زمان کنونی: ۳۱ فروردین ۱۴۰۳, ۱۰:۴۵ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

تجربه ی شخصی قبل از قبولی در ارشد

ارسال:
۰۲ مرداد ۱۳۹۳, ۰۸:۵۰ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۲ مرداد ۱۳۹۳ ۰۸:۵۱ ب.ظ، توسط x86.)
تجربه ی شخصی قبل از قبولی در ارشد
سلام، امیدوارم که حالتون خوب و طاعات و عباداتتون قبول باشه. در مورد برنامه ریزی و نحوه ی مطالعه برای کنکور خیلی صحبت شده، بنده هم قصد ندارم که مشاوره بدم و بهتون بگم چطور برنامه ریزی کنید. برای مشاوره میتونید به نوشته های آقای جهانی رجوع کنید و برای تجربه و نحوه ی برنامه ریزی و مطالعه هم فایلی که جناب آقای عباسیان تهیه کردن به نظر خوب و کامل میاد. با توجه به درخواستی که دوستان در پیام ها داشتن تصمی گرفتم کمی هم در مورد گذشته صحبت کنم. هدفی که از نوشتن این مطلب دارم، ایجاد کمی اعتماد به نفس تو دانشجوها و پشت کنکوری ها و گفتن عواملی هست که نقش موثری توی قبولیم داشتن. شاید تجربیات بنده از این نظر متفاوت باشن، چون پیام نور درس خوندم، معدلی که برای سنجش فرستادم ۱۴/۰۸ بود و اینکه سال اول قبول شدم و دانشگاهمون یه هیات علمی بشتر نداشت که ایشون هم مدرک کارشناسی ارشد داشتن و در کل اصلا استاد نداشتیم. دانشگاهمون هم یه مدرسه ی ابتدایی بود که آموزش و پرورش در اختیارمون قرار داده بود و ماهی ۶۰۰هزار تومن کرایه میگرفت (البته الان ساختمان جدید ساخته شده و وضعیت بهتره). اینکه تو دوران کارشناسی و قبل از اینکه دانشجو بشم سر کار میرفتم و اینکه هیچ کلاس کنکوری شرکت نکردم و... . باز هم مطالب رو توی چند دسته تقسیم بندی می کنیم تا اگه دوست داشتید تنها بخش هاییش رو بخونید و تاکید مجدد از بابت اینکه اینها فقط تجربیات بنده بوده و ممکنه برای افراد دیگه اتفاقات دیگه ای افتاده باشه.

بخش اول وضعیت تحصیلی
شاید خیلی ها دلیل عدم موفقیتشون رو پایه ی تحصیلیشون میدونن. اگه به دوران مدرسه برگردیم میبینیم که چندان هم از اطلاعاتی که توی مدرسه یادگرفتیم تو کارشناسی استفاده نکردیم، شیمی، فیزیک، دروس عمومی، کدومش به دردمون خورد؟ به جز قسمت هایی از ریاضی که اگه کل ریاضیات دوران مدرسه رو جمع کنیم اندازه ی یه ریاضی عمومی (۱) سه واحده بیشتر نمیشه، هیچ چیز دیگه ای از مدرسه برامون مهم نیست. اگه فکر می کنید که دلیل ضعیف بودن پایه تون به دوران مدرسه برمیگرده خب بردارید یه بار دیگه ریاضی عمومی (۱) رو بخونید تا مشکل ضعیف بودن دوران مدرسه تون برطرف بشه و میشه. پس تا اینجا همه از نظر سطح تحصیل توی مدرسه با هم برابر می شیم.

راستش بنده وقتی که برای کنکور میخوندم اصلا متوجه نبودم که کنکور و دانشگاه چی هستن و برای چی کنکور می دیم، فقط میدونستم که بعد از پیش دانشگاهی باید کنکور بدیم، خیلی ها تو جو کنکور بودن و هف هش ماه بود که داشتن میخوندن بعضیا دومین و سومین سالشون بود، ولی بنده فکر می کنم بعد از امتحانات پایانی دوره ی پیش دانشگاهی یعنی خرداد ماه حدود یه ماهی نگاهی به کتابهام انداختم و بعد هم کنکور و نتایج و انتخاب رشته و قبولی در رشته ی فناوری اطلاعات در دانشگاه پیام نور قزوین واحد الوند(شهر خودمون) که ۹۹امین اولویتم بود. اصلا حوصله ی موندن پشت کنکور رو نداشتم و رفتم دانشگاه. دانشگاهمون یه دانشگاه تازه تاسیس بود (سال ۸۶) و سال ۸۷ رشته ی کامپیوتر رو آووردن و ما که سال ۸۸ وارد شدیم، دومین ورودی های رشته ی خودمون بودیم. ساختمان دانشگاه قبلا یعنی دو سال قبلش ساختمان یه مدرسه ی ابتدایی بود. سر جمع چهار تا کلاس داشت و یه اتاق که کل مسئولین اونجا بودن. البته الان ساختمانش عوض شده و اون ساختمان قبلی هم به حالت قبلیه خودش یعنی مدرسه ی دخترونه ی ابتدایی در اومده. این هم تصویری از دانشگاهمون:


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


کل هیات علمی رشته ی کامپیوتر و آی تی یک خانم بود که مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه علم و صنعت داشتن و تقریبا اوایل خیلی از دروس رو ایشون تدریس میکردن و خیلی هاش هم استاد نداشتیم. رفته رفته چند نفر دیگه به لیست اساتید اضافه شدن که همشون مدرک کارشناسی ارشد داشتن و یادم نمیاد که به جز یه نفر بقیه همشون از دانشگاه آزاد فارغ التحصیل شده بودن (البته قصد توهین به هیچ دانشگاهی رو ندارم فقط میخوام وضعیت خودمون رو توصیف کنم) به جز یکی دو نفر، اساتیدمون خیلی ببخشید اندازه ی گنجشک بارشون نبود. فقط یه نمونش رو بگم که تو آزمایشگاه پایگاه داده استادمون فرق VS و SSMS رو نمیدونست، بهشون پیشنهاد دادم که پایگاه داده رو به همراه زبان سی شارپ تو کلاس به بچه ها بگم و قبول کردن، یه روزی بنده رو کشیدن کنار گفتن که " آقای محمدپور هر چیزی که سر کلاس به بچه ها میگی رو ترو تمیز بنویس تو یه برگه بده من"، چند وقت پیش دوستانم رو دیدم گفتن که فلان استاد یعنی همین استاد پایگاه داده به جرم تقلبی بودن مدرکش دستگیر شدن Smile ، من دیگه توضیح بیشتری ندم بهتره.

