انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[عزیز دادخواه]

(۲۶ تیر ۱۳۹۸ ۰۱:۳۰ ق.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  

(26 تیر ۱۳۹۸ ۰۱:۱۹ ق.ظ)عزیز دادخواه نوشته شده توسط:  

(26 تیر ۱۳۹۸ ۰۱:۰۹ ق.ظ)crevice نوشته شده توسط:  هر کی میگه زندگی مجردی بده خره
#خر

متاهلی؟

نه مجرده ولی فکر کنم چون خارجه داره عشق و حال می کنه

برعکس این قضیه قطعا بهت ثابت میشه اما امیدوارم از وقتش نگذره به قول یکی از دوستام طوری نباشه که پسرت تو پنج سالگی بگه به خاک آقا جونم قسم.

[crevice]

.........

[big cloud]

(۲۶ تیر ۱۳۹۸ ۰۲:۰۸ ق.ظ)ezra نوشته شده توسط:  چی چیو سراغ دارو نرو ؟!
مگه میشه سراغ دارو نری
داره میگه افسردگی شدید دارم.
این نسخه پیچی های دمدستی واسه آه و ناله های سطحیه!

من پیشنهاد مصرف نکردن دارو ندادم، چون هیچ دانشی در زمینه پزشکی ندارم. گفتم راهکارهای دیگه هم برای بهبود سریعتر در پیش بگیرن.

[sss]

(۲۵ تیر ۱۳۹۸ ۰۹:۱۳ ب.ظ)Saman نوشته شده توسط:  چهار ماهه تحت نظر روانپزشکم!
گفت افسردگی شدید گرفتی و یه سری دارو داده.
دارو های خوابش هیچ اثری رووم ندارن،چند بارم عوض کرد بی فایده بود.

نظرات دوستان قطعا همه با نیت خیر و از سر دوستی بوده. این روش ها کمک کننده هستند ولی تسهیل کننده درمان هستن نه درمان و البته میزان اثرشون بستگی به شدت مساله داره؛ اگه لازم دونستید با متخصصای دیگه هم مشورت کنید ولی سر خود قطع کردن دارو هم عوارضی داره و هم در صورت شروع مجدد درمان، مسیر پیچیده تری رو باید طی کنید.
همین که متوجه اهمیت مساله هستین و تا اینجای مسیر پیشرفتین، قدم بزرگیه.
به امید این که به زودی خبرهای خوش از سلامتی تون بخونیم.

[Saman]

ممنون از پیام های محبت آمیز و راهکار های شما دوستان عزیزم.

من متاسفانه خودم نمیدونستم دلیل اون حالات روانیم چیه تا اینکه خیلی شدید شد و رفتم دکتر،باید خیلی زودتر میرفتم.

[۴L1R3Z4]

۱ ساله علاف زندگی کردم.
اکثر دوستام سال اول دانشگاه رو حسابی خوش گذروندن ولی امسال برای من یکی از مضخرف ترین سالهای عمر ام بود!

[khayyam]

(۲۶ تیر ۱۳۹۸ ۰۵:۳۳ ب.ظ)Saman نوشته شده توسط:  ممنون از پیام های محبت آمیز و راهکار های شما دوستان عزیزم.

من متاسفانه خودم نمیدونستم دلیل اون حالات روانیم چیه تا اینکه خیلی شدید شد و رفتم دکتر،باید خیلی زودتر میرفتم.

