(۰۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۴۱ ب.ظ)tabassomesayna نوشته شده توسط: سه سال دیگه کجا خواهم بود؟
منم این سوالو دیروز از خودم پرسیدم ولی گفتم ۱۰ سال دیگه
حالا معلوم نیست ۱۰ سال دیگه باشم یا نه
حتما جاهای خوبی خواهی بود
خیلی خوب
(۰۱ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۱۰ ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: خدا مادربزرگت رو بیامرزه....
+ من بصورت ضمنی اشاره کردم به موضوع بیرنگ شدن مدیرای تازه بازنشسته ولی ندیدن!! نمیدونم چرا
خیلی ممنون
باید غیر ضمنی اشاره می کردی
))
(۰۱ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۲۱ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: تسلیت میگم. امیدوارم روابط فامیلیتون یه تغییر اساسی کنه.
ممنون
امیدوارم.
راستش وقتی مادربزرگم فوت کردم تنها کاری که می تونستم انجام بدم این بودم که سفارش کنم که این چند روزه هر چی شنیدید و دیدید بگذرید تا حداقل همه چی بدتر نشه. که خدای شکر دیدم گذشتن فعلا.
(۰۱ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۳۷ ب.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط: تسلیت میگم خدمتتون.
اون اعتراض ظاهرا به منه باز خوبه اتفاقی این ارسال رو دیدم چون دیگه کمتر این قسمت رو میخونم (باز هم جای بدی اعتراض کردید که ممکنه کسی نبینه ). در خصوص شما خودتون دوست داشتید از جمع مدیران خارج بشید و بعدش هم من مستقیما بهتون پیام دادم و از زحماتتون تشکر کردم
منو چی میگید، من خودم فکر کنم ۲-۳ بار از تیم مدیران رفتم کنار و بعدا دوباره اضافه شدم، هر بار هم که رفتم یادم نمیاد مدالی بهم داده باشن، تازه من چند روز دیگه ۶ امین سالگرد حضورم در این سایت هست که حداقل ۵ سالش مدیر بودم
مهم این هست که تا جایی که تونستیم به دوستان مون توی مانشت کمک کردیم والا خودتون سال ها مدیر بودید و از همه چیز خبر دارید
پ.ن: همون روز که از تیم مدیریت رفتید من عنوان تون رو کردم مدیر بازنشسته منتهی نمیدونم چرا اعمال نشد، الان باز رفتم تو قسمت مدیریتی و خوشبختانه الان درست شد
خیلی ممنون.
بله بله
فقط من یادم رفته بود گفتید که باید اعتراض ها رو رفت و در جای دیگری نوشت. برای این اینجا نوشتم که واقعا شوخی بود. اگر هم دیده نمی شد اصلا مهم نبود
ولی راستش اون روز دیدم مدیر نیستم خیلی یطوری شدم. یاد خیلی افتادم که سال ها بودند و دیگه نیستند. الان دوباره یادشون افتادم.
بله درسته هم خودم خواستم هم اینکه خیلی وقت پیش ها خواسته بودم که برم. سال قبل که امسال شد که دیگه نباشم.
خیلی ممنون هم از اینکه امروز دیدید اینجا رو و هم اینکه اون روز تشکر کردید و هم اینکه حالم خوب نبود شما و دوستان دیگه هم اینجا هم تو پیام خصوصی بهم لطف داشتید که خیلی خیلی زیاد خوشحال شدم که منو نمی شناسید ولی حرفای خوبی زدید. خیلی ممنون ازتون
این ها رو هیچ وقت یادم نمیره
بچه های اینجا رو هیچ وقت یادم نمیره
لطف شما رو هم هیچ وقت یادم نمیره
ساختمان داده و طراحی الگوریتم رو هم یادم نمیره. نمی دونم شما یادتون هست یا نه. اون زمان که خودم کنکور داشتم و شما هم داشتید شما تو قست ساختما فعال بودید خودم هم ساختمان رو دوست داشتم شما رو از ساختمان داده ها همیشه یادم هست
همه تون سلامت باشید و خیلی ممنون
(۰۲ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۱۱ ق.ظ)ezra نوشته شده توسط: سلیت می گم
منم مادربزرگم یه هفته مونده به عید از دنیا رفت
اتفاقاً منم تو اون روز داشتم کامنتتای بچه های مانشت رو می خوندم که نوشته بودن سال ۹۴ سال خیلی بد بود ! منم تو دلم می گفتم اصلاً هم سال بدی نبود که زنگ زدن خونمون و خبر فوت مادربزرگمو دادن !
حیفه که بزرگا بمیرن ! آدم احساس بی کسی می کنه ! مخصوصاً من که دیگه نه مادربزرگی دارم و نه پدر بزرگی ! این آخریشون بود , همشون رفتن جز خاطرات !
خلاصه فکر کنم بین مانشت و مادربزرگا یه ارتباطی باشه
خیلی ممنون.
پدر بزرگم که رفت روابط فامیلی خوب نبود. چند سال پیش رفت. مادربزرگم امسال رفت هم خیلی بدتر شده بود. راستش چند روز پیشش یکی از فامیل های نزدیک رو دیدم همون که دیگه رفت و امدی نداریم. وقتی هم دیگه رو دیدیم همین طوری به هم نگاه کردیم ولی همه مون زده زیر خنده. من همیشه قبول داریم خانواده ی خودم اشتباه کرده. به همین فامیل هم گفتم. گفتم ولی انقدر کدورت ها زیاده من کاری از دستم برنمیاد. از ناراحتی بزرگترها به هم. اتفاقا بهشون گفتم بخاطر این هست که فکر می کنیم تا ابد زنده ایم و ممکن بود همون لحظه همه مون بریم. دیروزم رو دیدمشون یاد حرفای خودم افتادم. ولی واقعا من کاری از دستم برنمیاد که دوباره همه شون خوب بشن. چی بگم دیگه. دل هاشون از هم خیلی دوره. امیدوارم یه اتفاق خوبی بیافته.
(۰۲ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۴۰ ق.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: یکبار ایام عید مامانبزرگم میگفت: شب سال تحویل به خودم گفتم من ۷ تا بچه دارم اما موقع تحویل سال تنهام...
اره خیلی بده
حالا که رفتن من هر چقدر بگم کاش این طوری فایده نداره
خدا کنه خودمون اگر روزی بودیم این روزا یادمون بیاد و تکرار نکنیم.
بی وفایی و بی محبتی هست دیگه. فراموش کاری. انقدر درگیر خودمون میشیم که یادمون میره. منم خیلی دیر به دیر می رفتم خونشون. خوبی اش این هست که ماه رمضون رفتم و دیدمش. انقدر امیدوار و با نشاط بود که بین همه ی فامیل به سرزندگی معروف بود. ولی خوب رفت.
(۰۲ مرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۵۰ ق.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط: Would you say there are more trees on the street now than there were three years ago, or are there less?
اخرش نباید باشه there are less ؟ فکر کردم چون بعد say هست باید این هم پرسشی نباشه و جمله ساده باشه.