خب یه چندتا هم نکته خنده دار بگم
نمیشه که همش غمگین باشم، البته اولای منو کسی یادش باشه همش انرژی مثبت بودمااااا
۱- یکی از بیمارا که خانم مسنی بود، با خودش قایمکی نوشابه آورده بود و قایمش کرده بود و سپرده بود که لوش ندیم
آخه براشون ضرر داره
۲- خواهر زاده ام دیروز پیش من بود انقدر بچه رو مچاله کردم که نگوووووووووووو، آخر شب داشت میرفت انقدر خندوندمش که فقط داد میزد میگفت مامان بیا کمک
آبجیم صبح زنگ زده بود میگفت شب داشت میخوابید، میگفت: عجب خاله شیطونی دارم
۳- بچه ها الان تولدم نیست، وایسید خبرتون میکنم، اون موقع دست پر بهم سر بزنید
۴- مهمان اومده خونمون، دارم چایی دم میکنم، میگه دم نکن میل نداریم، من دم کردم چون خودم هم میل داشتم. بعد میوه گذاشتم و اومدم تو اتاقم، بعد صدام زد که وستا بیا چایی بیار... دو لیوان خوردن
الان برم بگم شما که میل نداشتی