انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[blackhalo1989]

(۲۹ بهمن ۱۳۹۷ ۱۰:۳۳ ب.ظ)خانه سبز نوشته شده توسط:  اتفاقا بنده هم در جریان ازدواج بودم و هستم کاربر Raspina منظورش این هست که این فشار رو دخترا هم هست مثلا جهازیه...

اگه منظور این بوده که قابل مقایسه با فشار به پسر نیست. این فشارش روی پدر دختر خیلی بیشتره تا خود دختر.

---

(۲۹ بهمن ۱۳۹۷ ۱۰:۳۳ ب.ظ)خانه سبز نوشته شده توسط:  خب هر انسان بعد از بلوغ جنسی و قبل از اون نیاز عاطفی داشته و شدیدتر میشه، تو دوران نوجوانی و جوانی با مسائلی مثل انتخاب رشته، مفاهیمی مثل تلاش و هدف گذاری و مباحث انگیزشی در طرف هست که خلع های عاطفی و جنسی کلی تو راه و سختی رسیدن به اهدافش ممکنه لطمه بزنه! از سمتی هم یک جوان نمی تونه تو دوره کالج به صراحت تو این جامعه ما وارد رابطه ازدواج بشه ... پس این خودش یه چالش بزرگ هست و چیز کمی نیست(!)

بحث بعدی هم اینجاست همه ما وقتی می خوایم ازدواج کنیم باید بتونیم راهی که رفتیم ترسیم کنیم به فرد مقابل و ترسیم کنیم راه اینده رو
تو این شرایط فعلی هر کسی مسیر ذهنی خاصی داره، ولی واقعا بعد ۳۰ سالگی چقدر از مسیر باقی میمونه؟ رشته و شغل چطور؟

فاصله بین بلوغ و ازدواج زیاده. همه هم میدونن (و اگر نمیدونن به نظرم اصلا با مشکلات جامعه آشنا نیستن). جامعه هیچ راه حل عملی ای برای این مشکل نداره و توقع (بیجای) پیشه کردن تقوای الهی رو دارن!

[خانه سبز]

(۲۹ بهمن ۱۳۹۷ ۱۰:۴۵ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  

(29 بهمن ۱۳۹۷ ۱۰:۳۳ ب.ظ)خانه سبز نوشته شده توسط:  اتفاقا بنده هم در جریان ازدواج بودم و هستم کاربر Raspina منظورش این هست که این فشار رو دخترا هم هست مثلا جهازیه...

اگه منظور این بوده که قابل مقایسه با فشار به پسر نیست. این فشارش روی پدر دختر خیلی بیشتره تا خود دختر.

---

(۲۹ بهمن ۱۳۹۷ ۱۰:۳۳ ب.ظ)خانه سبز نوشته شده توسط:  خب هر انسان بعد از بلوغ جنسی و قبل از اون نیاز عاطفی داشته و شدیدتر میشه، تو دوران نوجوانی و جوانی با مسائلی مثل انتخاب رشته، مفاهیمی مثل تلاش و هدف گذاری و مباحث انگیزشی در طرف هست که خلع های عاطفی و جنسی کلی تو راه و سختی رسیدن به اهدافش ممکنه لطمه بزنه! از سمتی هم یک جوان نمی تونه تو دوره کالج به صراحت تو این جامعه ما وارد رابطه ازدواج بشه ... پس این خودش یه چالش بزرگ هست و چیز کمی نیست(!)

بحث بعدی هم اینجاست همه ما وقتی می خوایم ازدواج کنیم باید بتونیم راهی که رفتیم ترسیم کنیم به فرد مقابل و ترسیم کنیم راه اینده رو
تو این شرایط فعلی هر کسی مسیر ذهنی خاصی داره، ولی واقعا بعد ۳۰ سالگی چقدر از مسیر باقی میمونه؟ رشته و شغل چطور؟

فاصله بین بلوغ و ازدواج زیاده. همه هم میدونن (و اگر نمیدونن به نظرم اصلا با مشکلات جامعه آشنا نیستن). جامعه هیچ راه حل عملی ای برای این مشکل نداره و توقع (بیجای) پیشه کردن تقوای الهی رو دارن!

