زمان کنونی: ۱۰ آذر ۱۴۰۳, ۱۰:۵۷ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۸۶۲۶
۱۷ شهریور ۱۳۹۲, ۰۴:۵۵ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ شهریور ۱۳۹۲ ۰۹:۴۲ ق.ظ، توسط Eternal.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دلم بدجور گرفته ، تو دو راهی نه ...... تو چند راهی موندم ... الان رسیدم به اون قسمت بلاتکلیفی زندگیم Sad

خدایا کمکم کن ، دوستان برام دعا کنین .

Heart زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست Heart
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: good-wishes , diligent , Somayeh_Y , x86 , puneh , SaMiRa.e , crevice , kati , maryami , maneshty , mohaddeseh70
ارسال: #۸۶۲۷
۱۷ شهریور ۱۳۹۲, ۰۷:۴۹ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خب عارضم خدمتتون که اولا من کوپن اضافی دارم، در ثانی توی این تاپیک حق آب و گل دارم Big Grin

یعنی واقعا من چقدر این وقت از سال رو دوست دارم! همه جور کار هست، از ترشی و شوری انداختن بگیر تا سبزی فریز کردن و نعنا خشک کردن و .....
مامانم ۲۷۰ کیلو ( دروغگو دشمن خداست ، ۲۶۵ کیلو Big Grin ) گوجه خریده رب درست کنیم Sad
شما بودید با دیدن این صحنه زیبا چیکار می کردید؟
من که به محض ورود به منزل گفتم: انا لله و انا الیه راجعون
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: x86 , diligent , انرژی مثبت , SaMiRa.e , crevice , good-wishes , sun-shine , Lonely Palm , par par_92 , maneshty
ارسال: #۸۶۲۸
۱۷ شهریور ۱۳۹۲, ۰۸:۲۷ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۷ شهریور ۱۳۹۲ ۰۸:۲۸ ب.ظ، توسط diligent.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۷ شهریور ۱۳۹۲ ۰۷:۴۹ ب.ظ)Somayeh_Y نوشته شده توسط:  مامانم ۲۷۰ کیلو ( دروغگو دشمن خداست ، ۲۶۵ کیلو Big Grin ) گوجه خریده رب درست کنیم Sad
شما بودید با دیدن این صحنه زیبا چیکار می کردید؟
من که به محض ورود به منزل گفتم: انا لله و انا الیه راجعون
مادر محترم منم از این کارا میکنه حالا رب رو خدا رو شکر از بیرون میخره Big Grin ولی سبزی یه ۳۰-۴۰ کیلو میخره اگه کمکشم نکنم کتابام وسط حیاطه Big Grin

همه در حسرت یک پروازند؛
من به پرواز نمی اندیشم؛
به تو می اندیشم؛
تو که زیباتر از اندیشه یک پروازی..
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SaMiRa.e , Lonely Palm , maryami , Somayeh_Y , maneshty
ارسال: #۸۶۲۹
۱۷ شهریور ۱۳۹۲, ۰۸:۵۰ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
همش فکر می کنم حقم بیشتر از این بوده.
همینه که آرامش ازم گرفته
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Lonely Palm , maneshty , fifa2020
ارسال: #۸۶۳۰
۱۷ شهریور ۱۳۹۲, ۰۸:۵۹ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
زندگی با همه وسعت خویش
محفل ساکت غم خوردن نیست
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست
اضطراب و هوس دیدن و نادیدن نیست
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
زندگی جنبش جاری شدن است
زندگی کوشش و راهی شدن است
از تماشاگه آغاز حیات
تا به جایی که خدا می داند.
زندگی چون گل سرخی است
پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف،
یادمان باشد اگر گل چیدیم،
عطر و برگ و گل و خار،
همه همسایه دیوار به دیوار همند

اللهم صل علی محمد و آل محمد
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SaMiRa.e , diligent , good-wishes , انرژی مثبت , sara901 , Lonely Palm , Somayeh_Y
ارسال: #۸۶۳۱
۱۷ شهریور ۱۳۹۲, ۰۹:۱۴ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۵ شهریور ۱۳۹۲ ۰۹:۱۲ ب.ظ)deh-ab نوشته شده توسط:  نمیدونم از کجا شروع کنم فردا قراره برم شهر مشهد برای خوندن ارشد از یه طرف دل خودم برای خانواده خیلی تنگ میشه از یه طرف نمیتونم اشک های مادرم و بغض تو گلوی پدرم را تحمل کنم از طرف دیگه هم این غروب جمعه غم و اندوه بزرگی رو دل ادم میزاره خیلی خیلی حالم بده ولی چاره چیه؟اخه ای خدا چقدر دوری سخته؟خدایا خودت به فریادم برس فکر نمیکردم دوری از خانواده این همه سخته من که هنوز نرفتم این حالم وای به وقتی که برم اونجا تو شهر غریبی که فقط خودت را دارم و اقا امام رضا (همه چی را دارم).خدایاازت می خوام این دوسال را برام اسون کنی و به من خانوادم صبر بدی تا بتونیم دوری هم دیگه را تحمل کنیم....

