زمان کنونی: ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۱۲:۳۴ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۵۲۴۷۱
۰۳ آبان ۱۳۹۸, ۰۷:۱۲ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۳ آبان ۱۳۹۸ ۰۸:۰۶ ب.ظ، توسط marvelous.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۳ آبان ۱۳۹۸ ۰۲:۲۴ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  
(30 مهر ۱۳۹۸ ۰۵:۵۷ ق.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  جغد شدم امشب
دارم ارائه آماده میکنم دلم میخواد فردا استاد کارم را تایید کنه
استاد و تاییید؟؟؟؟ واقعا که آدم فکر میکنه با ی بچه روبرو هست
نمیگم کارم عالی عالی بود ولی خوب بود
استاد میگه خب چ کار کردی دوتا مقاله بود فقط
این ارائه در حددانشجوی ترم سه نیست!
حسود...

تا دلت بخواد استادا این شکلین، کلا بعضی ها بلانسبت همه ی استادا دوس دارن خرد کنن، ولی بعضی ها هم قصد تشویق دارن. باید ببینی این از کدوم گروهه. شاید انتظار داره کار بزرگتری انجام بدی و تو رو یه آدم با استعداد میبینه. پس بدبین نباش بهش. اینطوری خودتم راحت تری.

محمد اسفندیاری می‌نویسد:

گویندهٔ ”اُطْلُبوا الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ اِلَی اللَّحدِ“

«عبارت فوق به عنوان حدیث نبوی زبانزد است و غالبِ نویسندگانی که درباره علم در اسلام قلم زده‌‌اند آن را به پیامبر خدا (ص) نسبت داده‌اند. وزارت آموزش و پرورش نیز سال‌هاست که آن را به نقل از پیامبر شعار خود قرار داده است. اما سخن مزبور اساساً حدیث نیست و نویسنده با تتبّع گسترده در جوامع روایی شیعه و اهل سنّت منبعی برای آن نیافت. با اینکه در کتاب‌های حدیثی، از کافی تا بحارالانوار و المحجة البیضاء، فصلی به ”کتاب فضل العلم“ و ”کتاب العلم“ اختصاص یافته، ولی در هیچ‌یک از منابع دست اول و حتی دست دوم چنین حدیثی از پیامبر نقل نشده است. حتی در آثار مستقلی که که در فضیلت علم وجود دارد، مانند جامع بیان علم و فضله، از ابن عبد البرّ قرطبی، اثری از حدیث مزبور نیست.» (اسفندیاری، ۱۳۹۵:‌ ۳۵۹)

چنین گفت پیغمبر راستگوی / ز گهواره تا گور دانش بجوی

«شعر فوق را در دهه‌های اخیر به فردوسی نسبت داده‌اند و اکنون در همه جا مشهور شده که از اوست. منشأ این شهرت وزارت آموزش و پرورش است که آن را به نقل از فردوسی و به همراه حدیثِ پیش‌گفته شعار سراسری کرده است. ولی این شعر هم از فردوسی نیست و حتی در ابیات الحاقی شاهنامه نیامده است. نسبت دادن این شعر به فردوسی خطاست، و نسبت دادن مضمون آن به پیامبر خطایی دیگر و بزرگ‌تر. آری، فردوسی در جایی از شاهنامه گفته است: از آموختن یک زمان نغنوی. و در جایی دیگر گفته است: میاسای ز آموختن یک زمان.

شعر فوق از سروده‌های عصر حاضر است و در هیچ‌یک از دیوان‌ها و تذکره‌های متقدمان و متأخران نیست. حتی علی اکبر دهخدا در کتاب امثال و حکم آن حدیث پیش‌گفته را آورده، ولی شعر مزبور را بدین سبب که نشنیده و در جایی نخوانده نبود نیاورده است. بنابراین، حدس می‌توان زد که از سروده‌های پس از تألیف امثال و حکم است.

من برای اطمینان بیشتر، به سید محمد دبیرسیاقی، که کشف‌الأبیات شاهنامه را فراهم کرده است، متوسل شدم. وی در نامه‌ای توضیح داد که از قضا اکنون در حال تصحیح یادداشت‌های روزانهٔ علی اصغر حکمت است، که وزیر معارف (آموزش و پرورش) در دوره رضاشاه بود. در این یادداشت‌ها آمده است که مصراع دوم این شعر، سرودهٔ میرزا ابوالقاسم فخرالاسلام، از مقامات وزارت معارف است، و آن را در سال ۱۳۱۵، که سال مبارزه با بی‌سوادی بود، سرود. اما مصراع اول آن از کسی دیگر است و بعدها به آن افزوده‌اند.» (همان: ۳۵۹ ــ ۳۶۰)



این مطلب را از andishehvarzi.blog.ir برگرفته‌ام.

ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα

Σωκράτης

(The only thing I know is that I know nothing)

Socrates
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RASPINA
ارسال: #۵۲۴۷۲
۰۳ آبان ۱۳۹۸, ۱۱:۵۲ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
jwldl 'vtjl dh ahl ko,vl
dh rfg shuj 8 fhai
dh sfcd[hj \oji fhai dukd fn,k khk dh fvk[

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۲۴۷۳
۰۴ آبان ۱۳۹۸, ۰۴:۰۳ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۴ آبان ۱۳۹۸ ۰۴:۰۸ ق.ظ، توسط ezra.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خدا رحمت کنه آقای دبیر سیاقی رو
پارسال همین روزا بود که به رحمت خدا رفت اگه اشتباه نکنم
آخرین بازمانده ی اکیپ دهخدا


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


(۰۳ آبان ۱۳۹۸ ۱۱:۵۲ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  jwldl 'vtjl dh ahl ko,vl
dh rfg shuj 8 fhai
dh sfcd[hj \oji fhai dukd fn,k khk dh fvk[

قبل ساعت ۸ که دیگه شام نیست! افطاره!


(۰۳ آبان ۱۳۹۸ ۰۵:۴۶ ب.ظ)pioneer01 نوشته شده توسط:  [تصویر:  smile.gif]

کرییترشو چطوری پیدا کردین؟

از رفرنس مقالاتی که از این دیتاست استفاده کردن Smile

 
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۲۴۷۴
۰۴ آبان ۱۳۹۸, ۰۱:۰۹ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
از وقتی که دیگه اینجا بحث ازدواج نمیشه دیگه روزی بیشتر از یکی دو تا پست اینجا قرار نمی گیره !
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: ezra , RASPINA
ارسال: #۵۲۴۷۵
۰۴ آبان ۱۳۹۸, ۰۳:۵۶ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
من توی انجمن صلوات، نمیتونم صلوات بفرستم، میگه عنوان پیام شما طولانیه و ... خطا میده و نمیگذاره ارسال کنم
چند وقتی هست اینطوریه.
چرا؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RASPINA
ارسال: #۵۲۴۷۶
۰۴ آبان ۱۳۹۸, ۰۴:۲۹ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۴ آبان ۱۳۹۸ ۰۳:۵۶ ب.ظ)negarin_ نوشته شده توسط:  من توی انجمن صلوات، نمیتونم صلوات بفرستم، میگه عنوان پیام شما طولانیه و ... خطا میده و نمیگذاره ارسال کنم
چند وقتی هست اینطوریه.
چرا؟

چون راست میگه، بعضی تاپیکها عنوانشون واقعا بیشتر از حد مجازه، تو خود این عنوان فکر میکنم یه صلوات کامل ختم شده. خب معلومه ارور میده.

ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα

Σωκράτης

(The only thing I know is that I know nothing)

Socrates
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: negarin_
ارسال: #۵۲۴۷۷
۰۴ آبان ۱۳۹۸, ۱۰:۵۹ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۴ آبان ۱۳۹۸ ۱۱:۰۵ ب.ظ، توسط Riemann.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
وقت مصاحبه گرفتن از شرکت‌های اروپایی بسیار بسیار بسیار راحت تر هست از شرکت‌های ایرانی از جمله اسنپ، کافه بازار، علی بابا و دیجیکالا و تپ سی !

به شخصه اگر بخوام شرکت عوض کنم، دیگه از این به بعد هدفم رو میزارم برای شرکت‌های اروپایی ! واقعا ایرانی جماعت بی جنبه هست. تا یه جا میرسن فکر میکنن خیلی خفن هستن.

رفیقم برای سه تا شرکت اروپایی رزومه داده، یکیش دعوتش کردن برای مصاحبه حضوری، بلیط هواپیما و هتل هم واسش گرفتن!!!!
یکی دیگه هم مرحله نهایی مصاحبه رو باید انجام بده که به صورت انلاینه و اگر اوکی بشه واسه ویزا و اینا باید اقدام کنه!!!