سامان جان من اخرین پست هایی که از تو یادمه درباره لینوکس و اینا صحبت می کردی و تو رو خیلی ادم قوی می دونستم الانم می دونم اینکه ادم افسردگی می گیره چیز عجیبی نیست تو پست قبلیم گفتم که خیلیا الان افسردگی دارن ولی خودشون خبر ندارن ولی به قول دوستمون به راحتی میشه با تغییر سبک زندگی دوباره حتی خیلی قوی تر برگشت اینم بگم خیلی از مسائلی که ما تو ذهنمون می سازیم واقعا اینقدری ارزش ندارند که بخواهیم خودمون رو درگیر کنیم شاید جمله گلیشه ای باشه ولی واقعا سعی کن از کوچکترین چیزا لذت ببری و با دوست های پر انرژی بگرد تاکید می کنم با دوستای پرانرژی و مثبت نگر ( من خودم دلیل افسردگیم همخونه ای دپرس و داغون بود ) .

منتظریم دوباره پست های پرانرژی و مفید شما رو دوباره ببینیم .

[codin]

من هر وقت استرس بهم فشار میاره یه لحظه تامل میکنم به خودم میگم اخرش که چی... بدترین چیزی که ممکنه پیش بیاد چیه؟! بعدش میبینی هیچی نیست تهش. اخرش مثل بقیه تو هم میمیری. تا زنده ای بدون اهمیت دادن به بقیه و انتظارات و حرف مردم برای خودت زندگی کن... فکر کردن زیادت استرس میاره. شما هم کتاب فلسفی زیاد میخونی. بی دلیل نیست همه یا اکثر فلاسفه به مشکلات فکری و روحی خوردن... بی خیالی طی کن... این دنیا هیچی توش نیست که اینقدر روش کنکاش کنی.

[kilookiloo]

(۲۶ تیر ۱۳۹۸ ۰۲:۰۸ ق.ظ)ezra نوشته شده توسط:  چی چیو سراغ دارو نرو ؟!
مگه میشه سراغ دارو نری
داره میگه افسردگی شدید دارم.
این نسخه پیچی های دمدستی واسه آه و ناله های سطحیه!

افسردگی یه بیماری پاتولوژیکه. کل سیستم مغز و ترشح هورمون ها, سلامت بدن و خیلی چیزای دیگه رو تحت تاثیر قرار میده
وقتی کسی مثلاً سروتونین مغزش کمو زیاده اگه دارو نخوره پس چکار باید کنه؟ کلاً از لحاظ شیمیایی کل مغز بهم ریخته!

حتی افسردگی شدید هم بدون دارو درمان میشه. من خودم افسردگی شدید داشتم و الآن حال بهتری دارم ( عالی نیستم ولی خیلی بهتر از قبلم ).

ببین من اگه آدم قوی‌ای نباشم ولی آدم ی دنده‌ای ام . بزرگترین اشتباهم تو این زمینه این بود که فکر می‌کردم وقتی روانشناس ( روانکاو , شناخت درمان و .... )‌ میتونه با صحبت کردن مشکل من رو حل کنه قطعا خودم هم میتونم . به شدت هم آدم منطقی ای هستم و به جزییات همه تصمیم ها و کارایی که قبلا کردم و یا در آینده میخوام بکنم فکر میکنم . ترکیب همه اینا با هم این شد که من ی مدت زیاد ( نزدیک ۳ سال )‌ با خودم درگیر بودم که مشکلاتم رو حل کنم و اصلا توی این ۳ سال نتونستم زندگی کنم! به دلیل اینکه به جزییات تصمیماتم اهمیت میدم و ی حس سرزنش همیشگی با منه توی مرداب این فکر و خیال‌ها هی پایین تر می‌رفتم. داخل ی لوپ افتاده بودم که نه تنها نمی‌تونستم خارج بشم بلکه هی عمق مشکلاتم بیشتر میشد.
تا اینکه تصمیم گرفتم پیش روانشناسی چیزی برم. با معرفی یکی از دوستان رفتم پیش ی شناخت درمان. اینطوری شروع کردم که دکتر من ی مدت زیاده که مشکل روحی دارم و .... و خودم نتونستم حلش کنم و امیدی هم ندارم شما بتونی حلش کنی ولی به عنوان تیر آخر خواستم امتحانی کرده باشم! ی مدت مراجعه کردم و چند جلسه اول ( ۵ یا ۶ )‌ تی حالم بدتر شد و وقتی جلسه رو ترک می‌کردم انواع و اقسام بد و بیراه رو به دکتر عزیز میگفتم که حالم رو بدتر هم کرده ولی چون به خودم قول داده بودم زیر ۱۰ جلسه نرم جلسات بعدی هم شرکت کردم. بعد از ی مدت خیلی از مشکلاتم حل شد. از دکتر پرسیدم که دکتر من نمی‌فهمم چرا حالم بهتره لطفا برام توضیح بده چون من همونطور که دیدی همه مشکلاتم رو خودم می‌دونستم و انواع راه‌های ممکن هم تست کرده بودم! گفت برای ذهن انسان ۳ نوع مساله وجود داره : حل شده خوب , حل شده بد و حل نشده که فقط حل نشده است که ذهن انسان رو درگیر میکنه. در طول جلساتی که داشتیم من فقط سعی می‌کردم بفهمم کدوم قسمت‌های مشکلاتت برات حل نشده است و راجع به اون‌ها سوال می‌پرسیدم و خودت بهش فکر می‌کردی و حلشون می‌کردی!

