(۲۴ فروردین ۱۳۹۲ ۱۲:۵۵ ب.ظ)good-wishes نوشته شده توسط: با جدیت تمام گفتم : مامان هرچی تو قلکم دارم می دم به تو ! اما تو با من قهر نکن...
چقدر ساده و مهربون بودی...
کاش انسان همیشه اینقدر سادگی و پاکی داشت...
نمیدونم چند تا دهه شصتی داریم اینجا...اون موقع ها تابستون بچه ها تو کوچه یا بلال میفروختن یا فرفره کاغذی یا ویفر مینو...

یه بار یه پسر بزرگتر میخواست دوستمو بزنه...منم رفتم پولامو بهش دادم که نزنتش...

فردا عصرش مامان پسره با پسرش اومد پولامو بهم پس داد...بعدا ً هم با خود پسره دوست شدم
...
چقدر اون قدیما ساده و قانع بودیم...(بچه های الآن حساب قرض الحسنه دارن)