(۲۰ آذر ۱۳۹۲ ۰۱:۴۳ ق.ظ)Eternal نوشته شده توسط: تنهایی ات را با کسی قسمت نکن رفیق
این روزها آدم ها بیشتر تنهاترت میکنند
.....
میگم قیافه شما چقدر آشناست!!
خیلی شبیه استاد زبان ما هستی.
پستت رو که خوندم اولش یاد این جملات افتادم:
"توی نانوایی هم
صف یک دانه ای جداست
از جذام هم بدتر است
تنهــــــــــــــــــــــ ـــــایی... "
بعد دیدم هر دو مطلب درسته
چیکار میشه کرد ؟
خب اینجاست که جناب "پائولو کوئیلو" میگه :
از دست دادن هر آنکه دوستش میداشتم آزار دهنده بود
گرچه اکنون متقاعد شده ام که هیچکس ، کسی را از دست نمی دهد
زیرا هیچکس مالک کسی نیست
این تجربه واقعی آزادی است
داشتن مهم ترین چیزهای عالم بی آنکه صاحبشان باشی
ولی خدایی هر چی بیشتر فکر می کنم به این نتیجه میرسم که پائولو کوئیلو اگه زن بود همچین فرمایشی نمی کرد
خیلی قاطی پاطی شد این پست، پس بذار در ادامه نهضت قاطی پاتی نویسی اینا رو هم بنویسم که این پستم بشه شبیه آشی که پختم
می گویند : شاد بنویس ...
نوشته هایت درد دارند!
و من یاد ِ مردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد...
اما با چشمهای ِ خیس ...!
خب حالا گریه نداره باشه دستور پخت آش رو هم میگم
از همه انواع حبوبات به جز لپه یک مشت به همراه ۵ مشت جو و یه عدد پیاز که نگینی خرد شده و قدری فلفل زردچوبه بذارید رو گاز با حرارت ملایم(آب هم بریزید توش
) وقتی پخته شد و جا افتاد، سبزی خشک معطر و ما بقیه ادویه ها (فلفل سیاه، کمی زنجبیل و ... ) بریزید توش و نوش جان نمایید. میشه با آبغوره و روغن زیتون و یا با روغن زیتون و کشک و گردو سرو کرد این آش رو .
پیمانه رو داشتید: مشت
عمدا گفتم مشت که نگید این مقدار مواد برای چند نفر آش میشه.
خب علی الحساب من دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه که توی این پست بنویسم.
فعلا