زمان کنونی: ۱۱ آذر ۱۴۰۳, ۱۱:۰۴ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۱۴۸۲۱
۰۱ اسفند ۱۳۹۳, ۰۳:۰۶ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۱ اسفند ۱۳۹۳ ۱۲:۲۵ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط:  خدایا شد اسفند... دلم میخواست روز تولدم همه کنار هم باشیم اما خب نمیشه، الان فقط ازت میخوام یکاری کن شب عید خونه باشیم.. خواهش میکنم خدااااااا، همینجوریش لحظه سال تحویل دلگیرترین لحظه است برام پس از این دلگیرترش نکن
خدایا دلخوشیهام رو ازم نگیر
دریا دل باش....

در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند،هر چه قدر اوج بگیری کوچکتر می شوی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: vesta
ارسال: #۱۴۸۲۲
۰۱ اسفند ۱۳۹۳, ۰۳:۲۱ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۱ اسفند ۱۳۹۳ ۰۳:۱۲ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  فردا اولین روز تدریس
و استرس از انگشتانم می چکد Big Grin
واااااااااااای مبارکه خانم استاد
استرساتو فردا رفتی بپاش رو دانشجوهات Big GrinTongue

رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی >>وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی >>وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی >>یَفْقَهُوا قَوْلِی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: نارین , Aurora , alim93 , Bahar_HS , **sara**
ارسال: #۱۴۸۲۳
۰۱ اسفند ۱۳۹۳, ۰۳:۳۸ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
سلام. امروزه رفته بودم به روستامون و برای دیدن مادربزرگام و افراد فامیلمون و سر قبر پدر بزرگ هام خدا بیامورزتشون . یک چیزهایی را به خاطر اوردم که دلیلی شد که اینجا بیام بنویسم . یادش بخیر چقدر زود گذشت زود گذشته به خاطر اینکه وقتی کوچیک بودم پدر بزرگ مون برامون قصه های رستم و اسفتدیار و رستم و سهراب را تعریف میکرد و انواع قصه های دیگه یاد اون روزهایی که وقتی چیزی میخواست بهمون میگفت و یاد اون روزهایی که وقتی قرار بود شالیزار بریم و وسط رودخانه رد بشیم اینقدر کوچیک بودیم که نمیتونستیم از رودخانه رد شیم و ما ها را یکی یکی از رودخانه رد میکرد تا به شالیزار برسیم واقعا چه چیزها و خوشی هایی که اون موقع نداشتیم یاد اون روزهایی که با چوب های کبریت و یا جارو ها خونه ی کو چیک درست میکردیم و یاد اون روزهایی که با هم به باغ میرفتیم برای پرتقال و نارنگی خوردن چقدر زود گذشت چه بازیها و شیطنت هایی که نمیکردیم و چه چیزهایی را اون موقع انجام نمیدادیم و چه اسمهایی که برای گاو ها نمی ذاشتیم . خدا پدر بزرگم را بیاموزه یادش بخیر
مادر بزرگ هم امروز رفته بودم پیشش چیزهایی میگفت که این جا جای گفتن متاسفانه نیست وگرنه ذکر میکردم متاسفانه آلزایمر دارم منو با کسی دیگه اشتباه میگرند و..... بهمین خاطر نمیتونم بگم بازم میگم خدا را شکر
یاد اون روزهایی که بزرگتر شدیم و در روستا زندگی میکردیم با بچه های کلاسمون بازی میکردیم و وقتی زنگ ورزش می شد و یا معلم نمی آمد خوشحال می شدیم که از دبیر یا مدیر مدرسمون توپ بگیریم و بریم فوتبال بازی کنیم و یا اگر زنگ آخر کلاس بود زودتر بریم خونه . یکم که بزرگتر شدیم میرفتیم روزهای عید بازهای فوتبال بین روستاهای محلی را تماشا میکردم و بعضی مواقع هم چون توپ فوتبال را ندیده بودیم ذوق و شوق داشتیم که میرفتیم توپ جمع میکردیم . البته چون اون موقع ما توپ پلاستیکی داشتیم توی مدرسه و...بازی میکردیم . یاد اون روزهای بخیر وقتی یار می خواستیم تشکیل بدهیم بعضی ها باهم نمیساختند و بهم فریاد می زدند. چرا بهم پاس نمیدی و یا چرا عقب نمیای و...... واقعا خیلی زود گذشت من اون روزها را میخواهم دوست داشتم که کودک باشم

