انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[blackhalo1989]

یه زمانی میرسه که مسی و رونالدو دیگه فوتبال بازی نمی کنن و حسرت این روزا رو میخوریم.

[reticent]

حرف دلت تا می‌توانی در دلت باشد...

[blackhalo1989]

(۱۷ آبان ۱۳۹۵ ۰۱:۴۱ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  بله.
دقیقاً اصل ماجرا رو به بهترین شکل گفتی.
__________________
آره.
من تو هر موضوعی هم کوتاه بیام، تو این یکی محاله از حقم بگذرم.
اصلاً فکرشم نابودم می‌کنه یه عده از راه نرسیده بیان روز روشن استادی که چندین ساله استاد منه و به درخواست من دعوت به کار مدیر گروه رو قبول کردن و خودم همه گرفتاری‌ها و دنبال این و اون دویدنا رو برای اومدنشون به جون خریدم ازم بگیرن.
____________________
د آخه اخلاق هم حدی داره. حالا که این اشتباه رخ داده، من نمی‌دونم چرا استاد در برابر من (که از پارسال کارم رو با ایشون برای سمینار و پروپوزال شروع کردم) و اون چند نفر که تازه یک‌ماهه کارشون رو با استاد شروع کردن، به یک میزان معذوریت اخلاقی دارن؟ چرا شرایط برابر برای همه‌مون در نظر گرفتن؟ چرا به اونا نمیگن که من اشتباه کردم شما رو قبول کردم و حواسم نبوده که قبل از شما به سه تا دانشجوی دیگه قول داده بودم؟
____________________
شاعر می‌گه:
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد ..‌.

حالا شده قضیهٔ من!

شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودم
استادی که سهم من باشد، به دیگران برسد
_____________________
اعصابم داغونه...
چقدر حرف زدم...
_____________________
لطفاً بزرگواری بفرمائید، برام دعا کنید که بتونم زودتر از اونا پروپوزالم رو بدم به گروه تا به اسم استادم برام ثبت بشه... برنده شم تو این جنگ ناعادلانه...

ظاهرا زیادی دارید قضیه رو تراژدیک می کنید.

[reticent]

@ جناب بلک:
خداروشکر که تو شرایط من گرفتار نشدید که درک کنید حال منو ...
_________________
اما سه نکته رو میگم:
۱- الآن تو دانشگاه ما به خاطر پر بودن ظرفیت اعضای هیئت علمی و همچنین سیاست‌های غلط گروه ما در ارتباط با پذیرش اساتید خارج از دانشگاه (اساتید غیر از هیئت علمی و اساتید غیر از مدعو) برای سمینار و پایان‌نامه دانشجوها (مستحضر هستید که پایهٔ اصلی پروپوزال تو سمینار شکل می‌گیرن)، باعث شده که تعداد زیادی از ورودی‌های ۹۳ و ۹۴ به مشکل بخورن و موقع پایان‌نامه استاد پیدا نکنن... حتی اساتیدی که دانشجو رو برای سمینار قبول کرده بودن هم به خاطر محدودیت ظرفیت، برای پایان‌نامه قبول‌شون نکردن.
حالا من موقع نوشتن پروپوزال، از کجا باید استاد پیدا کنم؟
۲- من سال گذشته هفت‌خوان رستم رو پشت سر گذاشتم تا استاد موردنظرم رو بیارم برای سمینار و پایان‌نامه. چقدر دنبال اعضای گروه دویدم تا درخواستم رو قبول کنن. مدیرگروه، پدر منو درآورد تا موافقت کرد. اونوقت الآن حاصل اونهمه تلاش و گرفتاری من رو دیگران از راه نرسیده به سادگی بردارن و برن؟
۳- من چندساله که با این استادم دارم کار می‌کنم. از تمام جهات همدیگه رو شناختیم و با هم مَچ شدیم. به همین خاطر، کارم خیلی هم خوب جلو میره با ایشون. حالا الآن باید برم سراغ اساتیدی که نمی‌شناسم‌شون و اصلاً معلوم نیست می‌تونم باهاشون کار کنم یا نه؟ اونم اساتید دانشگاه ما که اکثرشون وقت چندانی برای دانشجو نمی‌ذارن و خیلی از دوستای خودم هستن که دائم می‌نالن که استاد راهنماشون درست راهنمائی‌شون نمی‌کنه. برم گرفتار کی بشم؟

[stateless]

(۱۶ آبان ۱۳۹۵ ۰۱:۴۷ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  قشنگ بود:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