الآن همونطور که گفتم حالم عالی نیست ولی حس می‌کنم اون لوپی گه گفتم شکسته شده. حالا شاید توی فرصت‌های بعدی دوباره رفتم پیش این روان شناخت ...
توصیه ام اینه که قبل از اینکه روانپزشک برید اول به روانشناسی شناخت درمانی چیزی که بدون دارو حالتون رو بهتر میکنه مراجعه کنید چون دارو میتونه به راحتی نتیجه عکس داشته باشه به خصوص بعد از ترک مصرفش

[RASPINA]

(۲۶ تیر ۱۳۹۸ ۱۰:۳۶ ب.ظ)۴L1R3Z4 نوشته شده توسط:  اکثر دوستام سال اول دانشگاه رو حسابی خوش گذروندن ولی امسال برای من یکی از مضخرف ترین سالهای عمر ام بود!

بعضی ها بلدند خوش بگذرون
با چیزای کوچک که برای ما پیش پا افتاده هستند
ی سری از هم خوابگاهی های ما هم همین طور بودند هر روز بیرون .... بعد ما هفته آخر یکی دوتا کافی شاپ فقط رفتیم یا قط برای خریدهای ضروری بیرون میرفتیم

[marvelous]

سلام دوستان، من تازه عضو انجمن شدم و از اینکه اینجا در کنار شما هستم خیلی خوشحالم.

الان خوندم که یکی از دوستان افسردگی دارن، خب چیزی که هست افسردگی همیشه یه علت موروثی داره یا یه علت خارجی. موروثی با دارو کنترل میشه، ولی افسردگی به دلیل علل خارجی تنها دارو در درمانش موثر نیست. اصلا دارو به نظر من چیز خوبی نیست. من بیست و پنج سال پیش تو یه تصادف مغزم آسیب دید و دوبار جراحی شدم و به این صورت هنوز که هنوزه مشتری قرصهای دکترها هستم. ولی این اواخر تا اونجا که ممکن بوده سعی کردم که خودم با افسردگی خودم بجنگم.
چیزی که تو این مدت کشف کردم اینه که آدمیزاد با امید زندس، باید آدم مدام در خودش امید ایجاد کنه و به خودش برای روز بعد زندگیش انگیزه بده. مثلا وقتی تو رشته ای درس میخونی که دوستش نداری، مسلما نمیتونی ازش انگیزه خوبی بگیری، بار راه چاره داره، و میشه این علت رو رفع کرد. کلا آدم باید تو زندگی کمتر قرص بخوره و بیشتر تمرکز کنه. خوب فکر کنه و مثبت فکر کنه.
الان من نمیخوام بگم دنبالش نرو و دوا درمون نکن، ولی بهترین کار اینه که برای خودت تو زندگیت یه انگیزه ایجاد کنی. اون موقع میبینی که چطور تمام این افسردگی ها از بین میرن و جاش رو سرزندگی میگیره.
میدونم شرایط خیلی سخته ولی منی که کارگردان سینما تئاتر هستم قبل از اینکه دانشجوی آی تی باشم، همیشه انگیزه ها و شادی ها و امید رو توی خودم ایجاد میکنم. من زندگی خیلی سختی داشتم و زندگی به من یاد داده چطور باهاش بجنگم. بنابراین این تجربه منو جدی بگیرین و سعی کنین خودتون به زور هم شده برای خودتون انگیزه ایجاد کنید. اونوقته که باید گفت افسردگی بای بای