اکثر کلاس ها رو شرکت نمی کردم حتی استادمون همون که هیات علمی هستن بهم میگفتن که بیا و من ۶ نمره ی کلاسی رو بهت میدم ولی قبول نمی کردم و دوست داشتم خودخوان پیش برم. درس پایگاه داده رو با ۱۰ پاس کردم، طراحی الگوریتم ۱۰ شدم، و خیلی از درسهای دیگه رو هم ۱۰ شدم. معدلم هم به لطف خدا در آخرین لحظات تونستم به بالای ۱۴ برسونم و ۱۴/۰۸ رو توی سایت سنجش وارد کنم. لازم به ذکره که ۲ ترم مشروط شدم، و فقط هم دو تا درس رو افتادم، فرهنگ و تمدن اسلامی، و اندیشه ی سیاسی امام خمینی (ره). این بود وضعیت تحصیلیه بنده. به جز این هم سابقه ی کلاس خصوصی و... رو نداشتم. فقط پاس می کردیم که تموم بشه و اینکه بگید با علاقه و مشتاقانه درس ها رو میخوندم که یاد بگیرم نه، تنها هدفی که دنبال میشد گرفتن نمره ی قبولی و تموم کردن هر چه زودتر دروس بود.

بخش دوم وضعیت شغلی
ما شهرستانی ها از همون اولش هم بدبخت بودیم. درآمد پایین، پدر کارگر و زحمت کش، محیط فرهنگی نامناسب، دوستان ناباب و خلاصه همه چیز ما رو از اینکه درس بخونیم نگه می داشتن. یادمه تا چهارم پنجم ابتدایی که تابستون ها میرفتم روستا و چوپانی میکردم، البته هم فال بود هم تماشا، خونه کاری نداشتم که بخوام به خاطرش بمونم و میرفتم پیش داییم کار می کردم. ولی کم کم باید وارد بازار کار میشدیم، با فروختن آب آلبالو شروع کردم البته درآمدش زیاد نبود ولی خب سرگرمیه خوبی بود. وقتی که سوم راهنمایی رو تموم کردم رفتن یه کارگاه که طوقه ی موتور مونتاژ می کردن. تابستان اول دبیرستان و دوم دبیرستان هم اونجا بودم. تابستان سوم دبیرستان رفتم میوه چینی، دقیقا خرداد ماهی که پیش دانشگاهیم تموم شد به طریقی از ۳ خرداد ماه با یکی از دوستانم مسئولیت یه کتابخونه رو به عهده گرفتیم و با ماهی ۸۰ تومن شروع به کار کردیم. دو سالی اونجا بودم و خرج دانشگاه و پول توجیبیه خودم رو در میاووردم. مدتی رفتم تو یه شرکت تولید قطعات الکتریکی کار کردم که اونجا هم روز مزد کار می کردم، مدتی کلید میاووردم خونه و مونتاژ می کردم، مدتی مسئول سایت دانشگاه بودم و چندرغازی پول می گرفتم، مدتی رو بنایی کردم و مدتی هم کارهای دیگه که واقعا جاش نیست اینجا بگم. یه بار یکی از کارهایی که انجام میدادم رو به یکی از دوستانم گفتم عوض من، دیدم اون بنده خدا از خجالت قرمز شد. فقط اینکه کار عار نیست.

با این اوصاف تو دوران تحصیل وقت زیادی برای درس خوندن نداشتم و دائم به فکر کار کردن و جور کردن شهریه بودم، پروژه دانشجویی انجام میدادم و برای اینون اون برنامه های کوچیک مینوشتم. شاید شما شرایطتتون بد تر از شرایط بنده باشه ولی اینو میخوام بگم که خیلی ها هم شرایطتشون بهتر از بنده هست ولی با این حال قدر شرایطشون رو نمیدونن و وقتشون رو هدر میدن. بنابراین وضعیت اقتصادی بد هم دلیل خوبی برای نخوندن و قبول نشدن و رتبه ی خوب نیاووردن در ارشد نیست و یه برنامه ریزی خوب و هدف گذاری مناسب میتونه وضعیت شما رو خیلی تغییر بده، خیلی.

برادران و خواهران عزیز، مخصوصا اونهایی که هنوز دست به سیاه و سفید نزدید و توی نازو نعمت بزرگ شدید، هیچ کاری سخت تر از بنایی نیست، هیچ کاری هم آسونتر از درس خوندن نیست. ببینم میتونید این صحنه رو تحمل کنید؟: یه روز که سر کار بنایی بودم، اوستا کارمون روی داربست بود و من پایین ملات درست میکرم و با قرره میفرستادم بالا، تازه کار بودم و هر از چند گاهی هم سوتی هایی میدادم، اون روز توی کوچه کنار خونه ای که ما داشتیم کار می کردیم یه عروسی بود و یه گوسفند خریده بودن و بسته بودن به درخت. همینطور شوخی شوخی اوستا کارم برگشت بهم گفت :" اون گوسفنده بیشتر از تو میفهمه" منم لبخندی زدمو ادامه ی کار. برای خانم ها هم باید بگم تا ببینن میتونن این صحنه رو تحمل کنن: چند وقت پیش میدون انقلاب بودم که چشمم به یه دختر حدود ۲۱-۲۲ ساله خورد که نشسته بود کنار پیاده رو و داشت جوراب میفروخت. کدومتون از این کارها میکنید؟ سختیه درس خوندن کجا سختیه این کارهایی که گفتم کجا؟ پس خواهشا بهونه نیارید باور کنید کاری ساده تر از درس خوندن زیر کولر وجود نداره.

بخش سوم تصمیم گیری
دقیقا نمیدونم این ذهنیت از کجا شروع شد که رفتن به دانشگاه MIT از همون ابتدای دوران تحصیل در دانشگاه جزء مسائلی شد که هر از چند گاهی بهش فکر می کردم(اگه از کاربرای قدیمی مانشت باشید احتمالا با شنیدن این جمله نام کاربری قدیمه بنده یادتون بیاد) .فروردین سال ۸۹ وقتی که ترم دوم بودم برنامه و هدفی رو برای زندگیم ریختم، تصویری از برنامه ام کشیدم که در ابتدای اون قبولی ارشد در دانشگاه تهران (برای خودم هم جالبه)، دکترا در دانشگاه تهران و درنهایت رفتن به دانشگاه MIT بعد از دکتر شدن بود. همون ۳۱ فروردین بود که رفتم پیش آقای طریحی که تو دانشگاه خواجه نصیر دانشجوی ارشد بودن و ازشون در رابطه با ساخت سیستم عامل سوال پرسیدم ولی ایشون حرفی زدن که اولین جرقه تو زندگی بنده بود و به من گفتن که اولین کاری که میکنی یه هدف خیلی بزرگ (تاکید کردن خیلی بزرگ) انتخاب کنم و بنده همونجا بهشون گفتم میخوام برم MIT گفتن که خیلی خوبه بدون اینکه مسخره کنن.