اصلا بحث مذهبی یا اخلاقی یا روش پاسخگویی نیست
راه خودشکوفایی این هست که به این نیاز پاسخ داده بشه وقتی خلع بزرگی هست این وسط خیلی جوان ها دچار لطمه و فشار و هجمه میشن البته نه همه به یه اندازه چرا که در هرکس درصد و شدت نیاز متفاوته برای همین ممکن فرد A مشکلی نداشته باشه اما برای B لطمه روحی و روانی بیاره نتونه تو تحصیلات یا شغل موفق عمل بکنه...
متاسفانه اینا که می نویسیم همش حرفه ولی در کل بخوام بگم طبق این خلع ایجاد شده ازدواج تو ۳۰ سالگی به بعد احتمال زیادی طلاق عاطفی رخ میده بخاطر لطمه هایی که به فرد از قبل خورده

---

اگه من پسری داشته باشم فرضی
هیچ وقت یا اجازه نمیدم تو سن بلوغ به بعد تقوای الهی این مدلی پیش کنه یا نمیزارم بمونه این کشور یا نمیزارم اصلا متولد بشه...


متاسفانه عده زیادی فکر می کنن موفقیت در زندگی بیشتر به تلاش و ضریب هوشی هست و نمی دونن درصد بالایی انگیخته های و انگیزه های پیدا و پنهان در روان ما هست که باید ازاد بشه به موقع ... مثل نفس کشیدن دم با باز دم
متاسفانه من خودم تو این مورد باختم بازی رو و ای کاش تا قبل ۲۰ یا ازدواج می کردم یا راه بهتری انتخاب می کردم

[αɾια]

جای خالی بعضیا عجیب احساس میشه...
و گاهی اوقات یه ایموجی هم عجیب تر به دل میشینه...

+ آره تو رو پیدا میکنم ،این شهرو شیدا میکنم ،آره غوغا میکنم....

[diligent]

سایت دیوار چرا آگهی فروش فیش حج قبول نمیکنه؟ -_- خب چطوری بفروشیم پس؟ کد رهگیری هم داره، طرف میتونه از حج و زیارت پیگیری کنه و مطمئن شه دیگه. ای بابا

[Behnam‌]

(۳۰ بهمن ۱۳۹۷ ۰۱:۲۶ ق.ظ)diligent نوشته شده توسط:  سایت دیوار چرا آگهی فروش فیش حج قبول نمیکنه؟ -_- خب چطوری بفروشیم پس؟ کد رهگیری هم داره، طرف میتونه از حج و زیارت پیگیری کنه و مطمئن شه دیگه. ای بابا

شاید چون معنویات فروشی نیست

[diligent]

(۳۰ بهمن ۱۳۹۷ ۱۰:۲۴ ق.ظ)Behnam‌ نوشته شده توسط:  

(30 بهمن ۱۳۹۷ ۰۱:۲۶ ق.ظ)diligent نوشته شده توسط:  سایت دیوار چرا آگهی فروش فیش حج قبول نمیکنه؟ -_- خب چطوری بفروشیم پس؟ کد رهگیری هم داره، طرف میتونه از حج و زیارت پیگیری کنه و مطمئن شه دیگه. ای بابا

شاید چون معنویات فروشی نیست

واقعا چی شد که ما اینقدر مادی گرا شدیم : ))

[Behnam‌]

به پیپرای دو سه سال پیشم نگا میکردم، چه حالی داشتم اون موقع‌ها الان باشه میگم کی میره این همه راه رو

[Milestone]

