زمان کنونی: ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۰۷:۱۸ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۴۵۴۰۶
۱۲ خرداد ۱۳۹۷, ۰۲:۴۶ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
واقعا نمیشه شب خوابید. تا میای بخوابی ساعت شده ۱/ بعدْ سحر، عین شکنجه ست بیدار شدن -_-
زین پس شب نمیخوابم تا سحر :|

همه در حسرت یک پروازند؛
من به پرواز نمی اندیشم؛
به تو می اندیشم؛
تو که زیباتر از اندیشه یک پروازی..
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: khayyam , RASPINA , ele
ارسال: #۴۵۴۰۷
۱۲ خرداد ۱۳۹۷, ۰۳:۰۲ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
چقد شلوغ شده مانشت...
چقد تاپیک جدید...
همه دنبال اینن فقط کار خودشون راه بیفته...
همه میخوان برن تهران فقط...تا دو سه روز آینده همچین خلوت بشه که نگو...آتیش کنکور میخوابه دو سه روز دیگه...

رتبه خواهی همچو خورشید از خلایق دور باش ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: khayyam
ارسال: #۴۵۴۰۸
۱۲ خرداد ۱۳۹۷, ۱۲:۱۳ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ خرداد ۱۳۹۷ ۰۳:۳۷ ب.ظ، توسط siminahmadi.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دیگه وقتی بیکار باشی هرچیزی به ذهنت میرسه

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
,
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۴۵۴۰۹
۱۲ خرداد ۱۳۹۷, ۰۳:۱۰ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
بگیرید یک نگاه بر این تارنما

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


ماشین همدلی!

ماییم که بی باده و بی جام خوشیم
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۴۵۴۱۰
۱۲ خرداد ۱۳۹۷, ۰۳:۲۹ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
سر کار خوابم گرفته
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۴۵۴۱۱
۱۲ خرداد ۱۳۹۷, ۰۳:۳۱ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
یعنی بین این همه نخبه یک نفر هم با این الگوریتم های جک و جونوری کار نکرده؟! Confused
شوخی میکنین دیگه؟! Big GrinConfused

آدم های کوچک و حقیر با عقده های بزرگ ترسناکند،
زیرا از صدمه زدن به دیگران...
هراسی ندارند!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۴۵۴۱۲
۱۲ خرداد ۱۳۹۷, ۰۴:۲۸ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ خرداد ۱۳۹۷ ۰۲:۴۶ ق.ظ)diligent نوشته شده توسط:  واقعا نمیشه شب خوابید. تا میای بخوابی ساعت شده ۱/ بعدْ سحر، عین شکنجه ست بیدار شدن -_-
زین پس شب نمیخوابم تا سحر :|

سخت تر از اون می دونی چیه اینکه تا ۲ بیدار بمونی و خابت نگیره بعد بخابی تا ۳ و نیم و بعدش تا بخوای سحری بخوری و غیره ساعت میشه ۵ صبح دوباره بخابی باید ۷ صبح بیدار بشی بیایی سر کار HuhHuhHuh
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: blackhalo1989 , diligent , ele
ارسال: #۴۵۴۱۳
۱۲ خرداد ۱۳۹۷, ۰۵:۰۰ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ ۰۵:۰۰ ب.ظ، توسط salam5.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ خرداد ۱۳۹۷ ۰۲:۴۶ ق.ظ)diligent نوشته شده توسط:  واقعا نمیشه شب خوابید. تا میای بخوابی ساعت شده ۱/ بعدْ سحر، عین شکنجه ست بیدار شدن -_-
زین پس شب نمیخوابم تا سحر :|

هیچی خواب شب نمیشه. خواب روز کسالت میاره

"یارب نظر تو برنگردد"
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: قاصدک۲۳ , Milad_Hosseini , diligent
ارسال: #۴۵۴۱۴
۱۲ خرداد ۱۳۹۷, ۰۵:۱۱ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۸ خرداد ۱۳۹۷ ۰۱:۱۵ ق.ظ)The BesT نوشته شده توسط:  برنامه ماه عسل را با اینکه خیلی مخاطب داره ولی جدیدا دوستش ندارم
من فکر میکنم هرکسی توی زندگی خودش یه قهرمان داره ولی اینکه علیخانی میاد یکسری را انتخاب میکنه و میخواد ما با فکر کردن بهشون از زندگی درس بگیریم را خوشم نمیاد


دیگه این صحنه را که دیدم خاموش کردم تلویزیونو و به قهرمانهای زندگی خودم فکر کردم....