سلام دوست عزیز
کاملا درکتون می کنم . وقتی برای کارشناسی همراه پدرو خواهرم به دانشگاه رفتم و منو دم در تنها گذاشتن و رفتن دلم خیلی گرفت کلاس اولمون تشکیل نشد بدو بدو زنگ زدم بابا کلاس امروز تشکیل نشد نرین منم بیام بابام گناهی با ناراحتی یه جوری بهم گفت که دخترم باید باشی!.... (و این تو اون لحظه برام پایان دنیا بودBlush)بغضم گرفت ولی از بس قد(غد یا قد -نمیدونم چطور مینویسن) و مغرورم یه قطره اشک نریختمTongue تو اون ۴سال خیلی بهم سخت گذشت به خصوص که یه سال هم اتاقی های بدی داشتم اما باز هم به خاطر قد و مغروربودنم از تک و تا نیفتادمBig Grin روزایی بود صدام پره غم بود دپرس بودم اما غرورم نمیذاشت اشک بریزم(غرورم فقط برا اشک نریختن بود حس میکردم اگر گریه کنم خیلی زشته-نخندیدن خب تو اون دوره این برام یه ارزش بود:coolSmile

اولین باری که از بابام دور شدم اردوی مشهد مدرسه بود بابام بغض کرد به زور باهام خداحافظی کرد در عین حال سعی کرد "مرد" باشه. مرد بودن خیلی سخته تجربه نکردم ولی خب میدونمSmile
دوست عزیز اینا رو گفتم که شادتر باشی مطمئن باش اونام از این که به اینجارسیدی خیلی خوشحالند براتون آرزوی موفقیت دارم.خدا به همراهتون.

بنظرم آدم باید مث درخت سرو باشه هم محکم باشه و درعین استواری منعطف هم باشه....

You can't reach any skills without hardworking
Maybe you fall
You shouldn't give up
You should stand
and
Try again and again...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sara901 , mortez28
ارسال: #۸۶۳۲
۱۷ شهریور ۱۳۹۲, ۱۱:۰۸ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
کاش هنوز یه بچه بودم دغدغه هام مدرسه بود و ترس از نگرفتن نمره بیست !!!!!!!!!!!!

کامیابی و شادمانی تو در درونت قرار دارد، اراده کن که شاد بمانی، آن زمان، تو و شادمانی‌ات، میزبان نامریی دشواریها خواهید بود.((هلن کلر))Big GrinBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sun-shine , SaMiRa.e , Aref Safari
ارسال: #۸۶۳۳
۱۷ شهریور ۱۳۹۲, ۱۱:۲۴ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
این روزهاکمی تنهایی میخواهم،کمی انسان بودن میخواهم،کمی شجاعت میخواهم،

کمی عشق میخواهم فقط همین ....میخواهم بروم میخواهم بروم به جایی که در آن

ادم هاخود باشند بی هیچ نقاب، بی هیچ ریا، بی هیچ حسد ، بی هیچ طمع ، بی

هیچ هوس ....دو بال میخواهم برای سفر به شهر آرزوها بی هیچ ترسی بی هیچ

مانعی .... خدایا دیگر خسته ام از دویدن های بیهوده یا راه را برایم بنما

یا بالهایم را برای سفر به آسمانت به من پس بده ..... دلم گرفته بود ...

این جملات به ذهنم میومد گفتم اینجا بنویسمBlush

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SaMiRa.e , samaneh@90 , mmsaeed , banafshe , Donna
ارسال: #۸۶۳۴
۱۸ شهریور ۱۳۹۲, ۱۲:۰۸ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
من به اندازه یک آسمان دلم گرفته!

میخواهم گریه کنم

میخواهم فریاد بزنم..

کاش میتوانستم خودم را از خود بیچاره ام بگیرم

کاش میتوانستم نباشم

بمیرم!

کاش میتوانستم خود را از این شب طولانی رویاها برهانم

کاش میتوانستم خاموش شوم

فنا شوم

محو شوم..

من از این روزگار خسته شده ام

از این لحظه هایی که حال مرا نمی فهمند و کند می گذرند بیزارم

من از تمام شایدها و بایدها متنفرم. . .