به همین راحتی ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: nlp@2015 , big cloud , marvelous , RASPINA , gogooli , Avril89
ارسال: #۵۲۴۷۸
۰۵ آبان ۱۳۹۸, ۱۲:۲۹ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۵ آبان ۱۳۹۸ ۱۲:۳۰ ق.ظ، توسط codin.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
این آدمایی که میگن چون زن هستم، چون سفید پوست نیستم و ... به فلان شغل نمیرسم یا فلانی استخدامم نمیکنه خیلی روی اعصابمم. بعضیا فقط دنبال یه چیزی میگردن که باهاش احساس قربانی بودن خودشون رو ارضاع کنن و وجدانشونو ساکت کنن که علت اول و اخر خودشون و عدم توانایی هاشونه
البته منظورم خارجه توی ایران واقعا جنسیت ممکنه مانع موفقیت توی بعضی موارد بشه اما این ور بعضیا فقط بلدن غر بزنن. اما در کل هرکی با یک سری کارت به دنیا اومد و باید باهاش بازی کنه دیگه غر زدن و خود قربانی نمایی چه کمکی میکنه واقعا؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RASPINA , big cloud
ارسال: #۵۲۴۷۹
۰۵ آبان ۱۳۹۸, ۱۰:۳۸ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۴ آبان ۱۳۹۸ ۰۱:۰۹ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  از وقتی که دیگه اینجا بحث ازدواج نمیشه دیگه روزی بیشتر از یکی دو تا پست اینجا قرار نمی گیره !
گذاشتن بعد محرم و صفر
یعنی چند روز دیگه ان شالله بحثا شروع میشه

میخواید استارتش را من با ی سوال شروع میکنم؟ چ خبر کاربر خیام ؟ازدواج نکردی؟Smile Smile

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۲۴۸۰
۰۵ آبان ۱۳۹۸, ۱۱:۲۱ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۴ آبان ۱۳۹۸ ۰۱:۰۹ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  از وقتی که دیگه اینجا بحث ازدواج نمیشه دیگه روزی بیشتر از یکی دو تا پست اینجا قرار نمی گیره !

و ایضا هیچ بحث و دلخوری بین کاربران شکل نمیگیره. پس همون بهتر که بحث ازدواج نشه.

واللَّه خَیْرٌ وَأَبْقَى
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: marvelous
ارسال: #۵۲۴۸۱
۰۵ آبان ۱۳۹۸, ۰۱:۰۴ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
[تصویر:  471720_jyu7_untitled.jpg]

دو نادان در یک قاب.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: marvelous
ارسال: #۵۲۴۸۲
۰۵ آبان ۱۳۹۸, ۰۸:۴۲ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
آدمی نَزدیکِ خود را کی شِناخت،
دور را بِشناخت، سوی او بِتاخت.
آن‌که کمتر قَدر تو داند دُرُست،
در میانِ خویش و نزدیکانِ تُست.

نیما یوشیج

رتبه خواهی همچو خورشید از خلایق دور باش ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: عزیز دادخواه , Autumngirl
ارسال: #۵۲۴۸۳
۰۵ آبان ۱۳۹۸, ۰۸:۴۸ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۵ آبان ۱۳۹۸ ۰۸:۴۸ ب.ظ، توسط khayyam.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۵ آبان ۱۳۹۸ ۱۰:۳۸ ق.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  
(04 آبان ۱۳۹۸ ۰۱:۰۹ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  از وقتی که دیگه اینجا بحث ازدواج نمیشه دیگه روزی بیشتر از یکی دو تا پست اینجا قرار نمی گیره !
گذاشتن بعد محرم و صفر
یعنی چند روز دیگه ان شالله بحثا شروع میشه

میخواید استارتش را من با ی سوال شروع میکنم؟ چ خبر کاربر خیام ؟ازدواج نکردی؟Smile Smile
خبر سلامتی ، ازدواج هم نکردم نمی تونم کسی رو انتخاب کنم در واقع با افزایش سن این مورد سخت تر هم میشه قشنگ دارم احساس می کنم خودم نسبت به سال های قبلم ، فکر کنم با این روند اکثرمون دیگه نمی تونیم ازدواج کنیم !

