(۰۳ دى ۱۳۹۵ ۰۲:۴۶ ق.ظ)تولد آفتاب نوشته شده توسط: آقایی که میگی نسخه کلی پیچوندمو درکم پایینه این حرفی که من زدم از روی خودپسندیو غرور و بیشعوری نیست. این حرف از سر رنج هایی هست که سر این مسئله می کشم. تو این دنیا آسونترین کار درس خوندنه.از شخصی که تمایلی به ادامه تحصیل نداره بیزارم. یه شخصیته ضعیف و فلک زده هست. هرچه این جامعه می کشه از بی سوادیه این ملته.
بله با افتخار می گم من یک شخصیت تحصیل کرده هستم .از یک خانواده تحصیل کرده. پدرم فوق لیسانس جامعه شناسی از دانشگاه شیراز دارن. برادرم از فارغ التحصیلان دانشگاه شریف در رشته برق مخابرات بودن و الان هم در دانشگاه کمبریج انگلستان درحال ادامه تحصیل در مقطع دکترا هستن. بقیه اعضای خانوادم هم همینطور در دانشگاه های معتبر کشور در حال ادامه تحصیل هستن.
یک جمله عین واقعیت من تو این فاروم گذاشتم هزاران انگ به من زده شد از سر ضعف و فرومایگی (با افاده، با بدهنی، با عکس، با زدن حرفای عاطفی و هنری و سخن بزرگان و... اونم به خاطر خراب کردن وجهه یه نفر). همیشه اعتقادم بر این بوده که آدم باید شهامتشو داشته باشه و حرف دلشو بلند بزنه بازم اینکارو می کنم چون بیزارم ازمحافظه کاری.
فقط خدا میدونه که چقدر سر این انگ هایی که بهم زده شد ناراحتم. چیزایی که اصلن به شخصیت من نمی خوره!
این آخرین پیامیه که میزارم. دیگه نمیام تواین سایت چون یه محیطه مریضه دقیقا مثل مملکتمون.
ایشون خیلی هم حرفای بدی نزدن به نظر من و نیازی به محرومیت نبود. چه بسا با یکسری از حرفاشونم موافقم
(البته رو حرف مدیران حرفی نداریم
)
ببینید واقعیت اینه که هر کسی یه عقیده و نظری داره. نظر و عقیده ی هر کسی در جایگاه خودش قبل احترامه..
من به صورت ۱۰۰% با نظر هیچ کس موافق نبودم توی این بحث و به صورت ۱۰۰% هم با نظر هیچ کس مخالف نبودم. کاش اگه قراره که هم دیگه رو متقاعد کنیم با گفتگو باشه نه با جنگ و بحث و دعوا. (توی پرانتز میگم: بنظرم این مشکل یه مشکل اسااااااسیه توی فرهنگ ما که باید ریشه یابی بشه. خودم هم شاید بعضی وقتها وسط بحث جوگیر بشم).
بنظرم مدیران هم ایشون رو از محرومیت بیارن بیرون... اینکه توی یه جمع عده ای یهو بریزن روی سرت حس خوبی نیست و من هم عصبانیت ایشونو درک میکنم تا حدودی..
در کل صلبااات بفرستین
============
حالا جدای از این قضیه من نظر شخصیمو میگم:
خیییلی از ماها (مخصوصا بچه های نیمه دوم دهه ۶۰ و نیمه اول دهه ۷۰) فکر میکنم انتظارات و توقعاتی رو از تحصیل کردن داشتیم و داریم که شاید غیر منطقی هم نبوده: مثال موردی بورس شدن در زمان دانشجوی دکتری بودن یا هیئت علمی شدن پس از گرفتن دکتری با رزومه مناسب.
اما واقعیت اینه که با توجه به شرایط افتضاح فعلی احتمال براورده شدن این انتظار کمتر از احتمال براورده نشدنشه.
**نظر شخصی من با توجه به تجربه ای که دارم توی این مورد اینه که اگه آدم تلاشی رو انجام بده و لیاقتش رو هم داشته باشه اما احساس کنه که زیر ۵۰ درصد این تلاش و پشتکارش به ثمر مینشینه؛ به تلاش و پشتکار و استعداد این فرد توهییین شده.
شاید راه حل عاقلانه این باشه که انسان خودش قبل از اینکه این توهین بهش بشه (توی عمل انجام شده قرار بگیره) بشینه صادقانه با خودش و با توجه به شرایط خودش وضعیتشو ارزیابی کنه و تصمیم مناسب رو بگیره.