زمان کنونی: ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۰۵:۴۶ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۶۹۷۶
۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۲, ۱۰:۴۹ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خدایا!من دلم قرصه!کسی غیر از تو با من نیست*
خیالت از زمین راحت،که حتی روز روشن نیست*
کسی اینجا نمی بینه که دنیا زیر چشماته*
یه عمره یادمون رفته زمین دار مکافاته*
فراموشم شده گاهی،که این پایین چه ها کردم*
که روزی باید ازاینجا،بازم پیش تو برگردم*
خدایا وقت برگشتن یه کم با من مدارا کن*
شنیدم گرم آغوشت،اگه میشه منم جا کن...

چرااا.... چرا....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SaMiRa.e , Autumn.Folio , Eternal , انرژی مثبت , kati , Mänu , good-wishes , hosnieh
ارسال: #۶۹۷۷
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲, ۱۲:۵۸ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
ارغوان

این چه رازیست که هر بار بهار ٬

با عزای دل ما می آید ؟

که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است ؟

اینچنین بر جگر سوختگان

داغ بر داغ می افزاید

ارغوان پنجه ی خونین زمین

دامن صبح بگیر

وز سواران خرامنده ی خورشید بپرس

کی برین دره غم می گذرند ؟

ارغوان

خوشه ی خون

بامدادان که کبوترها

بر لب پنجره ی باز سحر

غلغله می آغازند

جان گلرنگ مرا

بر سر دست بگیر

به تماشا گه پرواز ببر

آه بشتاب

که هم پروازان

نگران غم هم پروازند

ارغوان

بیرق گلگون بهار

تو بر افراشته باش

شعر خون بار منی

یاد رنگین رفیقانم را

بر زبان داشته باش

تو بخوان نغمه نا خوانده ی من

ارغوان

شاخه ی هم خون جدا مانده من ...

There is no there there.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sahar121 , esisonic , Autumn.Folio , انرژی مثبت
ارسال: #۶۹۷۸
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲, ۱۱:۰۳ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
چرا نظر دادن و قضاوت در باره انسانها اینقدر تو جامعه ما مرسومه؟!!!
اما اینکار اگر قراره بر اساس یک دلیل محکم باشه، در واقعیت خیلی سخته!
نمیدونم عادته، خود بزرگ بینیه، حس حسادته یا گاهی از روی عصبانیته که ما زود به کرسی قضاوت میشینیم و بین چند نفر طرف غایب رو محکوم میکنیم.
یا باز اگر رو در رو هم این کارو انجام میدیم محکوم میکنیم و میریم و منتظر جواب نمیمونیم.!
شاید دلیلش اینه که خودمون میدونیم هیچ پایه و اساسی نداره این قضاوتمون.

من خودم از روی عصبانیت چندین بار اینکار رو کردم، اما خداروشکر حلالیت گرفتم.
ولی در مسیر ترکش هستم، یعنی یه جورایی خودمو بستم به تخت TongueBig Grin

به امید اینکه روزگار بی غیبتی داشته باشیمSmile

خدا آن حس ریبایی است که در تاریکی صحرا
زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را
یکی مثل نسیم آرام میگوید
کنارت هستم ای زیبا، و دل آرام میگردد

یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: good-wishes , انرژی مثبت , GoodStudent67 , Amir V , sahar121 , SaMiRa.e , maryami , Pakzad , Eternal
ارسال: #۶۹۷۹
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲, ۱۲:۱۰ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ ۱۲:۱۹ ب.ظ، توسط ۱-۱.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
یــه بـار هـم مـاشـیـن و بـرداشـتـیـم و بــا بـچـه هـا رفـتـیـم بـیـرون....
حـالا صـدای ضـبـط تـا آخـر زیـاد هـمـه هـم داشـتـیـم مـی رقـصـیـدیـم تـو مـاشـیـن,خـلاصـه یـهـو یــه افـسـرِ جـلـومـون رو گـرفـت گـفـت بـزن بـغـل...
مـنـم به بـچـه هـا گـفـتـم ادای ایـن بـچـه بـاحـالا و بـا مـعـرفـتـها رو در بـیـاریـن بـیـخیال شـه جـریـمـه نـکـنـه
خـلاصـه پـلـیـسـه گـفـت ایـن چـه وضـع رانـنـدگـیـه؟
مـاشـیـن بـایـد بـخـوابـه پـارکیـنـگ!!!
یــهـو مـنـم گـفـتـم مـیـدونـی مـن کـیـم؟؟؟
اصـلا حـواسـت هـسـت بـا کـی داری حـرف مـیزنـی؟
بـگـم کـیـم ؟؟؟
بــــــگـــــم؟؟؟
رفیـقام هـم اومـدن جـلـو دهـنـمـو گـرفـتـن گـفـتـن بـیـخـیـال نـگـو بـهـش گـنـاه داره اخــراج مـیـشه....
افـسـره هـم رنـگشـو بــاخـت و آب دهـن قـورت داد گـفـت: نـه نـمـیـدونـم, بـبـخـشـیـد شـمـا کـی هــسـتـیـن؟؟؟
مـنـم بـا یـه صـدای خـسـتـه بـش گـفـتـم:
مــن یــه پــرنــدم ,آرزو دارم تـــو بــاغــم بــاشــی...مــن یــه خــونــه ی سـرد و تــاریــکــم...
(بـچـه هـا هـم دس مـیـزدن)
هـیـچـی دیـگ هـمـگـی دور هــم بـا افـسـره کـلـی خـنـدیـدیـم و گـفـت بـاهـاتـون کـلـی حـال کـردم بـچـه هـای بـاحـالـی هـسـتـیـن
آخـر سـر هـم ۵۰ تـومـن جـریـمـه شـدیـم و مـاشـیـن هـم رفـت پـارکـیـنـگ و بــانـدهـاش هـم بـاز کـرد و خــودمـون هـم بـردن تست اعـتـیـاد دادیـم و هــمـه چــی بـه خـیـر و خـوشـی تـمـوم شـد!!!!

ﻣﺠﯿﺪ ﺩﻟﺒﻨﺪﻡ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﭼﺮﺍ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟؟؟
- ﻫﯿﭽﯽ، ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﺗﻮ ﭘﺎﻟﻪ.
- ﭘﺴﺮﻡ، ﭘﺎﻟﻪ ﻧﻪ ﭼﺎﻟﻪ.
- ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺍﺳﻢ ﯾﻪ ﻧﻮﻉ ﮔﻠﻪ .
- ﺍﻭﻥ ﻻﻟﻪ ﺳﺖ.
- ﻻﻟﻪ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺩﻭﺭ ﺍﺑﺮﻣﯿﺎﺩ .
- ﺍﻭﻥ ﻫﺎﻟﻪ ﺳﺖ.
- ﻫﺎﻟﻪ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻨﺎﯾﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﻦ.
- ﺍﻭﻥ ﻣﺎﻟﻪ ﺳﺖ.
- ﻣﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﮕﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺸﻪ.
- ﺍﻭﻥ ﻧﺎﻟﻪ ﺳﺖ.
- ﻧﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺧﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ.
- ﺍﻭﻥ ﺧﺎﻟﻪ ﺳﺖ.
- ﺧﺎﻟﻪ ﺭﻭ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ.
- ﺍﻭﻥ ﺧﺎﻣﻪ ﺳﺖ.
- ﺧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺗﻮ ﭘﺎﮐﺖ ﻣﯿﺬﺍﺭﯾﻢ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﯾﻢ ﺗﻮ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﭘﺴﺖ.
- ﺍﻭﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺳﺖ.
- ﻧﺎﻣﻪ ﮐﻪ ﺩﻭﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺍﺯﺵ ﻣﯿﭙﺮﻥ .
- ﺍﻭﻥ ﻣﺎﻧﻊ ﺳﺖ .
- ﻣﺎﻧﻊ ﺭﻭ ﮐﻪ ﻣﻌﻠﻤﻮﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻣﯿﮕﻪ ﺟﺎﻣﺪ ﻣﺎﻧﻊ ﮔﺎﺯ .
- ﺍﻭﻥ ﻣﺎﯾﻊ ﺳﺖ
- ﻣﺎﯾﻊ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻣﯿﺰ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﺩﺍﺭﻩ.
- ﺍﯼ ﻭﺍﯼ ﺳﺮﻡ ﺩﺭﺩ ﮔﺮﻓﺖ ﻣﺠﯿﺪ ﺟﺎﻥ ﺍﻭﻥ ﭘﺎﯾﻪ ﺳﺖ ﭘﺎﯾﻪ
ﭘﺎﯾﻪ.
- ﭘﺎﯾﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻣﯿﺎﻓﺘﻪ ﺭﻭﯼ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﺸﻪ .
- ﺍﻭﻥ ﺳﺎﯾﻪ ﺳﺖ.
- ﺳﺎﯾﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﭘﺴﺮﻩ ﻣﯿﮕﻔﺘﯿﺪ .
- ﺍﻭﻥ ﺳﺎﺩﻩ ﺳﺖ.
- ﺳﺎﺩﻩ ﮐﻪ .......

