(۱۴ تیر ۱۳۹۱ ۱۲:۳۴ ق.ظ)secure نوشته شده توسط: (09 تیر ۱۳۹۱ ۰۶:۵۲ ب.ظ)sajad2020 نوشته شده توسط: عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا اب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظه باران نرسیده است؟وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است.بگو حافظ دل خسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟دل عشق ترک خورد،گل زخم نمک خورد،زمین مرد ،زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه، فقط برد،زمین مرد ,زمین مرد،خداوند گواه است، دلم چشم براه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه، خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...
عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟
به فدای نخ آن شال سیاهت
به فدای رخت ای ماه بیا!
صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ،
آجرک الله!
عزیز دو جهان، یوسف در چاه ،
دلم سوخته از آه نفس های غریبت
دل من بال کبوتر شده ،خاکستر پرپرشده،
همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس، گشته هوایی
و سپس رفته به اقلیم رهایی،
به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی
و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی؟
به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد .نگهم خواب ندارد .قلمم گوشه ی دفتر .غزل ناب ندارد .
شب من روزن مهتاب ندارد .
همه گویند به انگشت اشاره :
مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد .....؟؟
تو کجایی؟توکجایی؟شده ام باز هوایی.......................
فوق العاده بود.خیلی زیبا.ممنونیم.شعر از کیه؟
(۱۳ تیر ۱۳۹۱ ۰۳:۳۶ ب.ظ)hamed_k2 نوشته شده توسط: خیلی گره کارهام پیچ خورده به زندگی هیچ امیدی نداشتم همش بدشانسی و بدبیاری هرکاری که میخوام بکنم نمیشه سردگمم...خیلی سخته که تو اوج احساسات باشی بعد بخوای منطقی فکر کنی هرچقدر تلاش میکنم نمیشه...اینقدر از اینده ناامیدم که نمیدونم ایا به هدفی که میخوام برسم میرسم ؟؟؟!! تا دیروز تو همین فکر ها بودم با ماشین داشتم از خیابونای شهر عبور می کردم یه دفعه ناخوداگاه چشمم افتاد به عده ای که داشتن محله رو با شور و شوق واسه نیمه شعبان تزیین میکردن باورکنید یه دفعه خشکم زد گریه ام گرفت...گریه ام گرفت که من خدای به اون بزرگی و امامی به این رئوفی رو فراموشم کرد که چرا یادم رفته خدایی هست که میتونه تو همه جای زندگی کمکت کنه مردمی که دارن با جون و دل واسه امام زمان مقدمات جشن برپا میکنن اونوقت من هیچ کاری انجام نمیدم هیچ...بلکه به وجودشون و کمکهای خداوند غافل هستم دیروز کلی اشک ریختم و تنها کاری که میتونستم یه نیت کردم که واسه تولدش خود اقا امام زمان بهم عیدی بده و یه زنجیره صلوات درست کردم....خیلی دلم گرفته انقدر که دوست داشتم الان مشهد بودمو جلوی پنجره فولاد با امام رضا (ع) درد و دل میکردم...دوستان ما رو هم از دعای خیرتون بی نصیب نذارین تو این ایام فرخنده واسه مشکل ماهم میان دعاهاتون دعا کنید.....
برای براورده شدن جمیع مسلمانان علی الخصوص بچه های گل مانشت و سلامتی اقا امام زمان میتونید یه صلوات بفرستید
هیچ وقت توی زندگی خدا رو فراموش نکینن. تا خدا هست ناامید نشین.یادتون باشه ناامیدی (حتی یک لحظه) یعنی حذف کامل خدا از زندگی. مراقب باش حذفش نکنی.حتی یک لحظه. به موقش حاجتتو میگیری.فقط به شرطی که واقعا به بزرگی خدا ایمان داشته باشی.
سلام شعر از سید حمید برقعه ای است!
الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی
تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی
شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید
سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی
دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید
الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی
فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها
تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی
ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن
تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی
نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی
یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی
تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی
تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی
دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته
تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی
به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری
به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی
ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری
دگر بس است جدایی ، خدا کند که بیایی
یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة(عج)