انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[Menrva]

(۲۲ دى ۱۳۹۴ ۰۴:۵۵ ب.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط:  فکرش رو بکنید، ملت چوبِ رد به کلّه‌ی دانشگاه‌های کالیفرنیا میزنن

(۲۲ دى ۱۳۹۴ ۰۵:۳۸ ب.ظ)pure liveliness نوشته شده توسط:  ای بابا! بگید جداََ براتون اسپند دود کنند مهندس. @}:- @}:- @}:-

پیورجونم من به مهندس بهنام حسودیم شددددد منم ازین گل های سرخ میخوام برای منم بفرست ازین گل ها

[Behnam‌]

(۲۲ دى ۱۳۹۴ ۰۶:۵۰ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط:  پیورجونم من به مهندس بهنام حسودیم شددددد منم ازین گل های سرخ میخوام برای منم بفرست ازین گل ها

سعااااادت میخواد خانوووووووم

[iammiti]

اقا اینجا کسی هست مولتی مدیا بهشتی باشه ایا؟یک عدد سوال کوچک دارم

[Riemann]

froala text editor چقدر خفنه

[samane .gh]

انگار که با خودم قهر کرده ام ...

این روزهایی که می گذرد سیاه است ... نمی دانم شاید هم خاکستری ...

وقتی فکر میکنم بیشتر سیاه است ...

می دانی ...

آدم وقتی بیشتر درد دارد کمتر حرفش می آید ...

چند هفته ایست که یک بغض بزرگ تمام گلوم را پر کرده ...

نمی دانم نمی توانم حرف بزنم ....

یا کسی را ندارم که براش حرف بزنم .......

[RASPINA]

تایه اندازه آره میشه برای بقیه خوب و خیر بود ولی اعتدال را نگهدار وگرنه میشی یه کسی که همه اش دم دست آماده خدمت به همه هست بعدش کی میاد بگه دستت درد نکنه
میگن وظیییییییییییییییییییییفه ات بود

(۲۲ دى ۱۳۹۴ ۰۳:۰۵ ب.ظ)edward71 نوشته شده توسط:  همیشه چوب سادگیم رو خوردم، چرا خودم برای خودم سودی ندارم اما برای دیگران دارم ؟

خدا خلقم کرده که سبب خیر بشم واسه بقیه، خودمم که هیچی !

///
آخی چ قدر امروز خواهر زاده ام پشت تلفن گریه کرد زار زار گریه می کرد می گفت بیاخونمون
بیچاره خواهرم هم میخواست بره جلسه بچه اش تنها بود
هی... یعنی چی ..من که سنگ دل نشدم.... نه نه اصلا
خب مگه چند روز تا کنکور مونده

[MajidManesht2012]

از خوشی های روزگار
همین بس که آدمیزاد به همه چیز عادت می کند..
به رفتن..
به ماندن...
به داشتن ِ کسی و بعد به نداشتنش...
به بودن... به نبودن...
به عشق، به بی عشقی...
به حرف زدن... به سکوت... به دل بستن... به دل کندن...
به صندلی خالی... به حضور تازه وارد... به جای خالی اش حتی...
به خندیدن... به گریستن... به استرس... به آرامش...
به بیکاری... به کار مدام...
به دلی که دیگر تنگ نمی شود... به قلبی که دیگر برای کسی نمی تپد...
به زندگی ای که میگذرد... خوب یا بد...
قبل از اینکه قدم از قدم برداری، یادت باشد
که به همه چیز این زندگی عادت می کنی... باور کن...

[samane .gh]

(۲۲ دى ۱۳۹۴ ۱۱:۴۷ ب.ظ)MajidManesht2012 نوشته شده توسط:  از خوشی های روزگار
همین بس که آدمیزاد به همه چیز عادت می کند..
به رفتن..
به ماندن...
به داشتن ِ کسی و بعد به نداشتنش...
به بودن... به نبودن...
به عشق، به بی عشقی...
به حرف زدن... به سکوت... به دل بستن... به دل کندن...
به صندلی خالی... به حضور تازه وارد... به جای خالی اش حتی...
به خندیدن... به گریستن... به استرس... به آرامش...
به بیکاری... به کار مدام...
به دلی که دیگر تنگ نمی شود... به قلبی که دیگر برای کسی نمی تپد...
به زندگی ای که میگذرد... خوب یا بد...
قبل از اینکه قدم از قدم برداری، یادت باشد
که به همه چیز این زندگی عادت می کنی... باور کن...