خاطره هایی که نمیشه فراموشون کرد یاد دوستایی که در اون مقطع باهم بودیم و الان خیلی وقت هستش بنا به دلایلی نمی بینیموشون یا حتی تماسی یا پیامی یا حتی تلفنی نداریم که ازشون خبری بگیریم در چه وضعی هستند انشاله همه ی ما از جمله ی خودم یک وقتی را تعیین کنیم که به اون دوران کودکی مون بازگردیم و کسایی که باهم درس خونده بودیم و همکلاسی بودیم باهم جمع بشیم و به پیش یک معلم و استاد یا دبیر اون زمانها بریم و از زحمات هاشون تشکر کنیم به نظرم این کوچکترین کاری است که ما میتونیم انجام بدهیم . اگر هم خدای نکرده معلم یا حتی پدربزرگ ها یا .......... فوت کرده اند به سر قبرشون بریم حتی اگر سالهای قبل طول فوت شده باشند . نمیخواهم نوشتم را طولانی کنم این فکر کنم آخرین نوشتم باشه تا قبل از عید ۹۴ چون نیستم

از همه ی کاربرها و اعضای و مدیران سایت و ....... اگر احرفی یا مطلبی یا بدی از من دیدند منو ببخشیید و حلال کنند و اگر نمیکنند به صورت پیام خصوصی بهم بگویید که باید چیکار کنم که حلالم کنید . باسپاس فراوان

موفقیت برای کسی که باور دارد می تواند موفق شود و آرزوی خویشتن را مبنای عمل قرار داده، به سادگی قابل دسترسی است و اسرار پیچیده ای ندارد/انسانهای موفق دنیا همیشه رویای خود را در ذهن دارند./ .اگر یک نفر می تواند کاری انجام دهد تو هم میتوانی آن را انجام دهی اگر هیچ کس نمی تواند کاری را انجام دهد تو باید آن را انجام دهی.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: vesta , so@
ارسال: #۱۴۸۲۴
۰۱ اسفند ۱۳۹۳, ۰۳:۵۷ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خب یه چندتا هم نکته خنده دار بگم Big Grin نمیشه که همش غمگین باشم، البته اولای منو کسی یادش باشه همش انرژی مثبت بودمااااا Tongue

۱- یکی از بیمارا که خانم مسنی بود، با خودش قایمکی نوشابه آورده بود و قایمش کرده بود و سپرده بود که لوش ندیم Big Grin آخه براشون ضرر داره

۲- خواهر زاده ام دیروز پیش من بود انقدر بچه رو مچاله کردم که نگوووووووووووو، آخر شب داشت میرفت انقدر خندوندمش که فقط داد میزد میگفت مامان بیا کمک Big GrinTongue آبجیم صبح زنگ زده بود میگفت شب داشت میخوابید، میگفت: عجب خاله شیطونی دارم Tongue

۳- بچه ها الان تولدم نیست، وایسید خبرتون میکنم، اون موقع دست پر بهم سر بزنید Big Grin

۴- مهمان اومده خونمون، دارم چایی دم میکنم، میگه دم نکن میل نداریم، من دم کردم چون خودم هم میل داشتم. بعد میوه گذاشتم و اومدم تو اتاقم، بعد صدام زد که وستا بیا چایی بیار... دو لیوان خوردنTongue الان برم بگم شما که میل نداشتی Big Grin

رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی >>وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی >>وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی >>یَفْقَهُوا قَوْلِی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: $۰me0ne , Aurora , Menrva , Doctorwho , so@ , emahii , نارین , abji22 , **sara** , soheila-zd
ارسال: #۱۴۸۲۵
۰۱ اسفند ۱۳۹۳, ۰۳:۵۸ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۱ اسفند ۱۳۹۳ ۰۳:۱۲ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  فردا اولین روز تدریس
و استرس از انگشتانم می چکد Big Grin

خوش به حالتون .. من عاشق تدریسم Smile

من نه آنکه گویی هستم نه آنکه گویند / من همانم که همانم ..
مشاهده‌ی وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: vesta , $0me0ne , Aurora , نارین , abji22
ارسال: #۱۴۸۲۶
۰۱ اسفند ۱۳۹۳, ۰۴:۰۸ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۱ اسفند ۱۳۹۳ ۰۳:۱۲ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  فردا اولین روز تدریس
و استرس از انگشتانم می چکد Big Grin

بسی خوشحال شدم Shy
چه سطحی هستن ، منظور هم سن و هم تحصیلات هستش؟

ای درد توام درمان در بستر ناکامی .... ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم ... لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Aurora , نارین
ارسال: #۱۴۸۲۷
۰۱ اسفند ۱۳۹۳, ۰۴:۴۵ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۱ اسفند ۱۳۹۳ ۰۴:۰۵ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  من از بچگی دوست داشتم معلم بچه های ابتدایی باشم Smile
مبارکه بسلامتی انشاا ک موفق باشینSmile
از بچگی اینقدر عاشق این بودم ک معلم بچه های ابتدایی بشم ک نگو هنوزم یکی از ارزوهامههههه

