(۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ ۰۴:۱۵ ق.ظ)codin نوشته شده توسط: یه مثال دیگه barrier to entry هست. مثلا برنامه نویسی وب توش از برنامه نویس ماهر تا بچه دبیرستانی هست. همین باعث میشه قیمت ها نابود میشن. ولی خب اگر یک کسی مثلا ریاضی اش قوی هست و بره ماشین لرنینگ کار کنه ۹۰ درصد جمعیت بالاقوه برنامه نویسا را از میدونه به در کرده در حوزه کاری جدیدش. رقابت کمتر هم به پول و رضایت بهتر تبدیل میشه. بنابر این باید حوزه کاری تا جایی که میتونه بیچیده بشه تا جمعیت رقبا کمتر بشه
خیلی نکتهی خوبی بود، من دقیقا همین اشتباه رو توی کارم کردم و توی حوزه فرانتاند کار کردم و الان پشیمونم که چرا مثلا سمت جاوا یا هر حرفهای که علم بیشتر در اون دخیل باشه مثلا data engineering یا بحثهای مربود به cloud و ...
، الان که نگاه میکنم میبینم که دقیقا از همه رشتهای و همه سنی دارن فرانتاند کار میکنن و فضایی هست که اصلا دوست ندارم داخلش باشم.
البته یه نکته رو باید در نظر بگیریم که فضای ۵ سال پیش واقعا با الان متفاوت بود و این مدت هم بازار کار ایران خیلی دگرگون شده ...
(۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ ۰۲:۴۳ ق.ظ)crevice نوشته شده توسط: دلم میخاد کچل کنم الان که جایی نمیرم (: ببینم تا فردا صبح نظرم عوض میشه یا چی :دی
من اتفاقا تو فکر کچل کردن هستم منتهی نه از ته، از دیجیک میخوام شونه ی ماشین اصلاح بگیرم که بزنم این کله رو ...
+نکتهی که هم دوران ارشد و هم این روزا بهش برخوردم اینه که وقتی در مورد یک موضوعی داری تحقیق میکنی، طبیعتا شروع کار یه سری مقاله و مطلب پیدا میکنی که با مفاهیم آشنا بشی، بعد یکم میری جلو و آشنا تر میشی و کم کم پروژه رو تموم میکنی، روزای آخر که داری سرچ میزنی میبینی که دقیقا یه پروژه اوپن سورس هست که کار تو رو انجام داده و خیلی راحتتر میتونسته بکنه فرایند تحقیقت رو ... واقعا برای من سواله که چطوری باید سرچ بزنیم! مثلا این لینکی که امروز صبح من پیدا کردم رو اگر ۷ ماه پیش میدیدم خیلی شرایطم فرق داشت با الان ...