ترم سوم که تموم شد تصمیم گرفتم ترم پنجم به صورت آزمایشی کنکور بدم و ترم هفتم اگه خدا بخواد کنکور اصلی رو. بنابراین ۲۸ اسفند سال ۸۹ رفتم انقلاب جایی که چند دقیقه پیش هم اونجا بودم و به دوستم گفتم یادش بخیر سال ۸۹ اومدم اینجا، و تمام کتابهام رو گرفتم . گذشت و گذشت تا اینکه تابستان سال ۹۰ تصمیم گرفتم برای کار کردن برم شرکت امن پرداز که اونموقع تهران میدون ونک بود. قرار شد که مدتی رو به عنوان کار آموز برم اونجا و اگه اونها از کارم خوششون اومد باهام قرار داد ببندن. به مدت دو ماه هفته ای سه چهار روز از قزوین میرفتم تهران و برمیگشتم. اونجا هم افرادی رو دیدم که باز هم توی تصمیم گیری من خیلی تاثیر گذاشتن. دو سه نفر فارغ التحصیل ارشد نرم افزار شریف، یکی دانشگاه تهران، یکی داشت میرفت کانادا و... . اونها رو که دیدم تصمیم گرفتم من هم درس بخونم و بعد بیوفتم تو کار. دوباره برگشتم سر همون کار قبلیم که کتابداری بود و تا آخر بهمن ماه سال ۹۰ اونجا کار کردم و دقیقا ۱ اسفند ماه اومدم بیرون که دیگه درس بخونم. ترم پنجم کنکور ندادم که آزمایشی باشه، ترم هفتم میخواستم آزمایشی بدم، یکی از دوستانم گفت که اگه امسال تونستی قبول بشی میشی، اگه نشدی دیگه نمیشی. واسه همین عزمم رو جزم کردم که همین امسال رتبه ی خوبی بیارم. و خوندن شروع شد. این هم تصویری از تصمیمی که گرفتم:


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


بخش چهارم جمع آوری منابع
همونطور که گفتم منابع رو خیلی زودتر و حدود یک سال زودتر گرفته بودم و خونه داشتن خاک میخوردن. منابع رو طبق یه فایل PDF که تو سایت برنامه نویس یکی گذاشته بود گرفتم. نکته ای که در مورد منابع باید بهش اشاره کنم اینه که اصلا مهم نیست منابع شما چیه. باور کنید مهم نیست. داشتم منابعی که آقای عباسیان خونده بودن رو نگاه می کردم، هیچ تطابقی بیان چیزهایی که من خودم و ایشون خوندن وجود نداره ولی در عین حال هر دومون رتبه ی نسبتا خوبی آووردیم. شما حتی منابعی که رتبه های برتر هم خوندن اگه برسی کنید میبینید که خیلی با هم فرق دارن. بنابراین اصلا نگران منابعی که میخونید نباشید. هر چیزی که دم دستتون هست رو بردارید و شروع به خوندن کنید.

بنده برای هر درس یه کتاب مرجع و یک کتاب درس و کنکور تهیه کرده بودم که اکثرا هم برای انشارات گسترش علوم پایه یا همون آقای مقسمی بودند که بنده ازشون راضی بودم. شما هم هرچیزی که دوست دارید بخونید. تنها نکته ای که وجود داره با علاقه بخونید، و عمیق بخونید و سطحی از مطالب رد نشید.

توصیه میکنم که وقتتون رو بیش از این سر منابع هدر ندید، بعضی ها با جزوه راحت تر هستن، بعضی ها با کتاب، بعضی ها با ویس بعضی ها با کلاس. خلاصه منبع شما هر چیزی باشه دلیل بر این نیست که حتما اون منبع خوبه. مهمتر از منبع، میزان تلاشی هست که شما می کنید. شاید اگه درصدی بخوام بگم تاثیر منبع رو ۳۰ درصد و تاثیر تلاش کردن رو ۷۰ درصد میدونم. پس از همین الان شروع به خوندن چیزی که دم دستتون هست کنید و منتظر نباشید.

بخش پنجم جبران گذشته
بنده قبول کرده بودم که ضعیفم، قبول کرده بودم که من کارشناسی شریف و تهران و امیرکبیر نبودم که به دانش قبلیم متکی باشم. قبول کرده بودم که تو چهار سال گذشته هیچ چیز یاد نگرفتم. قبول کرده بودم که باید زیاد تلاش کنم و قبول کرده بودم برای اینکه دارم از رشته ی آی تی میرم سراغ نرم افزار سختی هایی پیش رو خواهم داشت واسه همین کار خوبی که کردم این بود که زود شروع کردم. خیلی زود. همونطور که گفتم ۱ استفند ۹۰ شروع کردم به خوندن. با خوندن مراجع درس های کامپایلر، زبانهای برنامه سازی، ریاضی مهندسی و محاسبات عددی شروع کردم چون این درسها رو پاس هم نکرده بودم و قرار بود که کنکورشون رو بدم. تا عید اینها تموم شد و دوباره به علت ضعیف بودن پایه شروع به خودن مراجع بقیه ی دروس کردم و حدودا تا اواخر اردیبهشت مرجع خوندم. بعد از اون شروع کردم به خوندن درس و کنکور و مجددا ۱۰ تیر به علت یه راهنمایی (درست یا غلط) شروع به خوندن مرجع کردم و در نهایت ۲۴ مرداد ماه سال ۹۱ دیگه واقعا استارت درس رو به صورت جدی زدم. پس فکر نکنید که دیر شده، قبل از این چیز زیادی نخونده بودم و در واقع داشتم درسها رو مرور میکردم و عملا شروع به خوندنم همون ۲۴ مرداد ماه بود.

