(۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۰۴ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: بعضی وقتا چه قدر زود آدم نتیجه عمل یا حرفی را که زده می گیره........
روز معلم گفتم آخه معلمای ما چه کار کردند واسه ما
اگه درسی بوده با روش های قدیمی و تکراری درس دادند. اصلا عشق توی کارشون نبوده و از این حرفا
تا اینکه دیشب معلم دین و رندگی دوم دبیرستانمون را خیلی خیلی اتفاقی دیدم
کامل منو یادش بود. بعد که با هم صحبت کردیم کلی خاطره تداعی شد برام ...
و یادم اومد که چه قدر از این معلممون چیزای با ارزش یاد گرفتم....امشب که دوباره دیدمش گفت : من جات تو کلاس را یادم هست
ردیف دوم صندلی اول.................
واقعا که کیش و مات شدم بعد هم کلی دعا کردو رفت
خیلی خوشحالم که معلمون را دیدم واین از لطف خدا بود
واااای دقیقا همین اتفاق برا من هفته قبل افتاد
یه خانومی اومد پیشم و فقط چهرش برام اشنا بود یک ثانیه یادم اومد این معلم کلاس اول راهنماییمه (۱۱ سالم بودش!!!!!!!!) ولی فامیلش یادم نمیومد و اون تا وارد شد من رو شناخت بعد اینهمه سااااال حتی با اسم کوچیک و فامیل
ته دلم شرمنده شدم که من فامبل معلم ادبیاتم رو یادم نمونده ( وهر چقدر فکر کردم شاید ۱۰ دقیقه ای که باهاش حرف میزدم یادم نیوممممد که نیومدددددددددد) فرم مشخصاتش رو که چک کردم فامیلش رو خوندم و از اون به بعد با نام خانودگی خطابش کردم
چقد خدا به بعضی انسان ها لطف کرده که حافظه قوی داده
خیلی زیباست ادم بتونه خدمتی بکنه به کسایی که به گردنش حق دارن