مجید دلبندم یادتونه؟؟! :دی
یادش بخیر Smile

امروز صبح بعد از مدتها تصمیم گرفتم با دوستم بریم ورزش کنیم!
گرمکن نارنجیمو پوشیدم و زدم بیرون.
و حالا توجه کنید به تیکه‌های ملت :
نارنگی! کجا میری؟
... پرتقال! بدو تا نخوردمت!
هویج!مگه خرگوش دنبالت کرده؟
ته‌سیگار!
رفتگر!برو ۹ شب بیا بابا!
چی‌توز موتوری!
سن ایچ و دیگر هیچ!
اسمارتیز!بقیه دوستات کجان؟
بچه‌ها! بچه ها! گارفیلد!
الان کدوم مسئول باید رسیدگی کنه؟
:|
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: ec_a_j , maryami , Mohammad WR10 , sahar121 , **sara** , Pakzad , teacherpc , شاپری , Autumn.Folio , Abrekhoshhal
ارسال: #۶۹۸۰
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲, ۰۳:۰۹ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
برای خندیدن وقت بگذارید ، زیرا موسیقی قلب شماست.
برای گریه کردن وقت بگذارید ، زیرا نشانه یک قلب بزرگ است.

برای خواندن وقت بگذارید ، زیرا منبع کسب دانش است.
برای رؤیا پردازی وقت بگذارید ، زیرا سرچشمه شادی است.

برای فکر کردن وقت بگذارید ، زیرا کلید موفقیت است.
برای بازی کردن وقت بگذارید ، زیرا یاد آور شادابی دوران کودکی است.

برای گوش کردن وقت بگذارید ، زیرا نیروی هوش است.
برای زندگی کردن وقت بگذارید ، زیرا زمان به سرعت می گذرد و هرگز باز نمی گردد.

عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود/لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: maryami , good-wishes , **sara** , SaMiRa.e , fatima1537 , Pakzad , Eternal , mhd3 , GoodStudent67 , teacherpc , azad_ahmadi , Autumn.Folio , LORD0098 , M*Gh
ارسال: #۶۹۸۱
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲, ۰۵:۰۵ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
ﻣﺮﺩﺍﺏ ﺑﻪ ﺭﻭﺩ ﮔﻔﺖ :
ﭼﻪ ﻛﺮﺩﻯ ﻛﻪ ﺯﻻﻟﻰ؟
ﺭﻭﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ ﮔﺬﺷﺘﻢ ......
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: good-wishes , Pakzad , Eternal , maryami , teacherpc , انرژی مثبت , azad_ahmadi , Autumn.Folio , banafshe , M*Gh
ارسال: #۶۹۸۲
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲, ۰۷:۰۹ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
گاهی چه دلتنگ میشوم برای خدا!
نکند ترکم کرده باشد؟

روزهاست هوای ابری دلم
خیال صاف شدن ندارد...

نکند خدا را گم کرده باشم
یا
نکند خدا مرا گم کرده باشد!

خدایا منم...
دستانم را از میان این همه دست بگیر
که
تنهای تنهایم...

If you have built castles in the air
your work need not be lost
that is where they should be
Now put foundations under them
Henry David Thoreau
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: good-wishes , mhd3 , GoodStudent67 , SaMiRa.e , teacherpc , انرژی مثبت , Autumn.Folio , mahinjoon
ارسال: #۶۹۸۳
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲, ۰۷:۱۹ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ ۰۶:۵۶ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  چند روز بعد هم کوله بارو بستیم و رفتیم دانشگاه.
الانم که دو ترم گذشته.
من دارم از خوابگاه اینارو می نویسم
و این بود داستان کنکور ما.Smile