پی نوشت : چون مدیر گفتن اینجا بحث ازدواج نکنید بهتره روی این پست من reply نزنید .
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RASPINA
ارسال: #۵۲۴۸۴
۰۵ آبان ۱۳۹۸, ۰۹:۳۹ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۳ آبان ۱۳۹۸ ۰۴:۳۵ ق.ظ)marvelous نوشته شده توسط:  
نقل قول: سلام بر شما دوست عزیز، آفرین واقعا. شما از هنر میخواید بیاید هوش مصنوعی؟! بهتون تبریگ می گم به خاطر اراده اتون. من مدتهای زیادی با خودم کلنجار میرم که تو زندگیم یک تغییر کوچیک حتی ایجاد کنم. واقعا کار سختیه. میشه بگید چطور شد به این نتیجه رسیدید که رشته اتون رو تغییر بدید؟ مثلا من با خودم میگم اول باید تو اون رشته ای که میخوام یه چند وقتی رو کار کنم یا کلاس برم تا باهاش اشنا بشم و در واقع بی گدار به آب نزنم و مطمئن باشم که همون چیزیه که میخوام، بعد برم برای تغییر رشته. شما چطور تصمیم گرفتید؟ اگر در موردش بگید خیلی راهنمایی خوبی میتونه برای من باشهHeart من الان دارم برای دکتری نرم افزار میخونم اما هنوز مرددم. احساس می کنم این اون چیزی نیست که من میخوام. میدونم خنده داره که تا اینجا اومدم اما...


ممنونم ازت، ولی بچه های اینجا تقریبا داستان منو میدونن، من آرزو داشتم رباتیک بخونم و فضانورد بشم. آرزوم بود. یادمه اخبار چلنجر رو که از مدار زمین خارج نشده ترکید رو داشتم و شش نفری که کشته شدن. پروژه ی زندگی در مریخ رو دنبال میکردم از همون کودکی و دوست داشتم سفینه بسازم یا کنترل کنم. پس باید مهندس کامپیوتر میشدم. همه چیز خوب پیش میرفت و من شاگرد اول کلاس بودم. تا اینکه ناگهان، من دم مدرسه، سال سوم دبیرستان ، تو پیاده رو، تصادف کردم. یه نیسان که با سرعت رد میشده و در عقبش قفلش شکسته بوده و تو هوا لق لق میزده خورده تو سرم و چند متری پرتم کرده هوا و در نهایت اینکه من نه ثانیه به گفته ی دکتر م از دنیا میرم و برمیگردم. قشنگ هم به یاد دارم چی دیدم و چی شد که حالا بگذریم مجالش نیست. بعد از این تصادف من دوبار مغزم مورد جراحی سنگین قرار گرفت و دیگه همه از من قطع امید کردن. دقیقا زمانی که دوستای من کنکور دادن، بچه های فامیل کنکور دادن، من رو تخت بیمارستان افتاده بودم و گریه میکردم. تا اینکه، خیلی مستاصل شدم و دیدی به دود و الکل پناه میبرن؟ من به سینما و تئاتر پناه بردم و برای اینکه قبول بشم دانشگاه و این همه از همه عقب نمونم تئاتر تهران مرکز رو زدم و رتبه یک هم شدم و وارد دانشگاه هنر و معماری شدم. دوره دوره ی خاتمی بود و به به و چه چه ، فلسفه و کتابهای فلسفی فت و فراوون، منم افتادم تو خط کارگردانی و بازیگری و خوش هم درخشیدم، دستیار کارگردانی شدم که تو رویاهام میدیدم. در خارج از ایران توی یه پروژه مربوط به کمپانی برادران وارنر مدت کوتاهی کار کردم و به همین دلیل دوستای تراز اولی پیدا کردم که کمکم کردن در مورد بیومکانیک در تئاتر و سینما در دو جلد کتاب بنویسم، که