(۰۸ فروردین ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ)esisonic نوشته شده توسط: یدونه شالگردن که نیست...خیلی زیاده...!!...خیلی...واسه همه دارم میبافم تا اگه خدا کمک کرد و قبول شدم به همه شال گردن بدم
(۱۵ فروردین ۱۳۹۲ ۱۲:۵۸ ق.ظ)esisonic نوشته شده توسط: اه...چقدر زود تموم شد...هیچ کاری هم نکردم تو این تعطیلات..هم به بطالت گذشت...خیلی بدم میاد اینجوری میشه!!
اگه شالگردن بافته بودی به بطالت نمیگذشت، موقع قبولی هم شالگردن کم نمیاوردی
الان باید اضافه کاری کنی تا برسی واسه همه ببافی
(۱۴ فروردین ۱۳۹۲ ۰۱:۲۷ ب.ظ)azad_ahmadi نوشته شده توسط: روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟
از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
از سر عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم این جا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد در وطنم