[تصویر:  2hpj6v9.png]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SaMiRa.e , Eternal , kati , M*Gh , mohaddeseh70
ارسال: #۸۶۳۵
۱۸ شهریور ۱۳۹۲, ۱۲:۱۰ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خدایا به خاطر دوستانی که نگاه کردن به اونها و صحبت کردن با اونها منو یاد تو میندازه، دوستانی که نگران من هستن، دوستانی که منو نصیحت می کنن، دوستانی که خوب بودن و خوب موندن و خوب شدن منو میخوان ازت ممنونم، واقعا ازت ممنونم از اینکه این آدمای خوب رو سر راه من قرار دادی تا هر وقت که خواستم از راه خارج بشم دست منو میگیرنو میارنم تو راه، خیلی دوسِت دارم خیلی...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SaMiRa.e , good-wishes , انرژی مثبت , Somayeh_Y , nina69 , samaneh@90 , par par_92 , salty_co , M*Gh
ارسال: #۸۶۳۶
۱۸ شهریور ۱۳۹۲, ۱۲:۱۹ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۸ شهریور ۱۳۹۲ ۱۲:۱۰ ق.ظ)arcsin نوشته شده توسط:  خدایا به خاطر دوستانی که نگاه کردن به اونها و صحبت کردن با اونها منو یاد تو میندازه، دوستانی که نگران من هستن، دوستانی که منو نصیحت می کنن، دوستانی که خوب بودن و خوب موندن و خوب شدن منو میخوان ازت ممنونم، واقعا ازت ممنونم از اینکه این آدمای خوب رو سر راه من قرار دادی تا هر وقت که خواستم از راه خارج بشم دست منو میگیرنو میارنم تو راه، خیلی دوسِت دارم خیلی...
خیلی خوبه که این دوستاتون رو فراموش نکردید .. معمولا اینجور آدما خیلی زود فراموش می شن .. خیلی زود ...

[تصویر:  2hpj6v9.png]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: x86
ارسال: #۸۶۳۷
۱۸ شهریور ۱۳۹۲, ۱۲:۲۲ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
آقا چرا ما نمیتونیم امضای خودمون رو عوض کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۸۶۳۸
۱۸ شهریور ۱۳۹۲, ۱۲:۳۱ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۸ شهریور ۱۳۹۲ ۱۲:۲۲ ق.ظ)SnowBlind نوشته شده توسط:  آقا چرا ما نمیتونیم امضای خودمون رو عوض کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امضاتون مناسب نبود و تعلیق شده بود الان می تونید عوضش کنید البته یه امضای خوب بذارید Smile
موفق باشید

عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود/لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۸۶۳۹
۱۸ شهریور ۱۳۹۲, ۰۲:۲۳ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ شهریور ۱۳۹۲ ۰۲:۳۶ ق.ظ، توسط esisonic.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دلم هوس فوتبال تو کوچه کرده!! اونم با توپ پلاستیکی شقایق!!
بعدش جر بحث کنیم که من دروازه وای نمی ایستم...
...
اصن من بازی نمیکنم

(۱۷ شهریور ۱۳۹۲ ۱۱:۰۸ ب.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط:  کاش هنوز یه بچه بودم دغدغه هام مدرسه بود و ترس از نگرفتن نمره بیست !!!!!!!!!!!!
معلومه خیلی درس خون بودین...واسه من ترس از آوردن تجدیدی بود!!
یادش بخیر...اولین تجدیدیم ریاضی اول راهنمایی بود تو ترم اول...!!
بعدیش هم عربی و ریاضی سوم راهنمایی تو ترم اول..!!
دیگه تجدید نشدم تا سوم هنرستان درس شیرین پاسکال ۲ رو افتادم ( البته تب داشتم همه رو چرت و پرت نوشتم ) و تنها باری بود که رفتم شهریور...شهریور زدم تو گوشش شدم ۱۷///!!
....
ولی یه خاطره ای رو هیچ وقت یادم نمیره :
ترم اول که پاسکال ۲ رو افتادم بقل دستیم کلی پز داد و بهم خندید که همه درساشو قبول شده...منم یکم حرصم گرفت ولی به روی خودم نیاوردم
خلاصه گذشت تااااااااا...
آخر سال با هم رفتیم کارنامه گرفتیم...من همه ی درسای ترم دوم رو قبول شده بودم...ولی اون ۴ تا تجدیدی آورده بود!!
اما بر خلاف کاری که اون روز کرد من بهش نخندیدم.
الآن که دارم بهش فکر میکنم با خودم میگم کاش بهش می خندیدم حرصم خالی میشد Big Grin !!!!

آنجا که رویاها به حقیقت می پیوندند...مرا خواهی یافت. ------------------------- وضعیت : [تصویر:  53319_mrsbeasley.gif]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SaMiRa.e , diligent , kati , samaneh@90 , good-wishes , x86 , par par_92
ارسال: #۸۶۴۰
۱۸ شهریور ۱۳۹۲, ۰۹:۵۵ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دوست نزدیکتر از من به من است
وین عجب تر که من از وی دورم

چه کنم با که توان گفت که او
در کنار من و من مهجورم ....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: diligent , nina69 , kati , good-wishes , x86 , samaneh@90 , انرژی مثبت , maryami , Somayeh_Y , M*Gh , Eternal , Parva


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۶۰,۵۲۲ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۷۴۹,۲۷۷ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۱,۳۹۰ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۶۸,۹۶۱ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۴۵۲ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۵۳۹ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۵۵۹ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۹,۵۹۶ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۲,۶۸۸ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۸,۲۷۸ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close