(۲۲ دى ۱۳۹۴ ۱۱:۴۷ ب.ظ)MajidManesht2012 نوشته شده توسط: از خوشی های روزگار
همین بس که آدمیزاد به همه چیز عادت می کند..
به رفتن..
به ماندن...
به داشتن ِ کسی و بعد به نداشتنش...
به بودن... به نبودن...
به عشق، به بی عشقی...
به حرف زدن... به سکوت... به دل بستن... به دل کندن...
به صندلی خالی... به حضور تازه وارد... به جای خالی اش حتی...
به خندیدن... به گریستن... به استرس... به آرامش...
به بیکاری... به کار مدام...
به دلی که دیگر تنگ نمی شود... به قلبی که دیگر برای کسی نمی تپد...
به زندگی ای که میگذرد... خوب یا بد...
قبل از اینکه قدم از قدم برداری، یادت باشد
که به همه چیز این زندگی عادت می کنی... باور کن...
زندگی را بعد از این، بی یار، عادت می کنی
بعد از این با سقف، با دیوار، عادت می کنی
«دستِ تنهایی» به دستت، بار غم بر شانه ات
می روی، با کوچه و بازار عادت می کنی
عینکت را دود می گیرد، نگاهت را غبار
با غبار و تیرگی این بار عادت می کنی
می روی، رفتار مردم خسته می سازد تو را
رفته رفته با همین رفتار عادت می کنی