(۱۱ خرداد ۱۳۹۷ ۰۶:۳۸ ب.ظ)free soul نوشته شده توسط: (11 خرداد ۱۳۹۷ ۱۰:۲۷ ق.ظ)Metoo نوشته شده توسط: این روزها بغضی تو گلومه, قلبم مچاله شده, اتفاق تازه ای نیست ولی دردش هر بار تازه است. هر توییت رو که میخونم با تک تک سلول های بدنم با تک تک اعصابم درد و رنج و غمشو حس میکنم.
میبینم که خیلی های تجربه های خیلی تلختر از تجربه من داشتن ولی تجربه من هم خیلی تلختر از توان تحملم بود. من هیچ گناهی نداشتم جز این که یه بچه بودم که پدر و مادرش فکر میکردن میتونن به بستگانشون اعتماد کنن, فکر میکردن فقط باید مواظب غریبه ها بود. هر چند که از غریبه ها هم در امان نبودم. اما وقتی یه آشنا, یه فامیل باشه دردش خیلی خیلی بیشتره. شاید هیچ وقت کسی این دردو نفهمه مگه این که خودش هم قربانی باشه که کاش هیچ کس هیچ وقت نفهمه.
سالها گذشت انقدر گشتم و خوندم تا تونستم خودمو باور کنم که تو بیگناه بودی, تو بچه بودی, ضعیف و ناتوان, حتی نمیفهمیدی چه اتفاقی داره میافته, حتی انقد کوچیک که پدر و مادرت فکر نمیکردن تو اون سن برات اتفاق بیافته. به خودم میگفتم تو مواظب باش , اگه کوتاهی شد در حق تو, اگه اشتباه شد تو نباید بذاری تکرار شه, اما خود احمقم هم روش مسخره ای که سالها یاد گرفته بودم تکرار کردم, وقتی اون دختر کوچولو معصوم بهم اعتماد کرد و خواست بگه بهم تو همون جمله اول بهش گفتم هیس. لعنت به من, خودمو بارها و بارها سرزنش کردم ولی خب زمان به عقب برنمیگرده.
.....
واقعا خیلی خوبه که تا اینجا طاقت آوردین و پیشرفت کردین و نذاشتین توی باتلاق سیاه افسردگی فرو برید و هم بالاخره راهی پیدا کردید که خودتونو خلاص کردین، قبول دارم که حداقل تو ایران معمولا بهتره به کسی اعتماد نکنید و بهش نگید چون شاید اگه بفهمه به جای تسکین درداتون دردای جدیدی به زندگیتون اضافه کنه، ولی تا جایی که میتونید تو فضای مجازی ازش بگید و با افرادی که تجربه های مشابه داشتن حرف بزنید و خودتونو خالی کنید، واقعا بی تاثیر نیست، من خودم همیشه از دردام و مسائلی که رنجم میدن توی فضای مجازی مینویسم و خیلی کمکم میکنه، به خصوص اینکه غریبه هایی پیدا میشن که اونا هم تجربه مشابه داشتن و همو درک میکنیم. یک حقیقتی هم راجع به درد(و شاید تمام احساسات و تجربه ها) وجود داره اونم اینه که هرچی بیشتر بهش فکر کنی و به یاد بیاری بیشتر تو رو توی بغل خودش میکشه، میدونم لایه های درد خیلی زیاده و کمتر زجر کشیدن آسون نیس،خودم هم تجربه مشابه شما داشتم، ولی چرا میگید فقط مرگ شفاست؟ چرا افرادی مثل ما باید تمام زندگیشون خراب بشه درحالیکه گناهی نکردن و افرادی مثل متجاوزا و مزاحما با خیال راحت و خوبی و خوشی به زندگیشون ادامه بدن و سهمشونو از زندگی داشته باشن؟مگه بیشتر از یه زندگی داریم؟ بیاید قوی باشیم و به خودمون اجازه ندیم خاطر یه مشت...از حق خودمون بگذریم، حق زندگی عادی داشتن. #metoo
منم موافقم که تو واقعیت نگیم ولی تو مجازی ناشناس بنویسیم ازش, هم خودمون سبک میشیم, هم دیگرانی آگاهدمیشن, هم همدرد پیدا میشه, هم شاید یکی مثل همون آدم اون طرف ماجرا هم بخونه و به خودش بیاد , شاید اونم فهمید اشتباهشو تلاش کرد جبران کنه.
هر چقدر بخوای فراموش کنی چیزایی هست که یادت بندازه, یه خبر, یه آدم ناجور که تو تاکسی کنارت نشسته, یا حتی پیامهای ناشناس با مضمون ناخوشایند
نمیدنم شاید برای من این باشه, هر درمان و راه حلی هم باشه فقط مسکنه نه درمان واقعی
دلم برای اون آدمها هم میسوزه, چون خیلیاشون هم یه زمانی تو جایگاه قربانی بودن, گاهی اونها هم واقعا دلیل اصلیشون ناآگاهی بوده
متاسفم که شما هم شرایط مشابهی رو تجربه کردین کاش نسل های بعدی هیچ وقت نفهمن این دردو