شما چی و کجا قبول شدید؟؟
منم خیلی استرس دارم.
البته دفعه اولم بود ک کنکور ارشد میدادم.
ولی واسه کنکور لیسانسم هم مث شما بودم.
البته من هر دو بار چه وقتی رتبه زدن و چه وقتی نتایج نهایی اومد در حد خفه شدن گریه میکردم!!! Sad
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۶۹۸۴
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲, ۰۷:۴۷ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت.
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هربار به فرشتگان این‌گونه می‌گفت. می‌آید، من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی‌ام که دردهایش را درخود نگه می‌دارد و سرانجام گنجشک روی شاخه‌ای از درخت دنیا نشست.
.
.
.
فرشتگان چشم به لبهایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:
با من بگو از آنچه سنگینی سینه‌ی توست. گنجشک گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی‌هایم بود و سرپناه بی‌کسی‌ام. تو همان را هم از من گرفتی. این توفان بی‌موقع چه بود؟ چه می‌خواستی از لانه محقرم، کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرض طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت: ماری در راه لانه‌ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه‌ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر‌گشودی...، گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: maryami , Fardad-A , GoodStudent67 , SaMiRa.e , انرژی مثبت , sahar121 , Autumn.Folio , homa , banafshe
ارسال: #۶۹۸۵
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲, ۰۷:۵۰ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
گاهی وقتا بدجور دل آدم میگیره.... از چی و برای چی اصلا معلوم نیست...انگار که همه چیزایی که خوشحالت میکنن خیلی بی ارزش میشن و هیچ حسی بهت نمیدن . کلا حس بدیهUndecided

گر مرد رهی میان خون باید رفت *** از پای فتاده سر نگون باید رفت
تو پای در ره نه و هیچ مپرس*** خود راه بگویدت که چون باید رفت
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: انرژی مثبت , sahar121 , SaMiRa.e , Autumn.Folio , mahinjoon , Xilinx , M*Gh
ارسال: #۶۹۸۶
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲, ۰۹:۲۱ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ ۰۹:۳۲ ب.ظ، توسط good-wishes.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ ۰۸:۲۴ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  برایم دعا کنید.
ذکر یا فتاح رو فراموش نکنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Amir V , Fardad-A , Lantern
ارسال: #۶۹۸۷
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲, ۰۹:۳۱ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ ۰۸:۲۴ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  فردا صبح روز سختی است برای من.
خدایا چون تو ناظری برایم کافیست.
برایم دعا کنید.

صبح که کسی خواستگاری نمیره! Tongue

ولی جدا، دعا میکنیم ;-)

There is no there there.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sahar121
ارسال: #۶۹۸۸
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲, ۰۹:۳۳ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
کاش خدا اینقدر عمر بهتون بده که بهمه ارزوهاتون برسید
خدایا مرگ حقه و برام خیلی سخته وقتی فکر کنی قراره همه چیز رو بزاری و تشریف ببری اون دنیا
خدایا خودت میدونی که خیلی ارزوهام مونده و افکار بزرگی تو سرم هست پس کمک کن و مرا در مسیری قرار بده که خواست و رضای توست خدایا خودت میدونی که من گناه میکنم اما هربار که خواستم تنها باشم باز دلم واست تنگ شده برگشتم بهونت رو گرفتم(الا بذکرالله تطمئن القلوب) پس کمکم کن نزار تنها بمونم من تو رو فراموش کردم تو منو فراموش نکن (فانسهم انفسهم)خدا من هیچکی رو ندارم(الهی و ربی من لی غیرک) جز خودت پس چجوری راضی میشی به خلق خودت رو بزنم وقتی چون تویی رو دارم خدایا بهم صبری بده برمشکلاتی که در اینده برام پیش میاد چرا که صدای رود در مسیر سنگ شنیدنی است و انسانها در رویارویی با مشکلات کامل میشن پس خودت مواظبم باش (فالله خیر حافظا و هو ارحم الرحمین)
خدایا بی طاقتی کردم وقتی چیزی رو دیر بهم دادی یا قهر کردم وقتی چیزی رو ازم گرفتی اما خودت میدونی که ما انسانها ناسپاسیم پس دستم بگیر (یدالله فوق ایدیهم) من اگه گناهکارم از نادانی و جهل و جوانی است ...
خدایا میدونی من فقط تو رو دارم پس وکیلم باش و اگه تو وکیل من باشی همین واسه من کفایت میکنه (و من یتوکل علی الله فهو حسبه)
(اینکه سخنم با ایات بود ما که عمل مون رو نتونستیم اصلاح کنیم حداقل گفتارمون رو نیک کنیم
روایت شد به پیامبر گفتند فلانی نماز میخونه و گناه هم میکنه ایشون فرمودند نمازش روزی او را از گناهان باز میدارد )

گفتند عینک سیاهت را بردار

دنیا پر از زیباییست!!!

عینک را برداشتم..