[MarkLand]

اقا الگوی من تو روحیه کاربر خیام هست مث خیام باشیم

[RangiRangi]

آدما همیشه در مورد چیزی که شنیدن خیلی حرف ها میزنن .. ولی وقتی باهاش واقعا روبرو بشن میبینن شبیه هیچ کدوم از حرفایی که میزدن نیست. افسردگی هم یکی از ایناست.
خیلی از حرف هایی که برای انگیزه دادن زده میشه مثل سم میمونه.. آدم افسرده نمیتونه دنیا رو به اندازه بقیه رنگی ببینه(نمیتونه.. نه اینکه نخواد) و افسردگی چیزی بیشتر از یه غم ساده و معمولیه.. برای همین یه فرد افسرده به سادگی نمیتونه لایف استایلش رو تغییر بده، نمیتونه به همه چی بخنده، حتی نمیتونه خیلی وقت ها به سادگی گریه کنه، نمیتونه مثل بقیه تصمیم بگیره و عملیش کنه و خیلی چیزای دیگه...کلا توی دنیای مجازی و واقعی وقتی یکی بهتون گفت افسرده است و خواستید کمکش کنید اول به حرفاش گوش بدید. چون آدمی که دچار افسردگی شده بیشتر از همه چی نیاز به یه گوش شنوا داره.

[khayyam]

(۲۷ تیر ۱۳۹۸ ۰۹:۰۸ ب.ظ)MarkLand نوشته شده توسط:  اقا الگوی من تو روحیه کاربر خیام هست مث خیام باشیم

شوخی بود یا جدی در هر دو حالت ما مخلصیم
بلاخره به شوخی یا جدی یکی تو مانشت از ما تعریف کرد

---

(۲۷ تیر ۱۳۹۸ ۰۹:۲۵ ب.ظ)RangiRangi نوشته شده توسط:  آدما همیشه در مورد چیزی که شنیدن خیلی حرف ها میزنن .. ولی وقتی باهاش واقعا روبرو بشن میبینن شبیه هیچ کدوم از حرفایی که میزدن نیست. افسردگی هم یکی از ایناست.
خیلی از حرف هایی که اینجا به قصد انگیزه زده شده مثل سم میمونه.. حواستون باشه آدم افسرده نمیتونه دنیا رو به اندازه شما رنگی ببینه(نمیتونه.. نه اینکه نخواد) و افسردگی چیزی بیشتر از یه غم ساده و معمولیه.. برای همین یه فرد افسرده به سادگی نمیتونه لایف استایلش رو تغییر بده، نمیتونه به همه چی بخنده، حتی نمیتونه خیلی وقت ها به سادگی گریه کنه، نمیتونه مثل بقیه تصمیم بگیره و عملیش کنه و خیلی چیزای دیگه...کلا توی دنیای مجازی و واقعی وقتی یکی بهتون گفت افسرده است و خواستید کمکش کنید به جای نصیحت و توصیه و ... فقط به حرفاش گوش بدید. چون آدمی که دچار افسردگی شده بیشتر از همه چی نیاز به یه گوش شنوا داره.