خیلی طولانی نبود؟
شاید هم نبود، من حوصله‌ی فیلمهای آروم و به خصوص با دیالوگ کم رو ندارم. در نتیجه در طول مدت تماشای این فیلم که حتی یه جمله دیالوگ هم نداشت، همش فکر میکردم که چی؟ چی میخواد بگه؟ البته مفهوم که داشت، خیلی هم عالی بود ولی من جدیدا" موقع تماشای هر فیلمی به جای اینکه لحظه به لحظه اش رو درک کنم همش فکر میکنم یعنی چی میخواد بگه؟ به قول یکی از اساتیدمون: "در مقابل زحمتی که برای ساخت فیلم کشیده شده حداقل سعی کنیم به عنوان یه اثر هنری ازش لذت ببریم، نه اینکه منتظر باشیم کی تموم میشه." ولی همش دنبال اینم که ببینم حرف حساب سازنده ی فیلم چی بوده.
شاید مثل زندگی... بعضی وقتها به جای اینکه از لحظه به لحظه اش استفاده کنم و سعی کنم همون یک لحظه رو قدر بدونم دنبال اینم که آخرش چی؟ حرف حسابم تو زندگی چیه؟

جدای از این حرفها همین که یادمون انداخت چقدر کتاب و کتابفروشی و کتابخوانی و به خصوص نوشتن، جذاب و دوست داشتنیه خودش کلی ارزش داشت. به خصوص جمله ی پایانی تیتراژ: "who devoted their lives to books"
یه زمان دوست داشتم مصداق این جمله باشم، حداقل در مقام کتابفروش.

[jazana]

کلیپ عالی کمدین John Oliver در مورد بازاریابی شبکه ای: (همون هرمی قانونی شده)


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


اگه خودتان یا آشناهاتون می خوان وارد اینجور کلاهبرداریا بشن حتما نگاه کنین که عمرتان به فنا نره.

عین ایرانه.

[barca]

(۱۷ آبان ۱۳۹۵ ۰۲:۳۰ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  ، باعث شده که تعداد زیادی از ورودی‌های ۹۳ و ۹۴ به مشکل بخورن و موقع پایان‌نامه استاد پیدا نکنن...

مگه میشه؟ مگه داریم؟ پ اینا باید چه کار کنن؟ اصن مگه میشه استاد سمینارت با استاد راهنمات فرق کنه؟ تا اونجایی که من می دونم استاد و موضوع سمینارت در راستای پایان نامت هست.
ورودی ۹۳ استاد راهنما نداره! پس داره تو دانشگاه چه کار میکنه؟ ما که همون دو ماه نگذشته استادمون مشخص شد چطور بعد چند سال مشحص نشده؟ عجیبه!!

[reticent]

(۱۷ آبان ۱۳۹۵ ۰۷:۰۳ ب.ظ)barca نوشته شده توسط:  

(17 آبان ۱۳۹۵ ۰۲:۳۰ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  ، باعث شده که تعداد زیادی از ورودی‌های ۹۳ و ۹۴ به مشکل بخورن و موقع پایان‌نامه استاد پیدا نکنن...

مگه میشه؟ مگه داریم؟ پ اینا باید چه کار کنن؟ اصن مگه میشه استاد سمینارت با استاد راهنمات فرق کنه؟ تا اونجایی که من می دونم استاد و موضوع سمینارت در راستای پایان نامت هست.
ورودی ۹۳ استاد راهنما نداره! پس داره تو دانشگاه چه کار میکنه؟ ما که همون دو ماه نگذشته استادمون مشخص شد چطور بعد چند سال مشحص نشده؟ عجیبه!!

کلاً تو دانشگاه ما: Nothing is impossible

---

البته من از همون ترم یک استادم لااقل برای خودم مشخص بود. ترم دو هم با پیگیری فرااااااااوان تونستم باهاشون سمینار بردارم. اما هستن افرادی که تازه بعد از أخذ پایان‌نامه به فکر پیدا کردن استاد راهنما میفتن. البته کسانی هم هستن که از همون ترم دو و سه میرن دنبال استاد راهنما واسه سمینار و پایان‌نامه. حالا یه عده‌شون موفق می‌شن سمینار و پایان‌نامه رو با استادشون جلو ببرن. بعضیا هم قربانی کمبود ظرفیت استاد می‌شن.
دیگه عادت کردیم به همه چیز... به همه چیز...

---

وقتی که به جای ۱۵ نفر تو هر گرایش، چندین و چند برابر دانشجو می‌گیرن، باید هم قحطی استاد بیاد!

[RASPINA]

(۱۷ آبان ۱۳۹۵ ۰۱:۰۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  یه زمانی میرسه که مسی و رونالدو دیگه فوتبال بازی نمی کنن و حسرت این روزا رو میخوریم.

اونوقت ما همه به میان سالی رسیدیم.....
اصلا دیگه مانشت هم نمیام....
بچه هامون مدرسه میرن
دیگه تکلیف کار و ارشدمون هم معلوم شده.........
فکر کنم دنیای شیرینی است

---

(۱۷ آبان ۱۳۹۵ ۰۱:۴۹ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  شاعر می‌گه:
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد ..‌.