چند روز پیش دیدم یکی خیلی ناراحته، بعد که بیشتر وارد جزئیات شدیم دیدم گویا یه مشکل بدنی داره که باعث می‌شه همش خودش رو با افراد سالم قیاس کنه، بعد گفتم بابا چی مـــی‌گی! این که چیزی نیست که انقدر خودت رو نابود کردی، بعد واسش یه مثال تعریف کردم که دوست داشتم اون رو اینجا هم بنویسم:

تو بلوکی که من تو دانشگاه هستم ۲ تا دانشجوی نابینا حضور دارن که یکیشون دکتری ادبیات فرانسه و یکی دیگه دکتری روان‌شناسی می‌خونه. تاحالا چند بار این دو نفر رو تو محیط دانشگاه دیدم. دو تا چیز واسه من خیلی عجیبه، یکی اینکه اینا چقدر مسیریابی خوب و خطای کمی دارن، خیلی هم مستقل هستن و زیاد علاقه‌ای به کمک دیگران ندارند. یک بار خیلی دیرم شده بود داشتم تو یک مسیر غیرمستقیم و سربالایی با بالاترین سرعت راه می‌رفتم ولی بازم نمی‌تونستم بهش برسم! یک بار هم ساعت ۱۱ شب داشتم از آزمایشگاه برمی‌گشتم و هوای خیلی سردی هم بود، دیدم یکیشون داره از باشگاه میاد! تو مسیر برگشت یه کم با هم صحبت کردیم، جدا از اینکه خیلی آدم محترمی بود و اخلاق خوبی داشت، خیلی هم خوش‌تیپ بود! من فقط محو اون اتو و تافت موهاش شدم!

جدا از امید به زندگی، موضوع دوم اینه که بررسی کردم و فهمیدم اینا از نظر علمی - پژوهشی هم در قیاس با افراد عادی اون رشته‌ها تو سطح خوبی قرار دارن، واقعا هم حدود ۱۰ سال تحصیلات دانشگاهی تو چنین سطحی و با چنین وضعیتی کار آسونی نیست. من به عنوان کسی که هیچ مشکلی ندارم، شاید نتونم درک کنم که این نوع افراد تو چه موقعیتی قرار دارن اما حداقلش اینه که وقتی می‌بینم چنین آدم‌هایی با چنین نقص بزرگی انقدر خوب و عالی هستن که کسی جرات نداره جز احترام بهشون به چیزهای دیگه مثل دل‌سوزی فکر کنه، پس چرا بقیه نتونن، نه فقط اون فردی که باهاش صحبت می‌کردم که مطمئنم مشکلی که داره اصلا نزدیک این هم نیست، حتی بقیه آدم‌ها که هیچ مشکلی هم ندارن اما شاید تو جایگاهی که باید باشن و توانایی و لیاقتش رو دارن (و خدا هم دوست داره که باشن)، نیستند. به نظرم اینا انگیزه‌های خوبیه واسه افرادی‌که دنبال تغییر عملکرد خودشون هستند.

[big cloud]

شدم مثل یه ماهی که تو یه تنگ گیر افتاده و دائم نقشه میکشه ببینه کدوم مسیر به دریا، دریاچه یا حتی یه برکه میرسه.

(یک لحظه بسیار شادم و یک لحظه غم عالم تو دلمه. یکبار اشک شوق میریزم و یکبار زانوی غم بغل میکنم.... در کل شدم یک موجود سرشار از پارادوکس های عجیب غریب. نمیدونم چی شد که به اینجا رسید اما هر چی هست از وقتی شروع شد که نوسان بازار ایران اوج گرفت. همش با خودم گفتم ولش کن به درک بهش فکر نکن. اما یه لحظه به خودم میام میبینم وسط کار دو ساعته مطلق فکرم درگیر بوده اونم سر یه موضوع عجیب که هیچ کاری از دست من ساخته نیست.
تمرکزم که بزرگترین نقطه قوتم بود الان شده بزرگترین نقطه ضعفم. واقعا نمیدونم باید چطوری مشکلم را حل کنم. سعی کردم پیش روانشناس برم اما برای هر ۴۰ دقیقه ۱۴۰ تا ۲۵۰ تومن حق مشاوره یک مقداری غیر منصفانه و غیر عقلانیه.در ضمن روانشناسا را مطلقا قبول ندارم چون به نظرم فقط سعی میکنن جو را متشنج کنن و پول در بیارن. به همین خاطر فعلا سپری میکنم تا ببینم چی میشه.)