بخش ششم برنامه ریزی
از ۲۴ مرداد که شروع به خوندن کردم تصمیم گرفتم تا پایان شهریور دروس ریاضی، تا پایان مهر دروس مشترک و تا پایان آبان ماه دروس تخصصی رو کتاب های درس و کنکورشون رو کامل بخونم و از هر درس و مبحثی تعدادی تست بزنم. خوشبختانه اواسط آبان ماه کار خوندن تموم شد. دو هفته ی باقی مانده به پایان آبان رو نشستم و مجددا تست زدم از کلیه ی مباحث. بعدش دور دوم رو شروع کردم و خلاصه هایی که تو کتاب مشخص کرده بودم رو خوندنم و این کار به مدت ۵ هفته طول کشید. و عملا به هفته ی اول دی ماه رسیدیم. لازم به ذکر هست که بنده ترم هفتم ۱۲ واحد برداشتم تا بتونم هم واحد هامو تا ترم هشت تموم کنم و هم اینکه کمتر از ۱۲ واحد بهم واحد نمی دادن. از دی ماه به صورت موازی شروع کردم به خوندن درس های دانشگاه و هفته ای دو دوره تست زدن هر سه روز یک سال کنکور آی تی و یک سال کنکور کامپیوتر رو تستاش رو میزدم و بررسی می کردم. بنابراین هفته ای ۴ دوره کنکور میگذروندم. این کار هم به مدت ۵ هفته طول کشید و من تونستم حدودا ۲۰ دوره کنکور کامپیوتر و آی تی رو بزنم.

بنده هر دو کنکور رو شرکت کرده بودم ولی آی تی رو فقط برای اینکه استرسم کم بشه و این حرفا شرکت کردم که تاثیر چندانی هم نداشت. هفته ی آخر هم که باز درس ها رو مرور کردمو در نهایت ۱۹ و ۲۰ بهمن ماه کنکور دادیم. بنده آزمون های سازمان سنجش رو شرکت کردم که تنها دلیلش هزینه ی پایینش بود و توقعات بنده رو برآورده می کردن. یکی زمانبندی بود و یکی هم سنجش نسبی به اینکه کجای کار هستم. شرکت کننده ها کم بودن حدود ۳۰۰-۴۰۰ نفر ولی با این حال تو همین ۳۰۰-۴۰۰ نفر اگه رتبتون تک رقمی بشه میتونید امیدوار باشید در غیر این صورت باید تلاشتون رو بیشتر کنید. رتبه های بند هم تو همون رنج ۳-۶-۹ و بودن. پیشنهاد می کنم اگه میتونید آزمون شرکت کنید.
برنامه ریزیم رو به صورت کلی عرض کردم و یه برنامه ی جزئی تر هم داشتم و اون برنامه ی هفتگی و برنامه روزانه بود. مثلا میگفتم تو این هفته باید تا فلان جای کتاب بخونم و تمام تلاشم رو می کردم که برسونم، لقمه رو کمی بزرگتر بر میداشتم که بیشتر تلاش کنم، و اکثر اوقات هم کمی عقبتر بودم ولی باز با این حال سعی نمی کردم با کم خوندن خودم رو گول بزنم. هر چه بیشتر بهتر. بنابراین یه برنامه کلی، داشتم یه برنامه ی هفتگی که جمعه شب ها میریختم و یه برنامه روزانه که هر شب قبل از خواب برای فردا انجام میدادم. مهم نبود که به برنامه ی روزانه یا هفتگی رسیدم یا نه مهم این بود که به برنامه ی کلی برسم. پس اگه یکی دو روز این وسط براتون مشکلی پیش اومد دوباره شروع نکنید از صفر برنامه ریزی کنید. مثلا یه بار پنجشنبه برنامه ریخته بودم که درس بخونم و خواهرم اسباب کشی داشتن و کل روزم رو رفتم به اون کمک کردم. ولی هیچ تاثیر منفی روی کارم نذاشت.

بخش هفتم مطالعه
بنده از اونجایی که با محیط کتابخونه آشنا بودم و هر ساله میدیدم که افرادی که واقعا مداومت داشت و همیشه کتابخونه میومدن رتبه های خوبی آووردن و جای خوبی قبول شدن، توی کتابخونه درس میخوندم. تقریبا صبح ساعت ۷:۳۰ یا ۸ میرفتم کتابخونه و تا ظهر میخوندم، شبها مادرم برام غذا درست میکرد و میبرم کتابخونه و ناهارم رو همونجا میخوردم و مجددا تا شب ساعت ۱۰ میخوندم. توی راه لغات ۵۰۴ رو حفظ می کردم. البته از کتابخونه تا خونه ۱۰ دقیقه بیشتر راه نبود ولی میخوندم و از وقت استفاده می کردم.

همونطور که گفتم درسها رو به سه بخش ریاضی، تخصصی و مشترک تقسیم کرده بودم. برای ماه اول که ریاضی قرار بود بخونم هر دو روز درس ها دوره میشدن. به این صورت که شنبه صبح درس۱، ظهر درس۲، یکشنبه صبح درس ۳ و ظهر درس ۴ و مجددا از دوشنبه شروع به خوندن درس ۱ میکردم. هر درس رو نصف روز می خوندم. اواخر که داشتم کنکور ها رو بررسی می کردم باز به همین صورت بود. شنبه سوالات ریاضی، یکشنبه، مشترک و سه شنبه تخصصی.

البته هر فردی یه جور راحته. هر جور که راحتید مطالعه کنید. فقط از خوندن خودتون راضی باشید. مثلا آخر شب بگید که آره فلان چیزو یاد گرفتم، آره هفته بگید که فلان چیزها رو یاد گرفتم و آخر ماه که درس ها تموم میشه بگید که آره من ۵۰ درصد از سوالات فلان درس رو میتونم حل کنم. سعی کنید فصل به فصل بخونید درس ها رو، کتاب های درس و کنکور خوبیش اینه که مثال هم وسط هاش هست و خودش حل کرده، اول درس و کنکور و مثال ها رو بخونید وقتی که فصل تموم شد چند تا تست از اون فصل بزنید و فصل رو جمع کنید. وقتی که کل کتاب تموم شد از تمامی مباحث اون کتاب چند تا تست بزنید و کتاب رو جمع کنید و وقتی که مثلا ریاضیات رو کلا خوندید چهار تا کتاب ریاضی رو کلا ازش تست بزنید و ریاضیات و مشترک و تخصصی ها رو جمع کنید. و در نهایت هم اگه تونستید یه کنکور آزمایشی از خودتو بگیرید تا ببینید چند مرده حلاج هست و با توجه به تجربیاتی که کسب کردید دور دوم رو شروع کنید. در مورد خلاصه نوسی هم قبلا تو همین فروم مطلبی نوشتم که میتونید اون رو با عنوان تجربه ی شخصی در امر خلاصه نویسی توی این لینک بخونید. فقط اینکه سعی کنید خلاصه ننوسید بلکه اونارو های لایت کنید که هم وقت گرفته نشه و هم تمرکز روی درس بیشتر بشه. این هم گوشه ی کتابخونه ای که حدود شش ماهی اونجا درس خوندم:


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

بخش هشتم دلسردی
هر پسری تو هر سنی که باشه بالاخره احساس سربار بودن بهش دست میده. حالا خوشبختانه بنده نسبت به دوروبری هام کمی شرایطم بهتر بود و متولد ۷۰ بودم ولی با این من هم گاهی اوقات دلسرد میشدم. می گفتم درس بخونم که چی؟ خیلی ها رفتن سر کار و وضعیتشون خیلی بهتر از منه، بهتره که منم برم سر کار. خلاصه از این فکر ها خیلی میومد تو ذهنم و اکثر اوقات با این موضوع درگیر بودم تا اینکه روزی یکی از دوستانم که روانشناسی میخوند (برای کنکور با هم میخوندیم و رتبش ۳ شد و الان دانشگاه تهران میخونه) رو دیدم و قضیه رو بهش گفتم و ایشون هم دریغ نکردن و مشاوره ی خوبی دادن، گفتن چرا به این فکر نمیکنی که اگه قبول بشی چی؟ چقدر شرایط بهتر میشه، چقدر پدر و مادرت خوشحال میشن و... دیدم راست میگه و گفت که فعلا یه مدت رو تحمل کن و بعد از اون برو سر کار و من هم قبول کردم و با انرژی مضاعت برگشتم سر درس.

برادران عزیزم تکلیف خودشون رو روشن کنن. اگه فعلا اونقدری پول دارید که بتونید هف هش ماه خرج خودتون رو بدید پس بهتره که فعلا سر کار نرید و بشینید بخونید، اگه وضع خونوادتون خوبه و میتونن بهتون کمک کنن ازشون کمک بگیرید و سر کار نرید، ولی اگه وضع اقتصادی خونواده خوب نیست به نظرم درس خوندن اصلا به صلاح نیست و بهتره که به فعلا به اونها در صورت رضایت، کمک کنید و برید سر کار. خلاصه اینکه بهتره خیالتون رو در رابطه با وضعیت مالی برای چند ماه آینده راحت کنید تا هر روز تصمیمتون عوض نشه و فشار اقتصادی باعث نشه که درس رو ول کنید، کما اینکه خیلی ها ول کردن و تنها دلیلش هم وضعیت اقتصادی بوده. و در نهایت اینکه همه احساس سر بار بودن رو دارن (مگر اینکه خیلی بی خیال باشن) . به این فکر کنید که خیلی ها وضعیتشون از شما هم بدتره ولی با این حال نه درس میخونن و نه سر کار میرن و از جیب پدرشون میخورن. همین الان هم دانشجوهای دکترا وجود دارن که سر کار نمیرن و از خونواده کمک میگیرن. البته این بد نیست و همه چیز بستگی به موقعیت شما داره. فقط خواستم بگم که فکر نکنید که فقط شمایی که ۲۳ سالته و داری از پدرت پول میگیر. یادمه یکی از بچه ها میگفت که یکی از دوستاش بدون اینکه کار داشته باشه ازدواج کرده و پرسیده بود که از کجا پول میاری گفته بود از بابام میگیرم گفته بود خانمت چی؟ گفته بود اونم از باباش میگیره Smile . من دیگه حرفی ندارم.

بخش نهم کنکور
ما همیشه گروهی برای کنکور می خوندیم. البته رشته هامون با هم فرق می کرد ولی تو کتابخونه با هم آشنا بودیم. روز قبل از کنکور به دوستان زنگ زدم و اونها زنگ میزدن که به هم دلداری بدیم و استرس نداشته باشم. تو کتابخونه خیلی خوش میگذشت بهمون. هر روز عصرونه آماده می کردیم و میخوردیم. تصویر زیر رو حدود یه هفته قبل از کنکور گرفتیم و هر کسی رتبه ی خودش رو روی یه کاغذی نوشت و یه عکس گرفت. این تصویر حولوحوش ساعت ۱۰-۱۱ شب گرفته شده و بچه ها واقعا تلاش میکردن. تو این ۵ نفر قبول شدن یکی برق میخونه امیرکبیر، یکی روانشناسی دانشگاه تهرن (رتبش گفتم سه شد)، یکی فلسفه غرب میخونه دانشگاه اصفهان، یکی مکانیک میخونه دانشگاه زنجان و بنده که نرم افزار میخونم دانشگاه تهران. به خودتون اعتماد داشته باشید لطفا و بگید که رتبه ی یک میارید (این عکس دیگه قابلیت بزرگ نمایی نداره :دی):

[تصویر:  286986_62924055326235204542.jpg]

کنکور هم به لطف خدا خوب بود. سر جلسه یه ۱۵ دقیقه ای زبان خارجه زدم و بعد رفتم سراغ درس های دیگه. ریاضی مون خیلی سخت بود ولی با این حال به خودم گفتم که اگه من نتونستم پس برای خیلی ها هم سخت بوده ولی با این حال ۲۲ درصد ریاضی زدم که خیلی خوب بود. بعدش هم که دروس مشترک و تخصصی. سر جلسه میدونستم که خیلی از سوالها واقعا سخته و هیچ کس نمیتونه پاسخ بده. اول دنبال سوال های آسون بودم و بعد رفتم سراغ سوال های متوسط. مشترک هام شد ۴۰ درصد و تخصصی هام ۵۶ درصد البته تخصصی ها با کلید ۶۵ درصد شد ولی نتیجه ی کارنامه چیز دیگه ای بود.سر جلسه هم ریلکس باشید، کوه که نمی کنید همون سوال هایی رو که هر روز تو خونه و کتابخونه تو کتابای تست حل می کردید حالا نشستید پشت میز دارید حل میکنید، سوال ها هم از فضا نیومدن اگه خوب خونده باشید میتونید به راحتی به خیلی هاشون پاسخ بدید.

