(۰۵ خرداد ۱۳۹۱ ۱۱:۲۷ ق.ظ)afagh1389 نوشته شده توسط: دیگه شادبودن واسه جوونا شده رویا.
نمی دونم شاید حق با شماست و شاید من به چیزای خیلی بی اهمیت شاد می شم که شاید دلیلی واسه شادی نباشن
مثل بچه هایی که از هیچ چی خبر ندارن و به این دلیل شادن
شایدم جوونی ما گذشته نمی دونم.
الان غصم گرفت
دیدم متن جالبیه واسه این اینجا می نویسمش :
در مکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است... غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود.
در مکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسان ها به دور خویش میگردند.
در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست... دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه آن دوره گرد، خود نشانی از خدا بود.
در مکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه ِ طولانی را طی کنم تا به خانه خویش برگردم و درهمان نماز ساده خویش تصور خدا را در کمک به مردم جستجو کنم.
آری! شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست...