(۱۲ خرداد ۱۳۹۷ ۰۵:۱۱ ب.ظ)قاصدک۲۳ نوشته شده توسط: همه چی به کنار من حسرت این رو خوردم که چرا پدرتون به خاطر شرایطی که ایشون در بوجود اومدنش نقشی نداشتن
از زندگی و حقشون این همه گذشتن
واقعا این آدم ها روحشون خیلی بزرگه، اگه پرستش خاص خدا نبود، این آدم ها رو باید پرستید.
ممنون. شما لطف دارید
پدر من آدم عجیبیه. بعضی کارهاش و از خودگذشتگیهاش حرص آدمو در میاره. گاهی بهش معترض میشم. احساس مسئولیت خیلی زیاد در قبال خانوادش میکنه و چون از کودکی مسئولیت زندگی خونواده اش که جمعیت بالایی داشتن ر به عهده داشته نمیتونه ازشون بگذره. البته اونها هم پدر منو حکم بزرگترشون و پدرشون میدونن و قدردان هستن ولی گاهی میگم اگر اینقدر ازخودگذشتگی نداشت ما پیشرفتهای خاصی تو زندگی داشتیم و شرایط رفاهی بیشتری داشتیم ولی پدر من پیشرفت را تو زندگی چیز دیگه میدونه و من چیز دیگه .
مخصوصا شرایط خاصی که بعد ازدواج براشون پیش اومد دیگه از خیلی چیزها تو زندگی گذشت و فقط دوست داره ثمره اش را در بچه هاش ببینیه که امیدوارم همه ما فرزندان قدردان زحمات پدر و مادرهامون باشیم. هرکسی به نوع خودش.
------------
من هم خیلی با خدا درگیر بودم. مخصوصا دوران پیش دانشگاهی و لیسانس که بودم. یجورایی میخواستم حقم را ازش بگیرم. میگفتم خودت میدونی که چه کردی در حق ما! خودت باید همه چیز را درست کنی! کاری ندارم میتونی یا نمیتونی! فقط باید جواب من را بدی!!! اینقدر باهاش درگیر بودم. بعد از اون یکسری اتفاقاتی تو زندگی رخ داد که میتونم بگم معجزه بودن. فکر میکنم بهم نشون داد اگر کاری را انجام ندادم میتونم معجزات دیگه تو زندگی برات رقم بزنم. از دوره ارشد به بعد خیلی باهاش راحتتر شدم.چون هروقت میخوام باهاش درگیر بشم یاد گذشته ای میفتم که برام معجزه کرد و میدونم که اگر بخواد میتونه کن فیکون کنه..کاری که برای من کرد و من به بودنش ایمان آوردم.
ولی اینکه چرا بعضی آدمها در ناز و نعمت هستن و بعضی نیستن باز هم عدالتی تقریبا من حس میکنم. من کسانی را میشناسم که از ثروت و خونه و امکانات و رفاه چیزی توی زندگی کم ندارن و یه زمانی من شاید حسرت اون موقعیت را میخوردم ولی یکبار شرایط جور شد و باهاشون همکلام شدم دیدم اصلا حال خوبی ندارن. یه چیزی تو زندگی کم دارن و اونها هم حسرت یکسری شرایط را میخورن و بلکعس هم همینجوره. و بنابراین فکر میکنم هرکسی اگر به خودش نگاه کنه و فکر کنه باید نقاط قوت و ضعفش را حساب کتاب کنه. یکسری موقعیتهای خوبی همه دارن و یکسری موقعیتهای بد هم ه شاید از نظر ما بد باشن دارن. مثلا پدر من با فقر بزرگ شده ولی اون شرایط براش تجربه بوده و روحشو بزرگ کرده و هیچوقت از گذشته خودش ناراحت نیست چون یکسری چیزهای دیگه داشته( محبت بین اعضای خونوادشون و وابستگی بینشون و اتحاد بین خواهر و برادرهاش همیشه زبانزد فامیل هست. )
ولی باز هم نمیدونم چرا اختلاف مالی بین خونواده ها و جوامع باید باشه . چرا بچه ای باید در آفریقا در فقر بدنیا بیاد و به دلیل سوتغذیه بمیره ولی بچه ای به قول شما در بهترین بیمارستان آمریکا بدنیا بیاد. یکسری تفاوتها هست که از درک و فهم من تاکنون عاجز بوده!! باز هم خدا باید جوابمو بده! هنوز که نداده -_-