جلد اولش چاپ شده از نشر قطره و جلد دومش هم هنوز درگیر ارشاد بازیه. جلد اول بیومکانیک در تئاتر، و جلد دوم بیومکانیک در سینمای آیزن اشتاین هست..... حالا پرزنتیشن نیست سرتو درد نیارم، خلاصه غرق این عالم شدم و همش هم فکر میکردم چون تصادف کردم و جمجمه ی هزار تکه ای دارم الان، دیگه نمیتونم فضانورد بشم. کارشناسی ارشدم رو دانشگاه تهران از تئاتر گرفتم، به بهرام بیضایی عشق ورزیدم (البته به کاراش) و افتادم تو خط ایران شناسی و از اونجا زبان شناسی و زبانهای باستانی، یه بار دیگه شانس خودمو امتحان کردم برای ارشد فرهنگ و زبانهای باستانی، که الان یه ایران هم به دمش اضافه کردن و باز با رتبه دو رقمی قبول شدم دانشگاه تهران. ولی این دوام چندانی نداشت، نه اینکه بی انگیزه شدم، واسه این بود که احساس کردم الان وقتش نیست و دانشگاه تهران در حدش نیست. پروپوزال دکتری نوشتم برای زبانشناسی و قصد داشتم (و دارم) که روی سابقه ی هنرهای نمایشی در ایران باستان و پالایش زبان فارسی در متون باستانی کار کنم در آلمان در دانشگاه گوتینگن که با همسرم آشنا شدم، جالب اینکه اولین حرفی هم که به عنوان همکار باهم زدیم در مورد شغل آیندمون بود که در بچگی دوست داشتیم و خلاصه همسرم شوق منو دید، خلاصه ما اون موقع همکار بودیم و بعد همسر شدیم و باهم کار کردیم در زمینه ی برنامه نویسی و طراحی وب تا اینکه تصمیم گرفتم منم مهندسی کامپیوتر بخونم، یعنی همسرم این جرات رو در من ایجاد کرد که اولش برم دانشگاه غیرانتفاعی مجازی فاران، اونجا خداییش از همه بهتر بودم، ولی خب جو اونجا یه طوریه که هی جلو پات سنگ می اندازن و هی می اندازن که هی پول بدی ثبت نام کنی و در نهایت هم سنواتت بزنه بالا و در نهایت اخراج از دانشگاه و از این برنامه ها. حالا بگذریم، من دیدم اونجا هی میخوان به من ریاضی ۱ مسخره رو بدن ۷ و از برنامه نویسی C++ که تو خونم بود بندازنم و دو بار نرفته مشروطم کنن. منم انصراف دادم و پریدم بیرون تا اینکه پسرداییم یه شب که مهمان ما بود (استاد دانشگاه شریفه) پیشنهاد داد که برای ارشد کامپیوتر امتحان بدم. من دنبالش رفتم و چند تا ویدیو از یوسفی دیدم، در مورد کنکور بود و همون قبل از اعلام نتایج اولیه کنکور سال پیش بود و اطمینان حاصل کردم که میتونم از یه رشته ی کاملا غیر مرتبط شرکت کنم در امتحان کنکور و همین شد که احساس کردم زندگی باز یه فرصت دیگه بهم داده تا به آرزوی بچگیم برسم، واسه اینکه هیچ محدودیتی معنا نداره از دید من و همه چیز دستیافتنی هست اگه قسمتی از رویاهامون باشه.
و من این جسارت رو به خرج دادم در جمع شما مهندسا باشم و برای ارشد هوش مصنوعی بخونم. میخوام هم شریف قبول بشم و متاسفانه مشکلات بیماریم که عود کرده و تشنجی که کردم یه کم سرعت درس خوندنمو آوردن پایین ولی دارم تلاشمو میکنم و ایمان دارم که میتونم و از حالا هم وصیت کردم که خاکستر منو تو مریخ عمق شش پایی دفن کنن. و میدونم که میکنن.