멈추지 말고

My Dream is to fly
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Aurora , نارین
ارسال: #۱۴۸۲۸
۰۱ اسفند ۱۳۹۳, ۰۶:۳۴ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۲ اسفند ۱۳۹۳ ۱۲:۴۰ ق.ظ، توسط vesta.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
صد بار زنده گشتم و مردم نیامدی
از صفر تا هزار شمردم نیامدی
مانند شمعدانی افسرده از عطش
تنها کنار پنجره مردم نیامدی
گفتم حدیث درد بگویم ولی نشد
یک عمر حرف دل همه خوردم نیامدی
جامی شوم میان دو تا دست بسته ات
از بس بیقرار فشردم نیامدی
میگفت یک نفر که یکی جمعه می رسی
دل را به روز جمعه سپردم نیامدی
پایان گرفت قصه ی تنهایی و گذشت
اقا در انتظار تو مردم نیامدی

شاعر : حمید کریمی

رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی >>وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی >>وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی >>یَفْقَهُوا قَوْلِی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: WILL , $0me0ne , so@ , نارین , Menrva , Bahar_HS
ارسال: #۱۴۸۲۹
۰۱ اسفند ۱۳۹۳, ۰۹:۳۳ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۱ اسفند ۱۳۹۳ ۰۳:۲۱ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط:  
(01 اسفند ۱۳۹۳ ۰۳:۱۲ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  فردا اولین روز تدریس
و استرس از انگشتانم می چکد Big Grin
واااااااااااای مبارکه خانم استاد
استرساتو فردا رفتی بپاش رو دانشجوهات Big GrinTongue
اخی دقیقا میفهمم چی میگی
منم روز اول دقیقا همینجوری بودم
تازه وقتی رفتم وارد کلاس شدم دیدم بلههههههههههههه
سه تا پسر هم سن و سال خودم هستن و فقط همین Big Grin. جلسه بعدشم یه دختر ۱۷ ساله اضافه شد به کلاس . نحوه کنترل اینا سرکلاس خیلی وحشتناک بودBig GrinBig Grin
تازه سرور هم خراب بود من مجبور بودم پای سیستم بین این پسرا بشینم Smile
سه چهار جلسه بعدش دختره درخواست کرده بود کلاسش جدا بشه از این پسراTongue
تازه ماه رمضون هم بود . از استرس روزه نگرفتم چون میدونستم تشنه ام میشه گلوم میگیرهBlush
ولی از تدریس نمیترسیدم و کنفرانس خیلی داشتم . خونسردیتو حفظ کن .جلسه اول دوم زیاد بهشون رو نده و اصلا هم نزار بفهمن جلسه اول تدریست هست که بیچاره میشیWink

هرگز، منتظر" فرداى خیالى" نباش.
سهمت را از" شادى زندگى"، همین امروز بگیر

هر کس در زندگی خود یک کوه اورست دارد که سرانجام یک روز باید به آن صعود کند...!!!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: abji22
ارسال: #۱۴۸۳۰
۰۱ اسفند ۱۳۹۳, ۱۰:۰۰ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۱ اسفند ۱۳۹۳ ۱۰:۲۶ ب.ظ، توسط لنیا.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
قوی باش محکم باش
ایمان داشته باش اینم میگذره و یه نتیجه خوب بر جا میذاره
أنت العظیم و أنا الحقیر، و هل یرحم الحقیر الا العظیم؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: so@ , نارین , Menrva
ارسال: #۱۴۸۳۱
۰۱ اسفند ۱۳۹۳, ۱۰:۲۸ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۱ اسفند ۱۳۹۳ ۱۰:۳۷ ب.ظ، توسط نارین.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۱ اسفند ۱۳۹۳ ۰۹:۳۳ ب.ظ)shayesteNEY نوشته شده توسط:  
(01 اسفند ۱۳۹۳ ۰۳:۲۱ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط:  
(01 اسفند ۱۳۹۳ ۰۳:۱۲ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  فردا اولین روز تدریس
و استرس از انگشتانم می چکد Big Grin
واااااااااااای مبارکه خانم استاد
استرساتو فردا رفتی بپاش رو دانشجوهات Big GrinTongue
اخی دقیقا میفهمم چی میگی
منم روز اول دقیقا همینجوری بودم
تازه وقتی رفتم وارد کلاس شدم دیدم بلههههههههههههه
سه تا پسر هم سن و سال خودم هستن و فقط همین Big Grin. جلسه بعدشم یه دختر ۱۷ ساله اضافه شد به کلاس . نحوه کنترل اینا سرکلاس خیلی وحشتناک بودBig GrinBig Grin
تازه سرور هم خراب بود من مجبور بودم پای سیستم بین این پسرا بشینم Smile
سه چهار جلسه بعدش دختره درخواست کرده بود کلاسش جدا بشه از این پسراTongue
تازه ماه رمضون هم بود . از استرس روزه نگرفتم چون میدونستم تشنه ام میشه گلوم میگیرهBlush
ولی از تدریس نمیترسیدم و کنفرانس خیلی داشتم . خونسردیتو حفظ کن .جلسه اول دوم زیاد بهشون رو نده و اصلا هم نزار بفهمن جلسه اول تدریست هست که بیچاره میشیWink