سلام
من از حرفاتون تشکر می کنم،
بی نهاااایت زیبا ، هرچند تم تلخی داشتن
اما خب واقعیت همین جامعه ای هست که داریم توش زندگی میکنیم.

همه چی به کنار من حسرت این رو خوردم که چرا پدرتون به خاطر شرایطی که ایشون در بوجود اومدنش نقشی نداشتن
از زندگی و حقشون این همه گذشتن
واقعا این آدم ها روحشون خیلی بزرگه، اگه پرستش خاص خدا نبود، این آدم ها رو باید پرستید.

خیلی خوبه که ایشون نتیجه ی زحماتشون رو به نحوی گرفتن و فرزندی مثل شما رو دارن
که میخواید به هر شکلی که شده آرزوهای والدینتون رو برآورده کنید.
امیدوارم همیشه در کنار خونواده تون سلامت و سربلند باشین و امیدوارم هممون قدر پدرمادرهامون رو بدونیم.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: The BesT , RASPINA
ارسال: #۴۵۴۱۵
۱۲ خرداد ۱۳۹۷, ۰۵:۲۶ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
[img]
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
[/img]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۴۵۴۱۶
۱۲ خرداد ۱۳۹۷, ۰۵:۳۷ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ ۰۵:۵۸ ب.ظ، توسط قاصدک۲۳.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
مطلب دوستمون رو که راجب برنامه ی ماه عسل و قهرمان های زندگیشون بود رو خوندم
یاد عدالت خداوند افتادم
چیزی که این روزا از خیلی ها میشنوم اگه خدا عادل هست چرا...
اگه خدا عدالت داره چرا ...
اگه خدا هست چرا..!!!!!
هر چی فکر می کنم حس می کنم این دنیا با شرایطش مثل یه ترم تحصیلی میمونه که در طول ترم همه میان میرن کلاس و خب معمولا استادا هم کسی رو مجبور نمیکنن به درس خوندن
ولی روز امتحان هر کسی نتیجه ی تلاش هاش رو میبینه، کم یا زیاد

معتقدم که خداوند هم این چندسال زندگی رو به ادم ها فرصت میده و آخر سر به نتایج نمره میده

با یکی از اقوام راجب عدالت حرف میزدم، وقتی دید من از خدا دفاع میکنم
گفت خب اگه میگی خدا عادله چرا یه بچه باید توی اوج فقر و مشکلات با والدین معتاد به این دنیا بیاد، یا بچه ای که با معلولیت شدید به دنیا میاد
در عوض یه بچه با بهترین امکانات و شرایط زندگی پدر مادر ،تو یکی از بهترین بیمارستان های امریکا به دنیا میاد؟!
میگفت اون دو تا بچه دوتاشون پاک هستن و هیچ نقشی در تعیین انتخاب خونواده و والدینشون ندارن
پس چرا خدا اینجوری باهاشون برخورد میکنه؟


منم گفتم این دنیا طوری نیست که عدالت واقعی و کامل برقرار بشه
این ها رو باید اون دنیا پیگیری کرد و لازمه این چراها رو از خدا پرسید.
گفتم خداوند حکیم هست و هیچ کاری رو بدون دلیل انجام نمیده
دلیل نمیشه ما جواب بعضی چراها رو تو این دنیا نمیدونیم بیایم بگیم خدا عدالت نداره فلانه...