حالا از این رویاپردازیها بگذریم، ما قدرتی داریم فراتر از تصور، حضرت حافظ میفرمایند:
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد

بله ، ما میتوانیم!
پس با امید میریم جلو و به خودمون اعتماد و تکیه میکنیم ایشالا میشه. همیشه یه آدم زمانی تموم میشه که به همه ی آرزوهای قلبیش برسه. هر چی رو که رویا پردازی کنی بهش میرسی پس براش بجنگ.

ببخشید خیلی حرف زدم، احساس کردم باید یه قسمتی از خاطراتمو بگم تا واقعا جا بیفته واسه همه که چرا و چطور یکی که یه عمر رو تو هنر مو سفید کرده الان اومده و میخواد ارشد کامپیوتر شرکت کنه. امیدوارم از خوندنش خسته نشین. ارادتSmile




سلام. چقدر لذت بردم از داستان سرنوشتتون. درسته جاهاییش بنا به تقدیر و خارج از اراده ی ما، غم انگیز بود، ولی همین بالا پایین هاست که باعث میشه ما به رویاهامون برسیم.باعث میشه زندگی کنیم و نه تنها زنده بمونیم. خوشحالم که الان تونستید قدم در رویای بچگیتون بزارید و جای خیلی خوب و مناسبی رو انتخاب کردید برای راهنمایی و استفاده از منابع و کمک دوستان. استاد یوسفی هم در زمینه ی طراحی و ساختمان خصوصا ساختمان خیلی خوبند، حتما فیلمهاشونو دنبال کنید چون قشنگ توضیح میدن. همونطور که در هنر موفق بودید حتما با همون اراده مطمئن باشید در هوش هم موفق خوااهید شد، به علاوه که تجربه ی کار در رشته ی کامپیوتر رو هم داشتید و ناآشنا نیستید. واقعا داستانتون بهم انگیزه داد و امید داد که میشه و نباید تسلیم موانع و دردها بشیم و بریم جلو بدون ترس.
نه اصلا خسته نشدم و دوست داشتم ادامه هم داشت Smile برام جذاب بود خوندنشون ممنونم که محبت کردید و نوشتیدHeart
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: marvelous
ارسال: #۵۲۴۸۵
۰۶ آبان ۱۳۹۸, ۰۳:۰۶ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
نقل قول: سلام. چقدر لذت بردم از داستان سرنوشتتون. درسته جاهاییش بنا به تقدیر و خارج از اراده ی ما، غم انگیز بود، ولی همین بالا پایین هاست که باعث میشه ما به رویاهامون برسیم.باعث میشه زندگی کنیم و نه تنها زنده بمونیم. خوشحالم که الان تونستید قدم در رویای بچگیتون بزارید و جای خیلی خوب و مناسبی رو انتخاب کردید برای راهنمایی و استفاده از منابع و کمک دوستان. استاد یوسفی هم در زمینه ی طراحی و ساختمان خصوصا ساختمان خیلی خوبند، حتما فیلمهاشونو دنبال کنید چون قشنگ توضیح میدن. همونطور که در هنر موفق بودید حتما با همون اراده مطمئن باشید در هوش هم موفق خوااهید شد، به علاوه که تجربه ی کار در رشته ی کامپیوتر رو هم داشتید و ناآشنا نیستید. واقعا داستانتون بهم انگیزه داد و امید داد که میشه و نباید تسلیم موانع و دردها بشیم و بریم جلو بدون ترس.
نه اصلا خسته نشدم و دوست داشتم ادامه هم داشت Smile برام جذاب بود خوندنشون ممنونم که محبت کردید و نوشتیدHeart

شما لطف داری عزیزم، باور کن خیلی به من پیشنهاد دادن که زندگیمو بنویسم، چون کلا حتی کودکی های من پر از ماجرا بودن، میدونم هم اگه بنویسم خیلی پر فروش میشه. از این بحثهای ازدواج های اساطیری هم که خیام دوس داره ، داره و خلاصه بالا و پایین تا دلت بخواد. من آدمی هستم که عاشق تجربه کردن هستم و از تلاش کردن دست نمیکشم و چیزی که منو سرپا نگه داشته انگیزه هست. انگیزه و امید چیزیه که اگه از آدمیزاد بگیرن دیگه هیچی براش باقی نمیمونه. واسه همین سعی میکنم درگیر اطراف نشم تا انگیزه هامو از دست ندم. تازه با دیدن مسائل و مشکلات اجتماع انگیزه برای ادامه دادن بیشتر دارم. با اینکه دیگه سن و سالی ازم گذشته ولی هنوز فکر میکنم میتونم بشم اون فضانوردی که دوس داشتم و به خاطرش از کلاس دیکته و انشاء اخراجم کردن. کاری با من کردن که تا یه مدت نمیتونستم انشا بخونم. همه ی بچه ها یا میخواستن مهندس بشن یا دکتر، من رک رفتم سر اصل مطلب و گفتم میخواهم در آینده فضانورد شوم و کلاس ترکید از خنده. معلم هم که خیال کرد من قصد مسخره کردنشو داشتم، منو کتک زد و از کلاس انداخت بیرون. مدیر مدرسه دید شاگرد اول مدرسشو از کلاس اخراج کردن علت رو جویا شد و اون با معلم برخورد کرد. خدا هر جا که هست سلامتش بداره. ولی معلممون به من گفت که دختر! تو هیچ پخی نمیشی، تو یه دختر ایرانی هستی....... و من از همون موقع ثابت کردم که یه روز تو دنیا اسم ایران رو سربلند کنم. هنوزم دنبالش هستم اگه قابل باشم و بتونم به هدفم برسم خیلی اتفاقهای خوب خواهند افتاد. هم برای من و هم برای هنر این مملکت هم مردمم.

ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα

Σωκράτης

(The only thing I know is that I know nothing)

Socrates
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: nazanin2020 , عزیز دادخواه


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۴۳۲ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۱۹,۹۳۵ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۴۶۶ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۴,۷۸۱ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۹۲ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۴۰ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۵۲ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۵۲۵ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۳۲۴ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۶۰ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close