بعد از اینکه کنکور رو دادم و کلید ها اومد در صدها مو حساب کردم زبان ۱۱، ریاضی ۱۴، مشترک ۳۷ و تخصصی ۶۵ که گفتم نتیجه شد زبان ۱۱، ریاضی ۲۲، مشترک ۴۰ و تخصصی۵۶ و رتبه رو هم بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ پیشبینی کرده بودم که ۶۲ نرم افزار آووردم ۴۶ طراحی الگوریتم. به نظرم بعد از کنکور درصد گیری کنید و رتبه رو نسبت به سالهای گذشته تخمین بزنید و اگه دیدید که خیلی داغون هست نتایج فرض رو بر این بذارید که قبول نمیشید و به زندگیه عادیتون برگردید و الکی منتظر معجزه نباشید. حالا اگه خدا خواست بعد از اینکه نتایج اومد و نتیجه ها خوب بود که ادامه ی داستان ولی اگه نتایج بد بود وقت رو از دست ندادید.


بخش دهم چند توصیه
چند تا از عواملی که فکر می کنم خیلی تاثیر گذار هستن تو گرفتن یه نتیجه ی خوب رو میگم:

۱- قطع کردن اینترنت. بنده تقریبا از پاییز سال ۹۰ اینترنت رو قطع کردم و این در حالی بود که حدود ۱/۵ سال مونده بود به کنکور، چون میدونستم که اینترنت میتونه سد بزرگی برام باشه و واقعا هم بهش نیاز نداشتم. چیزی که بنده رو به هدفم میرسوند خوندن کتاب هامو بود نه وب گردی.

۲- انتخاب یه هدف خیلی بزرگ. حتما همین الان بنویسید که از زندگی چی میخوایی و میخوایید به کجا برسید و ببینید راه حل رسیدنش چیه؟ آیا واقعا باید درس بخونید تا به هدفتون برسید یا نه راه های بهتر و کوتاهتری هم وجود دارن؟

۳- مداومت در خوندن و تلاش بیش از حد. میخواستم حداقل به یه نفر که خودم باشم ثابت کنم که خواستن توانستن است و این فقط یه شعار نیست. پس هر چی میتونستم تلاش می کردم. تفریحات و سرگرمی و استراحت رو به شدت کم کرده بودم و فقط میخوندم. سر جمع ۵-۶ ماه توی زندگیتون فرصت دارید که پشت کنکور باشید مخصوصا آقایون عزیز.

۴- توکل به خدا. هیچوقت از اینکه تلاش هام بی ثمر باشه نترسیدم. اگه نتایج بد میشد ناراحت نمی شدم و با خودم میگفتم که تو تلاشت رو کردی و خدا نخواست. مگر اینکه کم تلاش می کردم و نتیجه نمیگرفتم اون وقت ناراحت میشدم که چرا فلان کار رو انجام ندادم، چرا فلان زمان که وقت داشتم بیشتر نخوندم. ولی بنده به لطف خدا از تمام وقتم استفاده می کردم.

۵- برنامه ی روزانه، هفتگی، ماهانه و کلی. خیلی قشنگ روند درس خوندنتون رو روی کاغذ بنویسید. الان یه برنامه کلی بریزی. سر هر ماه یه برنامه ی ماهانه، هر هفته یه برنامه ی هفتگی و هر روز یه برنامه ی روزانه و سعی کنید که بهش عمل کنید اگه نرسیدید نگران نباشید و سعی کنید روزهای بعدی یا جمعه جبران کنید. جمعه ها بنده زبان میخوندم، آزمون میدادم و یا همینکه گفتم کم کاری روزهای قبلی رو جبران می کردم.

۶- به خودتون اعتماد داشته باشید. هر چقدر هم شرایطتون بد باشه باز هم میتونید یکی از رتبه های تک رقمی باشید. باور کنید که میتونید. باور کنید.

۷- بنده پدر مادرم رو خیلی دوست دارم. تنها کاری که میتونم در مقابل زحماتی که پدر مادر برامون کشیدن انجام بدیم اینه که خواسته های اونها رو برآورده کنیم. یکی از خواسته های هر پدر و مادری دیدن بچه اش تو جاهای خوب هست. پس برای خوشحال کردن اونها هم که شده خوب درس بخونید تا یه رتبه ی خوب بیارید.

صحبت دیگه ای ندارم. ببخشید که زیاد حرف زدم. نخواستم حرفی جا بمونه. البته خیلی حرف خاصی شاید نزده باشم و بیشتر زندگی نامه ام بود. فقط میخواستم بگم که همه می تونن به آرزوهاشون برسن فقط باید کمی تلاش کنید و با برنامه پیش برید. امیدوارم که مفید بوده باشه صحبت هام. برامون دعا کنید. و اینکه ممنون از وقتی که گذاشتید و مطالب رو خوندید. اگه باز هم سوالی داشتید بگید تا اگه تونستیم پاسخ بدیم.
۸۵
۲
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: hamid88 , tabassomesayna , javad94 , Doctorwho , Aurora , pouran , poldasht , M0TRIX , pooyaa , nazanin92 , asterah , diligent , web132 , hmdh , ghaderZ , Aliteh , Amoojan , gaslakh , frr , anonetumer , ashena1 , mohaddeseh70 , karbare22 , Nina777 , pezhman.m-AI , mehdi.m2 , رتبه۱سال۹۴ , nlp@2015 , نارین , shoaib.narimani , itcom6 , tabassom93 , reza6966 , khadij147 , Mahsash , Fatemeh , anouk , sand , unknown! , pouya47 , احسان مومنی , naviid , farhud , saharrrrrr , amir13 , mr_asadi , rare-man , bernova , e2000 , zahra 67 , mohammadrezagolparast , a.oxe50 , aliyaser , saeedscofild , AI. , S_Mehrjoyan , fzpakzad , Bahar_HS , somaieh_hassani , dr.a_AI , mrphoenix , mazy , sarehkar , neda_software , takexpert , pershang , miss msv , marez , نیمانوری , mahmoudi_2020 , p kh , Pure Liveliness , juyaye danesh , RASPINA , chaka , agh42778 , tiran22 , Parisa-SH , majidse , Mänu , comii , Hera , zahra_ce87 , mahsa4 , kharazmy , Menrva , lilipoot20 , zander , ریحان , mahnoush , happy07 , saeidkhan , neoncar , the_end , danial_atash , eris.199105 , software94 , عاطفه پارسا , ƊƦЄƛM , ppositiveenergy , javad.h , hamedmohsenee , shirin1010 , fa_shinobi , .:BSD:. , farhad_vr32 , MajidNasiri , 70مصطفی
ارسال:
۰۲ مرداد ۱۳۹۳, ۰۹:۰۴ ب.ظ
تجربه ی شخصی قبل از قبولی در ارشد
بسیار عالی
ممنون از لطفتون
ایشالا دکترا
........!!!