زندگی را بعد از این، بی یار، عادت می کنی

بعد از این با سقف، با دیوار، عادت می کنی



«دستِ تنهایی» به دستت، بار غم بر شانه ات

می روی، با کوچه و بازار عادت می کنی



عینکت را دود می گیرد، نگاهت را غبار

با غبار و تیرگی این بار عادت می کنی



می روی، رفتار مردم خسته می سازد تو را

رفته رفته با همین رفتار عادت می کنی

[salam5]

(۲۲ دى ۱۳۹۴ ۱۰:۲۱ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  جالبه. مانشت از همیشه ساکت تر شده. تعداد تاپیک های جدید به نظر کم میاد. به قول خودم یا شاید هم به قول یه نفر دیگه پر از سکوت شده. این یعنی تعداد دانشجوها و پشت کنکوری ها کمتر شده یا دلیل دیگه ای داره (:

فصل امتحاناته

[mariy]

(۲۳ دى ۱۳۹۴ ۱۲:۱۷ ق.ظ)samane .gh نوشته شده توسط:  

(22 دى ۱۳۹۴ ۱۱:۴۷ ب.ظ)MajidManesht2012 نوشته شده توسط:  از خوشی های روزگار
همین بس که آدمیزاد به همه چیز عادت می کند..
به رفتن..
به ماندن...
به داشتن ِ کسی و بعد به نداشتنش...
به بودن... به نبودن...
به عشق، به بی عشقی...
به حرف زدن... به سکوت... به دل بستن... به دل کندن...
به صندلی خالی... به حضور تازه وارد... به جای خالی اش حتی...
به خندیدن... به گریستن... به استرس... به آرامش...
به بیکاری... به کار مدام...
به دلی که دیگر تنگ نمی شود... به قلبی که دیگر برای کسی نمی تپد...
به زندگی ای که میگذرد... خوب یا بد...
قبل از اینکه قدم از قدم برداری، یادت باشد
که به همه چیز این زندگی عادت می کنی... باور کن...

زندگی را بعد از این، بی یار، عادت می کنی

بعد از این با سقف، با دیوار، عادت می کنی



«دستِ تنهایی» به دستت، بار غم بر شانه ات

می روی، با کوچه و بازار عادت می کنی



عینکت را دود می گیرد، نگاهت را غبار

با غبار و تیرگی این بار عادت می کنی



می روی، رفتار مردم خسته می سازد تو را

رفته رفته با همین رفتار عادت می کنی

آفرین

[clint]

................

کاروان بخت تنها در مسیر یوسف است

من فقط از چاه خود در چاله ها افتاده ام!

سالم از دریا گذشتن راه و رسم ناخداست

با خدا بودم که در موج بلا افتاده ام

..........

[MajidManesht2012]

بنام ِ ...

من از پس درهای بسته ی ِدوری
صدایت کردم
من از اعماق یک حس تازه ی بیداری
نگاهت کردم
من از آشوب ِبی توماندن
به ساحل امن ِرویایت
سفرکردم
من از مرز بودن یا نبودن
به جنون آغوش گرمت
خطر کردم
من تورا درخویش خواندم
در مکتوب ِروشنی بخش شیدایی
وتا زمان باقی ست
مجنون تومیمانم

[The BesT]

سلام

یه دوست خارجکی تو اسکایپ پیدا کردم.هرچه بهش پیام میدم فقط یک جمله جواب میده و میگه Who are you?
یعنی خارجکی ها اینقدر حساس هستن بدونن طرفشون کی هست؟ با چندتا دیگه قبلا حرف میزدم اینقدر گیر نمیداد
البته من جوابش دادم گفتم ایرانی هستم.اسمم گفتم .گفتم بیا با هم مهربون باشم.بیا دوست باشیم با هم.

ولی بازم میگه Who are you?

چکارش کنم به حرف بیاد ؟

[Riemann]

(۲۴ دى ۱۳۹۴ ۱۲:۴۰ ق.ظ)The BesT نوشته شده توسط:  چکارش کنم به حرف بیاد ؟

Block

[Menrva]

(۲۴ دى ۱۳۹۴ ۱۲:۴۰ ق.ظ)The BesT نوشته شده توسط:  سلام
یه دوست خارجکی تو اسکایپ پیدا کردم.هرچه بهش پیام میدم فقط یک جمله جواب میده و میگه Who are you?.........

ربات هست