حالا همین شخص خودش یه زمانی شهر دیگه ای رفت و آمد میکرد هر روز برای دانشگاهش که حدود دوسه ساعت توی راه بود
بعد وسط زمستون که اون موقع ها ماه رمضون اون وقتا بود
روزه اش رو می گرفت، و نمازش رو میخوند
با کلی خستگی و ساعت هم از افطار گذشته بود رسید خونه
ولی بعد چند سال همین فرد با اون تعصب و اون چهارچوب هایی که برای دین و زندگیش داشت
شد یه آدم تقریبا برعکس!
نمی دونم شاید فکر میکرده خدا عدالت نداره!
گاهی حرف میزدیم و وقت نماز میشد من میرفتم نماز بخونم
با خنده میگفت از کجا میدونی بهشت و جهنمی هست که میری نماز میخونی!؟
منم گفتم من به خاطر رفتن به بهشت و ترس از جهنم نماز نمیخونم
به خاطر معبودم میخونم به خاطر رضایتش و شکرگزاری از داشته هایی که بهم داده
به طرز ناباوری گفت خب از کجا میدونی اون معبودت واقعیت داره و این ها توهمات ذهنت نیست!!!
میگفتم نماز روزه میخندید
میگفتم بهشت و جهنم و عدالت خدا میخندید
گفت الکی داری وقتت رو با این چیزا میگذرونی!!!!!!!!
و گفت اگه برای من حرف منطق با دلیل و سند بیاری منم قبول میکنم!
بعد شروع کرد از حرفای یه سری نویسنده ی غربی که همچین طرز تفکراتی رو داشتن
من حرفاش رو میشنیدم باورم نمیشد میگفتم خدایا مگه میشه این همون آدمه!؟
هر چی زمان میگذشت شدت پیدا میکرد این موضوع
و من چیزایی گاهی ازش میدیدم مثل مشروب خوردن، مثل دست دادن با نامحرم و رقصیدن باهاشون توی مجالس، راحت بعضی جاها سیگار دستش میگرفت و میکشید
(البته این رو اضافه کنموقتی که بچه بوده پدرش بر اثر یه تصادف بد از دنیا میرن
و وقتی که کنکوری بود یه دختری رو میخواست که به دلیل اینکه دیر اقدام کرد دختره ازدواج کرد
و این رو خیلی سخت گرفته بود
یادمه سال ها پیش تابستون خونه شون بودم، توی حیاط زیر پشه بند خوابیده بودیم
اون موقع ها اون شده بود یه عاشق دلباخته، اون شب کلی از شعرهای حافظ رو برام خوند
به ستاره ها نگه میکردیم که بهمون چشمک میزدن و اون انگار لبریز بود از کلی احساس عشق
من اون موقع دبیرستانی بودم و برام جالب بود چجوری اون همه شعر رو حفظ میکرد!
هر غزلی که تموم میشد میگفت بازم بخونم یا بسه؟
منم با خنده میگفتم بازم بخون دوس دارم
عجب قدرتی داشت عشق به یه دختر!
از شعر خوندنش لذت میبردم و اونقدر خوند که من دیگه خوابم برده بود
الایا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول
ولی افتاد مشکل ها...
یادش به خیر...)

خیلی چیزا که قبلنا براش خط قرمز بود خیلی عادی شده بود
با دوست هاش جمع های مختلط هر روز جمع میشدن و خیلی عادی میگفتن میخندیدن
انگاری بیکاری با مدرک مهندسی شدت موضوع رو بیشتر کرده بود
نمی دونم چی میشه گاهی ادم اینقدر تغییر میکنه
فقط خدا کنه این تغییرها تو مسیر رشد و ترقی باشه نه افول و ناامیدی