ماهی قصه ما یادش رفته رها شدن از تنگ دست خودش نیست اون این جا زندانی شده ....

[Milestone]

(۳۰ بهمن ۱۳۹۷ ۰۴:۴۶ ب.ظ)big cloud نوشته شده توسط:  همش با خودم گفتم ولش کن به درک بهش فکر نکن. اما یه لحظه به خودم میام میبینم وسط کار دو ساعته مطلق فکرم درگیر بوده اونم سر یه موضوع عجیب که هیچ کاری از دست من ساخته نیست.

راستشو بگو، نکنه دوباره هندرفری گذاشتی تو گوشِ‌ت و تو خیابون آهنگای غمگین گوش می‌دی؟
شخصا کلا دلیلی برای خوشحال نبودن ندارم ولی تمام مشکلاتم وقتی شروع می‌شه که سر یه موضوع حاشیه‌ای که به من مربوط نیست و کاری هم از دستم ساخته نیست، زیاد فکر می‌کنم یا خیلی بی‌دلیل یه آهنگ عاشقانه غمگین (مثل آهنگ‌های شادمهر) گوش می‌دم! دیگه اون روزم نابوده! البته شاید سالی یکی دو روز بیشتر اتفاق نیفته اما وقتی دقت کردم دیدم، دقیقا زمانی پیش اومده که از اهمیت زمان غافل شدم و به حال خودش رهاش کردم. عملا و ۱۰۰ درصد به این نتیجه رسیدم که وقتی DeadLineهای دقیق، فشرده و ضمانت‌شده تنظیم کنیم، دیگه هیچ فرصتی برای فکرهای حاشیه‌ای و بد باقی نمی‌مونه و انقدر آدم درگیر کاری می‌شه که حتی اگه بخواد هم نمی‌تونه جز اون به چیز دیگه‌ای فکر کنه. به نظرم حتی اگه کاری هم نباشه، باید یه چیزی تعریف کرد، یک پروژه فوق برنامه، یک برنامه کتاب‌خونی فشرده، گوش دادن به یک سخنرانی خوب، یک فیلم یا سریال جذاب، وبلاگ‌نویسی یا اصلا همینجا یه چیزی گفت، همون نوشتن می‌تونه تا حد خیلی زیادی باعث جلوگیری از فکر کردن بشه؛

از طرف دیگه یه چیز دیگه هم که خیلی بهش باور دارم اینه که باید از تنهایی فاصله گرفت، خصوصا اگه با بی‌کاری مخلوط بشه دیگه بدتر. واسه همینه که هی می‌گم ازدواج کنید دیگه! ))) اون موقع خیلی این مشکلات کمتر می‌شه، حالا اونم فعلا نشد، تا فکر آدم سمت یه چیز غیرخوب می‌ره، بهتره بره پیش خانواده و یه بحث دیگه رو باز کنه، یه تماس تصویری با یه آدم خنده‌رو و مثبت بگیره، به یه دوستی زنگ بزنه یا یک قرار ملاقاتی رو تو خیابون یا رستوران یا سینما و جاهای دیگه ترتیب بده، کلا می‌خوام بگم اجتماعی بودن هم تا حد زیادی فرصت فکرهای اضافه رو از آدم می‌گیره. اینا یه سری کلیات بود در مورد چیزهایی که خودم در موردشون به نتیجه رسیده بودم.

