عکس خونه ای که تو یکی از مناطق مرفه نشین تهرانه فرستاد برای من و در مورد معماریش توضیح داد(دوستم معماری میخونه) منم گفتم آره خیلی خوبه. من درسته سردرنمیارم از معماری ولی دیدن این تصویر حس خوبی داشت و ایشالا یه روز خونه خودتو اینجوری بسازی. در جواب من گفت من که مایه دار نیستم تازه اگه باشم من زن یکی میشم که از زندگی سیرم میکنه چه برسه به اینکه خونم رو خودم بسازم و .. توی ایران نمیشه پیشرفت کرد و نمیشه تکیه کرد به مردها و الی آخر!! چند دقیقه ای اینجوری گله شکایت کرد.. یعنی حتی بار مثبت جملات من رو هم منفی در نظر میگیره. خیلی بدبینه در مورد همه چی.
اینجوری هم نمیشه فرار کرد از دستش. این دفعه اگه شروع کرد به گله شکایت حتما یاد پست شما میفتم و رک جوابش رو میدم چون واقعا دیگه صبرم تموم شده. فوقش ناراحت میشه ازم و دیگه با من حرف نمیزنه که خیلی خوبه. اگه هم نشه که به قول شما بحث رو میتونم عوض کنم. خیلی ممنونم از راهنماییتون.
شما خرافاتی نیستی!!!!!! این حقیقته. انرژی منفیشو برای شما میفرسته.وقتی دوستاتون در مورد مسائل زندگیش حرف میزنه یا خودتون بحث رو بگیرین به خنده و حرف عوض کنین یا هم بگین برام کار پیش اومد باید برم . خودشون بعد یه مدت میفهمن

کامیابی و شادمانی تو در درونت قرار دارد، اراده کن که شاد بمانی، آن زمان، تو و شادمانی‌ات، میزبان نامریی دشواریها خواهید بود.((هلن کلر))Big GrinBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RangiRangi


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۵۶۲ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۲۰,۶۸۹ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۴۷۲ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۵,۰۱۷ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۹۴ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۴۴ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۵۲ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۵۴۲ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۳۵۱ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۷۰ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close