هیج وقت دیر نیست
........................!!!
۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال:
۰۲ مرداد ۱۳۹۳, ۰۹:۲۹ ب.ظ
تجربه ی شخصی قبل از قبولی در ارشد
خیلی ممنون بابت اشتراک تجربیاتتون!!!

شما با این وضعتون x64 هستید Smile

درود بر شما.

 
 
 
 
ورود به سایت ->
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


*** به زودی نرم‌افزار تحت وب برای تسهیل دانشجویان و افراد جویای علم رونمایی خواهد شد ***
 
 
 
 
۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: tabassomesayna , mahyamk
ارسال:
۰۲ مرداد ۱۳۹۳, ۰۹:۳۴ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۲ مرداد ۱۳۹۳ ۰۹:۳۷ ب.ظ، توسط javad94.)
تجربه ی شخصی قبل از قبولی در ارشد
سلام دوست عزیز
ممنونم از لطفتون... آقای محمدپور بازم یه پست محشر دیگه از شما دیدیم. Smile
دستتون درد نکنه مهندس جان.
درود بر شما و صد البته درود بر تلاشتون.
۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: saeidkhan
ارسال:
۰۲ مرداد ۱۳۹۳, ۱۰:۲۸ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۲ مرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۳۱ ب.ظ، توسط hamid88.)
تجربه ی شخصی قبل از قبولی در ارشد
من خاطرات خوبی از قزوین دارم آقای محمدپور
معلومه که با اون آب و هوا شما رتبه برتر بشین.



Sent from my iPhone using Tapatalk

Big Grin
امیدوارم دکترا بتونم بهتون برسم

Sent from my iPhone using Tapatalk

هیج وقت دیر نیست
........................!!!
۰
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال:
۰۲ مرداد ۱۳۹۳, ۱۰:۴۰ ب.ظ
تجربه ی شخصی قبل از قبولی در ارشد
حیف نیس این تاپیک فقط۶ تا لایک داشته باشه؟؟
۰
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال:
۰۲ مرداد ۱۳۹۳, ۱۰:۵۲ ب.ظ
تجربه ی شخصی قبل از قبولی در ارشد
(۰۲ مرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۴۰ ب.ظ)M0TRIX نوشته شده توسط:  حیف نیس این تاپیک فقط۶ تا لایک داشته باشه؟
این مطلب دوست عزیزمون چن تالیایک داره؟ چن تا؟
۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: eng_majid , Mänu
ارسال:
۰۳ مرداد ۱۳۹۳, ۱۲:۴۸ ق.ظ
تجربه ی شخصی قبل از قبولی در ارشد
اقا این مورد یک و دو برای من هم اتفاق افتاده تقریبا مث شما بودم
من تابستونی که از سال اول دبیرستان به سال دوم میرفتیم یادمه که پیش یه بنایی عملگی می کردم که یه بار خانم اون صاحب کاره از من پرسید کلاس چندی، منم گفتم که میرم کلاس یازده(همون سال دوم دبیرستان) رشته ریاضی، بعدش اون زنه گفت که پسر من هم کلاس توئه رفته تجربی میخاد دکتر شه!!!
اقا چند سال گذشت تا من ۸۹ نرم افزار دانشگاه ایلام رفتم پسر اون خانم ورودی ۹۰ پیرادامپزشکی دانشگاه ایلام قبول شد
حالا پیرادامپزشکی کجا پزشکی کجا!!!
البته این داستان ربطی به موضوع نداشت ببخشید دیگه
۴
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: ashena1 , Mänu , zahra_ce87 , Menrva , Sector
ارسال:
۰۳ مرداد ۱۳۹۳, ۰۲:۱۸ ق.ظ
تجربه ی شخصی قبل از قبولی در ارشد
هزار تا لایک واسه این حرفتون : هیچ کاری سخت تر از بنایی نیست.(مخصوصا وقتی زمستان باشه ,بیرون ملات درست کنی و بدی بالا)این تجربه بنایی (اونم فقط واسه یک روز)باعث شد بفهمم راحت ترین کار درس خوندنه.
بعضی از تجربه های شما رو تجربه کردم.مخصوصا اون عکسی که هفته آخر انداختین(خیلی لذت بخشه وقتی بعد از جواب ارشد این عکسا رو نگاه میکنی).
خیلی از دو پست گذشته شما خوشم اومد.(امیدوارم دو ماه دیگه به صورت حضوری از تجربه هاتون استفاده کنم Wink )

خدایا,مرا به بزرگی چیزهایی که ارزانی کرده ای آگاه کن تا کوچکی چیزهایی که ندارم آرامشم را بهم نزند...
۳
۰
مشاهده‌ی وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: ashena1 , juyaye danesh , ریحان
ارسال: #۱۰
۰۳ مرداد ۱۳۹۳, ۰۶:۴۸ ق.ظ
تجربه ی شخصی قبل از قبولی در ارشد
بسیار عالی بود... ممنون با صحبتاتون واقعا انرژی گرفتم چون من هم فکر می کنم پایه ی ضعیفی دارم . این موضوع گاهی ناامیدم می کرد.
امیدوارم در بقیه ی برنامه ای عکسشو گذاشتین هم همینطور موفق باشین...
۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۱۱
۰۳ مرداد ۱۳۹۳, ۱۰:۲۶ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۳ مرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۴۸ ق.ظ، توسط pezhman.m-AI.)
RE: تجربه ی شخصی قبل از قبولی در ارشد
۱پست کامل و عالیه دیگه از جناب محمدپور...واقعا ممنون.
منم قبول دارم که کارکردن از درس خوندن خیلی سخت تره مخصوصا اگه کارت، کارگری ساختمان باشه. البته علاقه به درس هم مهمه؛مثلا من خودم حاضر بودم ۱هفته کارگری کنم ولی ۱صفحه طراحی وپیاده سازی زبانهای برنامه سازی نخونم. بار اول با ۶ افتادمش. بار دوم هم ۱۱ شدمSmile
راجع به اون پسر،دختریم که گفتین هرکدوم خرجشون رو پدرشون میدن، اتفاقا منم ۱دوستی دارم که با خانومش پزشکی دانشگا تهران میخونن و خونوادشون تصمیم گرفتن فعلا تا زمانیکه هنوز سر کار نرفتن خرج هرکدومشون رو بابای خودشون بده. و واقعا باید به فهم وشعور همچین خونواده هایی آفرین گفت. انشاالله که این قضییه فرهنگ سازی بشه تا جوونا راحت تر بتونن ازدواج کنن. (البته خونواده هایی که در توانشون باشه به فرزندانشون کمک کنن.) واسه خودمو نمیگم ها،، همه ی جوون هاBig Grin