ای بابا چه خبره چرا اینقد بی جهت استرس میدید ؟!!!!!!!!!!!!!! من این تابستون ده تا کلاس داشتم در رنج های سنی متفاوت از بچهای ۶ ساله گرفته تا خانم های ۳۵ ساله هم پسر داشتم هم دختر . ماه رمضان هم در خدمتشون بودم همه ماه مبارکم روزه گرفتم قبول دارم استرس هست اما نه در این حدی که شما میگید بابا ریلکس باشید من رفتم سر کلاس نه هیچوت دانش آموزام حس کردند من سرترم از اونا و معلمشون هستم نه من یه جو صمیمی و دوستانه همیشه با هم داشتیم الان هنوز که چند ماهه دیگه ندیدمشون پیام میدم بهم .
کلاس بچهای ابتدایی ام الان دارم مادر دو تا از بچهام دیروز اومده بودند میگفتن نمیدونم این کلاستون چه جاذبه ای داره ما هر کار کردیم بچها این ترم نیان نمیشه میگن نه ما باید حتما بریم .
تازه اسمم را هم تو کلاسای مختلف هر کدوم یجور میگن یه کلاس میگه تیچر یکی میگه خانم ی کلاس دیگه میگه استاد جون که البته این اخری را دعواشون میکردم میگفتم نگید من به مرحله استادی نرسیدم که بهم میگید استاد نگید باز میگفتن . بعضی از بچهاام که دیگه اسم کوچیکمو گیر میدادن میپرسیدند ......
من خیلی کوچکتر از اونی هستم که بخوام راهنماییتون کنم اما به نظرم هر چی جو کلاستون را راحتتر و صمیمیتر بگیرین هم شما راحتید هم بچها البته بستگی به خود کلاس هم داره فردا که رفتین و خودتون را براشون معرفی کردید و باهاشون اشنا شدید راحتتر میدونید باید چیکار بکنید سر کلاس خشک و جدی باشید یا نه دوستانه براتون آرزوی موفقیت میکنم .


آقای استیو جابز تو یکی از سخنرانیهاشون جمله قشنگی را برای دانشجوها آرزو کردند که برای من خیلی تاثیرگذار بوده ایشون گفتند :
Stay hungry , Stay foolish=حریص باشید ، دیوانه باشید
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: vesta , Menrva , mehdi.m2
ارسال: #۱۴۸۳۲
۰۱ اسفند ۱۳۹۳, ۱۱:۰۵ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۱ اسفند ۱۳۹۳ ۱۱:۰۹ ب.ظ، توسط SaMiRa.e.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
عجب بارونی ...............Smile

Aurora جان اصلا اصلا سخت نیست ، یعنی وقتی آدم پشت میز میشینه بقیه روبه روش هستند یه احساس ابهتی داره که نگو Big Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Aurora , vesta , Menrva , azad_ahmadi , tabassomesayna
ارسال: #۱۴۸۳۳
۰۱ اسفند ۱۳۹۳, ۱۱:۱۴ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۱ اسفند ۱۳۹۳ ۱۱:۰۵ ب.ظ)SaMiRa.e نوشته شده توسط:  عجب بارونی ...............Smile
دقیقا از اون باروناست که من عاشقشمShy خواستی بیا با هم بزنیم به دل جاده Big Grin

رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی >>وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی >>وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی >>یَفْقَهُوا قَوْلِی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SaMiRa.e , Aurora
ارسال: #۱۴۸۳۴
۰۱ اسفند ۱۳۹۳, ۱۱:۱۶ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
اینجا هم عجب بارونی...

حوصلم سر رفت!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: vesta , Menrva
ارسال: #۱۴۸۳۵
۰۱ اسفند ۱۳۹۳, ۱۱:۱۹ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
وستا جان کوچه ما آب گرفته ، شما باید تنهایی بریدBig Grin

Aurora جان خدارو شکر که رحمت خدا شامل حالمون شدSmile
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: vesta , Aurora


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۶۰,۵۳۸ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۷۴۹,۸۳۸ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۱,۳۹۶ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۶۹,۰۸۸ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۴۵۲ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۵۳۹ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۵۵۹ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۹,۶۱۸ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۲,۶۸۹ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۸,۲۸۰ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close