خدا به داد دل شاعر برسه

[fo-eng]

[barca]

دیجی کالا شنبه یه لپ تاپ لنوو با سی پی یو amd زده بود ۲ تومن یکشنبه کردش ۲۱۴۹ امروز زده ۲۲۴۹ !!! چه جور حساب کرده؟ چند دلار بوده؟ دلار چقد گرون شده تو این دو روزه؟
از جو انتخاباتی دارن سو استفاده می کنن بقیه شرکت ها هم جو میدن امروز بخر و گرنه فردا ۱۰۰ تومن گرون تره! این با کدوم از اصول دینی یا اخلاقی سازگاره؟

[Pure Liveliness]

هستن جاهایی که توشون اجرت ساخت طلا و سود طلافروش و مالیات بیشتر از دو برابر قیمت خود طلا هست. بعد ملت اینا رو میخرن :|

[۸_۸]

وقتی موهای جو گندمی ات را از پیشانی ات کنار میزنی و قرص های رنگارنگت را به ضرب آب پایین میدهی وقتی با کسی که عادت کرده ای به بودنش کنار شومینه ی رنگ و رو رفته ی خانه مینشینی و به جای دوستت دارم، از پادردت شکایت میکنی... وقتی برای بار هزارم سریالی را تماشا میکنی وقتی دیگر برایت فرقی نمیکند موهایت سپید باشند یا بلوند! نسکافه ای باشد یا هر رنگ دیگری! وقتی پسر بزرگترت روز مادر برایت صندلی نماز می آورد متوجه خواهی شد که زندگی آنقدر ها ارزش نداشت که برای به دست آوردن کسی که دوستش داشتی نجنگی! که برای آرزو هایت تلاش نکنی! به زودی وارد روزمرگی هایت خواهی شد به زودی وارد روزی میشوی که آرام و ساکت روی صندلی چوبی قدیمی جهیزیه ات رو به روی پنجره ی خانه نشسته ای و چای مینوشی و همسرت طبق معمول مشغول غر و لند هایش ست!
به زودی متوجه خواهی شد که چه کلاه بزرگی سرت گذاشت این زندگی! که هرروزت را به بهانه ی روز بهتر از تو ربود و تو چه ساده لوح بودی که حرفش را باور کردی!
زندگی تو همین امروز است همین ساعت کاری که دوست داری انجام بده! "دوستت دارم" را به هرکس که لازم است بگو هر از گاهی را با دوستانت بگذران،فارغ از هر فکر سفر کن...! بعد تر ها متوجه خواهی شد اما... زندگی ات را همین امروز زندگی کن!!

[diligent]

تکنیک ساندویچ چیست؟
تا به حال برای شما پیش آمده است که بخواهید خبر ناخوشایند یا مطلب ناراحت کننده ای را به کسی بگویید و یا نکته‌ای منفی را به دوستی متذکر شوید ولی ندانید چگونه موضوع را عنوان کنید که کمتر ناراحت یا دلخور شود؟

متخصصان علوم رفتاری در این زمان تکنیک ساندویچ را پیشنهاد می دهند.
به این طریق که برای کم کردن اثر ناخوشایند یک پیام یا خبر منفی، آن را در میان دو عبارت یا خبر مثبت قرار داده و به مخاطب عرضه کنید.

به این صورت:
«جمله مثبت، جمله منفی، جمله مثبت»


به عنوان مثال:
احمد تو دانش آموز سخت‌کوشی هستی، اگرچه نمره ریاضیت کمتر از سطح انتظاره، ولی در دروس فارسی و علوم نمرات عالی کسب کردی.
سارا جان، شما آشپز بی نظیری هستی، اگرچه خورشت کمی شور شده، ولی سوپت واقعا خوشمزه است.
مامان، تو خیلی مهربونی، اگرچه گاهی به خاطر تذکرهای زیادت ناراحت میشم، ولی می دونم خیلی دوستم داری.
و...
قرار دادن جمله منفی در بین دو جمله مثبت از شدت اثر تخریبی آن کم کرده و با اشاره به نکات مثبت، فرد احساس می کند فقط نکات منفی دیده نشده، رعایت انصاف شده و به همین دلیل انگیزه بیشتری برای تغییر و بهبود شرایط خواهد داشت.

این نکته مهم را به خاطر بسپارید که برای بیان نکات مثبت لازم نیست اغراق کنید یا به دروغ ویژگی مثبتی را به کسی نسبت دهید، این کار اثر معکوس خواهد گذاشت. هر کسی ویژگی های مثبت فراوانی دارد که با کمی دقت متوجه آن ها خواهید شد.

[reticent]

دوستان عزیز!
من یک مقدار نیاز به راهنمائی دارم.
نقش استاد مشاور در روند پایان‌نامه دقیقاً چیست؟
یعنی دانشجو چه انتظاری می‌تونه از استاد مشاورش داشته باشه؟
من اصلاً تا الآن به استاد مشاور فکر نکرده بودم...