عجیب است که باز هم این همان دهکده جهانیست که در زیر نور آسمانش بسیجیان رمل های فکه زیسته اند، همان دهکده جهانی که در نیمه شب هایش ماه هم بر کازینو های لاسوگاس می تابیده، هم بر حسینه دو کوهه و هم بر گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق به او می گریستند. دنیای عجیبی است نه؟
سید مرتضی آوینی
۷
۲
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: ashena1 , a.oxe50 , dr.a_AI , saeidkhan
ارسال: #۱۲
۰۳ مرداد ۱۳۹۳, ۰۲:۱۴ ب.ظ
تجربه ی شخصی قبل از قبولی در ارشد
با سلام، اقای محمدپور واقعا نمیدونم احساسم را بعد از خوندن این مطالب شما چطور باید بیان کنم (فقط میگم که یک لجظه بی اختیار اشکام ریختند. ) . نمیتونم بگم کاملا ولی تا حدی من طعم چیزایی را که میگید اینجا چشیدم و آدمهای موفقی چون شما را که درس خوندن استقامت کردند و کارهایی چون بنایی را که شما گفتید زیاد انجام دادند و در نهایت همین جمله را گفتند که درس خوندن خعیلی راحتتر از خعیلی کارهای دیگست دیدم . من الان شما را یادم اومد که چند مدت پیش چقدر خوب به من مشاوره دادید و هنوزم تک تک کلماتی که گفتید در خاطرم هست و چقدر حیف که موفق نشدم کنکور خوبی بدم و دقیقا بعد از همین کنکور بدی که دادم دیگه کمتر مایل بودم که تو مانشت پستی بذارم اما الان باید از شما کمال تشکر را میکردم و اینکه نمیدونم به چه زبانی باید ازتون سپاسگذاری کنم همین که هستید همینکه اینقدر خوب امید و انگیزه میدید خودش یه دنبا ارزش داره . براتون بهترین ها را آرزو میکنم انشاالله که به اهداف قشنگتون هر چه سریعتر برسید ...


آقای استیو جابز تو یکی از سخنرانیهاشون جمله قشنگی را برای دانشجوها آرزو کردند که برای من خیلی تاثیرگذار بوده ایشون گفتند :
Stay hungry , Stay foolish=حریص باشید ، دیوانه باشید
۳
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Parisa-SH , elham_sh219
ارسال: #۱۳
۰۳ مرداد ۱۳۹۳, ۰۲:۴۵ ب.ظ
RE: تجربه ی شخصی قبل از قبولی در ارشد
(۰۲ مرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۵۲ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط:  
(02 مرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۴۰ ب.ظ)M0TRIX نوشته شده توسط:  حیف نیس این تاپیک فقط۶ تا لایک داشته باشه؟
این مطلب دوست عزیزمون چن تالیایک داره؟ چن تا؟

اون موقع که من پست دادم فقط ۶ تا لایک کرده بودن.....
۱
۱
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۱۴
۰۳ مرداد ۱۳۹۳, ۰۶:۲۸ ب.ظ
RE: تجربه ی شخصی قبل از قبولی در ارشد
کلا آیا دانشگاه فقط به شریف و امیرکبیر و تهران ختم میشه؟؟ من که شیراز یا اصفهان قبول میشم باید چکار کنم اصولا؟؟؟

۱
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۱۵
۰۳ مرداد ۱۳۹۳, ۰۶:۴۹ ب.ظ
تجربه ی شخصی قبل از قبولی در ارشد
دوست عزیز x86 واقعا حرف دل منم زدی
من تقریبا مثل خودت همیشه کار کردم شاگرد بنا هم بودم و...

فقط می خوام دوستان عزیز پشت کنکوری بدونن امکانات دانشگاه خوب و ... تاثیر کمی تو کنکور داره
مهم توکل - همت و پشتکاره
موفق باشید Smile

تنبلی دزد آرزوهاست ...
۸
۰
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: javad94 , ashena1 , Mahsash , shamim_s , Menrva , hamedmohsenee


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  قبولی دکتری با ارشد آزاد؟ injaneb ۵۶ ۸۰,۰۳۹ ۰۱ اسفند ۱۴۰۰ ۰۷:۳۱ ب.ظ
آخرین ارسال: vejdani
  معماری کامپیوترهای شخصی moslem73421 ۱ ۱,۳۷۲ ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۰۳:۰۳ ق.ظ
آخرین ارسال: one hacker alone
Video صد فیلمی که باید قبل از مرگ دید؟ sama2010 ۱۵ ۸,۷۵۹ ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۳:۵۰ ب.ظ
آخرین ارسال: gerdoo_456
Rainbow مالک اشتر و قبولی در مصاحبه اش و تکلیف انتخاب رشته ما بعد قبولی در مصاحبه مالک اشتر mahditorki ۱۷۲ ۱۵۵,۷۵۵ ۲۵ دى ۱۳۹۸ ۰۲:۴۳ ق.ظ
آخرین ارسال: Farhad namjo
  قبولی های علوم و تحقیقات تهران Hosein_2003 ۴۲ ۵۹,۹۰۴ ۱۱ دى ۱۳۹۸ ۰۶:۰۸ ب.ظ
آخرین ارسال: Alireza.Moftakharzadeh
  چالش خودسازی شخصی تا عید elect ۳۴ ۲۵,۲۰۸ ۱۷ مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۲۹ ب.ظ
آخرین ارسال: امیرعباس۳۰۵۰
  قبولی الگوریتم محاسبات mrazizi ۵ ۴,۷۰۶ ۲۰ شهریور ۱۳۹۸ ۱۰:۱۱ ق.ظ
آخرین ارسال: alem1
  چه گزینه هایی (رشته و گرایش) برای قبولی در ارشد وجود داره ؟ MohsenRezaei ۲ ۲,۸۶۲ ۰۲ مرداد ۱۳۹۸ ۱۱:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: marvelous
  احتمال قبولی با رتبه ۳۴۷ هوش مصنوعی PeymaniMO ۶ ۵,۸۳۲ ۱۸ تیر ۱۳۹۸ ۱۲:۴۰ ب.ظ
آخرین ارسال: tenmiles89
Smile چطور امکان قبولی در رشته رایانش امن هست؟ نوشتن ۲ ۳,۹۹۲ ۰۷ تیر ۱۳۹۸ ۱۰:۳۲ ق.ظ
آخرین ارسال: نوشتن

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close