دیگه باهاش بحث مذهبی نمیکنم
چون میدونم آخر سر هیچکدوم متقاعد نمیشیم و حرف هم رو قبول نداریم!
اما این رو میبینم که اون موقع ها که به اصطلاح اهل دین بود ، اهل محرم نامحرم بود و چهارچوب های دیگه
حال و روزش خیلی خوب بود
ولی بعدها از وقتی که اون دختره ازدواج کرد انگار حس زندگی هم از زندگی این پسر رفت!
شب عروسی دختره یه پاکت سیگار کشیده بود و تا صبح تو خیابون بود!
و دقیقا هم اون تغییراتش از همون وقت ها شروع شد
حس می کنم عشق باید سرزندگی و نشاط و اشتیاق برای زندگی بیاره
حتی اگه به وصال نرسه
ولی خدا نکنه آدم تغییرات رو به افول داشته باشه



یه بار هم یکی از استادهامون می گفت من برای یه شخصی که توی حوزه ی دین مطرحه ثابت کردم خدا عدالت نداره!!!
اونقدر هممون از حرفش جا خوردیم و اون موقع ازش متنفر شدیم!
میگفت هر کسی هم میخواد من میتونم بهش ثابت کنم.
که خب هیشکی نخواست!
البته اگه تو شرایط الان بودم شاید قبول میکردم حرفاش رو گوش بدم، برام جالبه که جوابش چی بود.

یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: The BesT , Milad_Hosseini , diligent , khayyam
ارسال: #۴۵۴۱۷
۱۲ خرداد ۱۳۹۷, ۰۷:۰۰ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ خرداد ۱۳۹۷ ۰۵:۳۷ ب.ظ)قاصدک۲۳ نوشته شده توسط:  مطلب دوستمون رو که راجب برنامه ی ماه عسل و قهرمان های زندگیشون بود رو خوندم
یاد عدالت خداوند افتادم
چیزی که این روزا از خیلی ها میشنوم اگه خدا عادل هست چرا...
اگه خدا عدالت داره چرا ...
اگه خدا هست چرا..!!!!!
هر چی فکر می کنم حس می کنم این دنیا با شرایطش مثل یه ترم تحصیلی میمونه که در طول ترم همه میان میرن کلاس و خب معمولا استادا هم کسی رو مجبور نمیکنن به درس خوندن


تو زندگی هر آدمی مشکلاتی پیش میاد که بعضی اوقات بلاست، بعضی اوقات امتحانه و بعضی اوقات هم مجازاته...
برای خودم بارها پیش اومده بعضی اوقات میپرسم چرا من باید سالم باشم یک جوون دیگه تو بیمارستان یک جوون دیگ تو زندان و...یا اینکه من شب تو خونه خودم بخوابم و یکی دیگه آواره باشه ؛ من تو شهر پر امکاناتی زندگی می کنم و یکی تو مناطق محروم یا مرزی که اگه بخوان تو کنکور منطقه بندی درست بکنن باید منطقه ۲۲۰ باشه...
به خاطر همین سوالاتی گه تو ذهنم بود خیلی با توپ و تشر با خدا حرف میزدم که این چه وضعیه یکی از بدو تولد تو پر قو باشه و یکی به دنبال باباش تو زباله های مردم دنبال یه لقمه نون باشه یا یکی راحت به خواسته هاش برسه یکی هی سنگ جلو پاش سبز شه....قرآن رو باز کردم سوره کهف داستان خضر و موسی اومد ؛ همتون شنیدین که هر کار که خضر انجام میداد موسی معترض میشد و خضر میگفت تو صبر نداری من همه این کار هارو به دستور خدا انجام میدم! من جوابمو همونجا گرفتم که لازم نیست من با عقل ناقصم تو عدالت خدا تشکیک کنم و به حکمت خدا باید مطمئن باشم و ...

