(۱۲ دى ۱۳۹۲ ۰۱:۵۶ ق.ظ)zaynab نوشته شده توسط: انگار لبه پرتگاه وایسادم کلی زحمت کشیدم تلاش کردم ولی حالا هیچی برام مهم نیست حتی کنکور که ایتقدربراش زمان گذاشتم
فقط میخوام این وضع تموم بشه
خدایا کمکم کن
میشه برام دعاکنین شاید من اینقدر گنه کارم که دوس نداره جوابمو بده میشه شمابرام دعا کنین
نمیدونم اولین سالته که کنکور میدی یا نه...ولی اگه سال اوله بدون این حس طبیعیه...اسمشم خستگیه!!
من پارسال اینطوری شدم...دلیلشم برنامه ریزی نادرست بود...اشتباهشم اینجا بود که استراحت رو تو برنامه ام جا نداده بودم
این باعث شد تو همین روزا هم خسته بشم ، هم عقب بیوفتم و هم راندمانم بیاد بیاد پایین
امسال توی هر ماه روزی حداقل ۵ روز استراحت داشتم و تونستم ۹۰ درصد برنامه ام رو به راحتی اجرا کنم
پارسال همش میگفتم :" این کنکور پ کی میاد تموم بشه بره " ... ولی امسال میگم : " آماده ی نبرد خواهم بود " ( البته هنوز آماده ی آماده هم نیستم
دوره ی تستا و آزمون های آزمایشی موندن )
....
...
خلاصه بگم دوای دردت ۳ الی ۵ روز تفریحه...هیچ درسی نخون و به هیچی فکر نکن...فقط تفریح!! به شدت خوش بگذرون...
فقط تو آخرین روز ، شبش که میخوای بخوابی ( توی رختخواب ) به هدفت فکر کن
اگه این کارایی رو گفتم بکنی بدون شک صبحش خود به خود بلند میشی و میشینی پای درسا
;-) موفق باشی
(۱۱ دى ۱۳۹۲ ۰۲:۳۱ ق.ظ)maryam.raz نوشته شده توسط: یعنی الان حس یه بچه ابتدایی رو دارم دوست ندارم بخوابم میترسم فردا بیدار شم ببینم خبری از برفا نیست!
یادش بخیر...تمام دوران تحصیل ( از اول ابتدایی تا تا دانشگاه ) هیچ وقت به موقع از خواب بیدار نمیشدم...ولی زمستونا به عشق اینکه ببینم برف اومده یه ساعت زودتر از تو جام میپریدم و بدو بدو میرفتم دم پنجره ... کافی بود بگن تعطیله تا با همون پیرجامه بدوم تو کوچه برف بازی