افسردگی درجات مختلفی داره و اگه دقت کرده باشین خیلی از دوستانی که نظر و توصیه دادن خودشون قبلا افسرده بودن البته که یه ادم افسرده حاد نمی تونه به سادگی دنیاشو تغییر بده ولی برای کاربری مثل سامان فکر نکنم افسردگیش طوری باشه که زندگیشو فلج کرده باشه یه دوران گذرا هست که به راحتی ازش رد میشن شک ندارم به خاطر تجربیاتی که دارند ولی خب شاید اگه شخص مورد نظر یه نوجوان دبیرستانی بود مسئله فرق می کرد باید حساس تر می بودیم به قضیه در هر صورت خود من قبلا افسردگی داشتم الانم فکر می کنم افسردگی دارم ولی این افسردگی من طوری نیست که زندگیمو خیلی مختل کنه وقتی که سیکل زندگی نرمال پیش نره و معادلات به هم بخوره خود به خود ادم افسرده میشه حتی اگه بین جامعه باشه و خودش از افسردگیش خبر نداشته باشه ...

[kilookiloo]

(۲۷ تیر ۱۳۹۸ ۰۹:۲۵ ب.ظ)RangiRangi نوشته شده توسط:  آدما همیشه در مورد چیزی که شنیدن خیلی حرف ها میزنن .. ولی وقتی باهاش واقعا روبرو بشن میبینن شبیه هیچ کدوم از حرفایی که میزدن نیست. افسردگی هم یکی از ایناست.
خیلی از حرف هایی که برای انگیزه دادن زده میشه مثل سم میمونه.. آدم افسرده نمیتونه دنیا رو به اندازه بقیه رنگی ببینه(نمیتونه.. نه اینکه نخواد) و افسردگی چیزی بیشتر از یه غم ساده و معمولیه.. برای همین یه فرد افسرده به سادگی نمیتونه لایف استایلش رو تغییر بده، نمیتونه به همه چی بخنده، حتی نمیتونه خیلی وقت ها به سادگی گریه کنه، نمیتونه مثل بقیه تصمیم بگیره و عملیش کنه و خیلی چیزای دیگه...کلا توی دنیای مجازی و واقعی وقتی یکی بهتون گفت افسرده است و خواستید کمکش کنید اول به حرفاش گوش بدید. چون آدمی که دچار افسردگی شده بیشتر از همه چی نیاز به یه گوش شنوا داره.

حرفاتو خیلی دوست داشتم کاربر رنگی رنگی
ببین واقعا آدم افسرده نیاز به صحبت کردن داره ( حتی اگه کسی رو نداره نوشتن حرفا روی کاغذ خیلی کمک میکنه!‌ ) ولی از طرفی خیلی از موارد دوست ندارن نصیحت بشن یا سرزنش و یا حتی دوست ندارن کسی بهشون دلداری بده. خب پس به کسی نیاز دارن که فقط گوش بده (مثل خود من) و اینطور آدمی خیلی کم پیدا میشه.
مثلا همین دوستمون که گفت برای زندگیت هدف و انگیزه ایجاد کن حرف درستی می‌زنه ولی مشکل کار اینجاست که هدف پیدا کردن برای آدم افسرده راحت نیست! من خودم هر سال چندتا هدف بزرگ برای زندگیم میزارم و سعی میکنم بهشون برسم و خیلی وقت هم هست این روش رو دارم. از وقتی هم که یادمه به اکثر هدف‌هام رسیدم. ولی شوق و انگیزه‌ای که قبل از افسردگی برای رسیدن به هدف‌هام داشتم با الآن قابل مقایسه نیست! دلیلش هم اینه که قبلا هدف‌هام توی یک مسیر تعریف میشد ولی الآن مسیری ندارم و هیچ مسیری هم پیدا نمیکنم که حس کنم خوبه. نمی‌دونم چقدر درک می‌کنید اینارو