وحشت کردم از هیاهوی رنگها

عینکم را بدهید

میخواهم به دنیای یکرنگم پناه ببرم...
مشاهده‌ی وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: آرمین
ارسال: #۶۹۸۹
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲, ۰۹:۴۲ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ ۰۹:۴۴ ب.ظ، توسط esisonic.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
از کمر درد دارم میمیرم...
محتاج به دعای همتون هستم...!!
التماس دعا

(۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ ۰۸:۲۴ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  فردا صبح روز سختی است برای من.
خدایا چون تو ناظری برایم کافیست.
برایم دعا کنید.
غصه نخور...حساس نشی روش درست میشه

آنجا که رویاها به حقیقت می پیوندند...مرا خواهی یافت. ------------------------- وضعیت : [تصویر:  53319_mrsbeasley.gif]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: good-wishes , SaMiRa.e , Amir V , آرمین , Fardad-A , reyhaneh64
ارسال: #۶۹۹۰
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲, ۱۰:۴۳ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دوستی داشتم ۴ سال پیش دیگه ندیدمش خیل پسر خوبی بود همش ازش تعریف میکردم اخلاقش علمش عملش خیلی پسر خوبی بود اینقدر که وصف نشدنی است با اینکه زیردست هم داشت به واسطه شغلش ولی هیچ وقت به کسی کوچکترین ستمی نکرد من همش پیش خودم میگفتم چه خوبه اون سال ازدواج کرد شغل و درامد مناسبی هم داشت من دسترسی بهش نداشتم واسه دانشگاه بعدشم بواسطه کنکور و مشغله فرصت نکردم ببینمش! تو این ۴ سال باخاطراتش زندگی میکردم امروز پیش دوستی از حرفهاش یه جمله استناد کردم دوستم گفت ۲ ساله وفات کرده(شوکه شدم) اخه چرا اون(این همه ادم بد ) همش تو ذهنم میگفتم خدا دلم براش تنگ شده کاش فرصت بشه ببینمش حالا اینجوری بشه
خدا خودت خوبها رو گلچین میکنی میبری پیش خودت
الان تصور میکنم که دیگه صداش رو نمیشنوم باورش سخته اونم جوون بود ارزو داشت باید تنهایی برم سر خاکش! دوس دارم باهاش صحبت کنم اگه دیگه جوابم رو بده
افسر بود سروان تمام فوق لیسانس (فکرکنم رشتش ترافیک و اینا بود) نظراتش در مورد تصادفات اینقدر دقیق بود که سرهنگهای راهنمایی پای نظریه کارشناسی اون امضا میزدن بارها واسه تجدیدنظر به اون میگفتن نظر بده
یه بار بهم میگفت میخاستم خلبان بشم تو فوق لیسانس ولی وقتی خلبانها و سختی هاشون رو دیدم رسته راهنمایی انتخاب کردم)
یه بار ماشینش رو بهم داد سوار بشم وقتی رانندگی میکردم گفت خیلی اصولی رانندگی میکنی
خیلی اعتقاد به خدا داشت
همه چیز رو گذاشت رو رفت همه اون علم (من که دیگه مثلش ندیدم) یادش بخیر برادرش تصادف کرده بود (فکرکنم استان خوزستان تصادف کرده بود پا میشه میره نظر افسر استان خوزستان رو با دلیل رد میکنه .من همش پیش خودم میگفتم خدایا شکرت این جور ادمها هستن وگرنه حق ها ضایع میشد!)
من مرگ ادمها و دوستان خیلی ازارم میده و تو مرگ ادمها گریه میکنم واسه خاطراتی که باهاشون داشتم کم صبر میشم
کاش مشغله هامون کم بود فرصت میکردیم
خدایا در زندگی و مرگ انسانها حکمتی هست که ما متوجه اون نیستیم پس بی صبری ما رو عفو کن
خدایا روحش را دریغ رحمت لایزال خودت کن من که ازو راضیم اگه هنوز ذره ای پیشت اعتبار دارم به اون اعتبارم قسمت میدم که در جوارخودت میهمانش کنی این دنیا که زیاد عمری نکرد ۲۹ سال ولی مفید

گفتند عینک سیاهت را بردار

دنیا پر از زیباییست!!!

عینک را برداشتم..

وحشت کردم از هیاهوی رنگها

عینکم را بدهید

میخواهم به دنیای یکرنگم پناه ببرم...
مشاهده‌ی وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: mahinjoon , esisonic , Abrekhoshhal


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۴۴۴ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۲۰,۰۱۴ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۴۶۷ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۴,۷۹۳ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۹۲ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۴۱ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۵۲ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۵۳۰ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۳۳۴ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۶۱ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close