[big cloud]

(۳۰ بهمن ۱۳۹۷ ۰۷:۳۴ ب.ظ)Milestone نوشته شده توسط:  راستشو بگو، نکنه دوباره هندرفری گذاشتی تو گوشِ‌ت و تو خیابون آهنگای غمگین گوش می‌دی؟
شخصا کلا دلیلی برای خوشحال نبودن ندارم ولی تمام مشکلاتم وقتی شروع می‌شه که سر یه موضوع حاشیه‌ای که به من مربوط نیست و کاری هم از د

این بار دقیقا فازم با همیشه فرق داره. نه تحمل فیلم دیدن دارم نه تحمل موزیک گوش دادن.شاید تنها بودن این حادثه را برام رقم زده. تا حالا این اتفاق را تجربه نکرده بودم.پیشنهادت خوب بود، مثل همیشه. باید برم تو جمع .... نمیدونم شاید از کافه رفتن شروع کنم...
فقط میخوام هر جوری شده برگردم تو حالت همیشگیم...

[shahreyar]

(۳۰ بهمن ۱۳۹۷ ۰۸:۵۹ ب.ظ)The BesT نوشته شده توسط:  

(30 بهمن ۱۳۹۷ ۰۴:۴۶ ب.ظ)big cloud نوشته شده توسط:  سعی کردم پیش روانشناس برم

روانشناس همون جلسه اول تا میایید خودتونو معرفی کنید و ویژگیها و هرچی که لازمه بگید وقت تمام میشه.برای مشاوره از یکسری افراد که توی بستگان هستن و معتمد هستن استفاده کنید. پدر و مادر هم تا حدودی مشاور خوبی هستن برای یکسری مشاوره ها.البته بستگی داره سوالتون چی باشه و در تخصصشون باشه یا نه.

---

‏تکمیل ظرفیت فروش ایران خودرو در کمتر از نیم ساعت!! حرفی برای گفتن نیست جز سخن مارتین لوترکینگ؛ گرفتن آزادی از مردمی که نمی خواهند برده باشند سخت است. "اما آزادی دادن به مردمی که میخواهند برده بمانند سخت تر است"

درک نمیکنم کسانی را که رفتن ثبتنام کردن. اگر شما درکشون میکنید یا خودتون جزیی از اون افراد هستید بیایید توضیح دهید.

تو سایت سافت ۹۸ دنبال یه نرم افزار بودم .... تو قسمت خبر های تکنولوژیشیه دفعه دیدم پراید مرز ۴۸ رو رد کرده..

[Riemann]

(۲۹ بهمن ۱۳۹۷ ۱۰:۴۵ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  پدر دختر خیلی بیشتره تا خود دختر.

دقیقا ! یادمه پدر بیچارم که اون موقع تنها نان اور خونه بود با قرض و وام جهازیه و سیسمونی و هزینه ازدواج رو یک تنه هندل میکرد!

(۲۹ بهمن ۱۳۹۷ ۱۰:۴۵ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  فاصله بین بلوغ و ازدواج زیاده. همه هم میدونن (و اگر نمیدونن به نظرم اصلا با مشکلات جامعه آشنا نیستن). جامعه هیچ راه حل عملی ای برای این مشکل نداره و توقع (بیجای) پیشه کردن تقوای الهی رو دارن!

قبلا هم گفتم، راه حلش سرکه هست!

(۳۰ بهمن ۱۳۹۷ ۱۲:۰۰ ق.ظ)αɾια نوشته شده توسط:  جای خالی بعضیا عجیب احساس میشه...
و گاهی اوقات یه ایموجی هم عجیب تر به دل میشینه...

+ آره تو رو پیدا میکنم ،این شهرو شیدا میکنم ،آره غوغا میکنم....

شما مخاطب خاص داری اینجا یا چی؟

[crevice]

کدوم روش بهترین مدل زندگی کردنه؟
هر جا شخمات تورو کشوند، دنبالشون بری. نترسی از "برچسب"ها (بیکار، مجرد، بی برنامه، تحصیل نکرده، اسکل و ...).

[αɾια]

اصلا مگه زندگی غیر از اینه؟