همسر مریم میرزاخانی تعریف میکنه : وقتی مریم فهمید سرطان داره اول گفت این عادلانه نیست! بعد یه فکری کرد و گفت این هم عادلانه نبود که خدا اینهمه استعداد و هوش رو به من بده پس عادلانه هست...
یا دلیل المتحیرین ذکریه که به من تو این شرایط خیلی کمک کرده...و یجور راه حل رو نشونم داده..شما هم امتحان کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: The BesT , RASPINA , diligent
ارسال: #۴۵۴۱۸
۱۲ خرداد ۱۳۹۷, ۰۷:۱۷ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
از این که باعث ناراحتی تون شدم عذرخواهی میکنم ولی این ناراحتی برای پیشگیری از ناراحتی های بزرگتر لازمه.
مساله حساسه و خیلی ها مایل نیستن نظرشون رو عمومی اعلام کنن, اما بازخوردهایی که گرفتم هم امیدوارم کرد که آدمهای فهمیده و خوبی زیادی در جامعه هستن.
تعداد خیلی خیلی کمی هم بودن که به شوخی گرفتن یا اتهام دروغ گویی زدن. اینها دلیل محکم تری میدن بهم که بیستر تلاش کنم برای آگاهی جامعه.
به عنوان آخرین حرف میخوام یک سایت خوب رو معرفی کنم بهتون که علاوه بر دغدغه اصلی من موارد مهم دیگه ای رو هم پوشش میده که اغلب نادیده گرفته میشن.

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

و در تلگرام @ctrls

این پست آخرین فعالیت این حساب کاربریه.
با آرزوی موفقیت و سلامت برای همه
خدانگهدار
مشاهده‌ی وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RASPINA , salam5
ارسال: #۴۵۴۱۹
۱۲ خرداد ۱۳۹۷, ۰۷:۵۶ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ خرداد ۱۳۹۷ ۰۵:۱۱ ب.ظ)قاصدک۲۳ نوشته شده توسط:  همه چی به کنار من حسرت این رو خوردم که چرا پدرتون به خاطر شرایطی که ایشون در بوجود اومدنش نقشی نداشتن
از زندگی و حقشون این همه گذشتن
واقعا این آدم ها روحشون خیلی بزرگه، اگه پرستش خاص خدا نبود، این آدم ها رو باید پرستید.
ممنون. شما لطف دارید
پدر من آدم عجیبیه. بعضی کارهاش و از خودگذشتگیهاش حرص آدمو در میاره. گاهی بهش معترض میشم. احساس مسئولیت خیلی زیاد در قبال خانوادش میکنه و چون از کودکی مسئولیت زندگی خونواده اش که جمعیت بالایی داشتن ر به عهده داشته نمیتونه ازشون بگذره. البته اونها هم پدر منو حکم بزرگترشون و پدرشون میدونن و قدردان هستن ولی گاهی میگم اگر اینقدر ازخودگذشتگی نداشت ما پیشرفتهای خاصی تو زندگی داشتیم و شرایط رفاهی بیشتری داشتیم ولی پدر من پیشرفت را تو زندگی چیز دیگه میدونه و من چیز دیگه .
مخصوصا شرایط خاصی که بعد ازدواج براشون پیش اومد دیگه از خیلی چیزها تو زندگی گذشت و فقط دوست داره ثمره اش را در بچه هاش ببینیه که امیدوارم همه ما فرزندان قدردان زحمات پدر و مادرهامون باشیم. هرکسی به نوع خودش.

------------
من هم خیلی با خدا درگیر بودم. مخصوصا دوران پیش دانشگاهی و لیسانس که بودم. یجورایی میخواستم حقم را ازش بگیرم. میگفتم خودت میدونی که چه کردی در حق ما! خودت باید همه چیز را درست کنی! کاری ندارم میتونی یا نمیتونی! فقط باید جواب من را بدی!!! اینقدر باهاش درگیر بودم. بعد از اون یکسری اتفاقاتی تو زندگی رخ داد که میتونم بگم معجزه بودن. فکر میکنم بهم نشون داد اگر کاری را انجام ندادم میتونم معجزات دیگه تو زندگی برات رقم بزنم. از دوره ارشد به بعد خیلی باهاش راحتتر شدم.چون هروقت میخوام باهاش درگیر بشم یاد گذشته ای میفتم که برام معجزه کرد و میدونم که اگر بخواد میتونه کن فیکون کنه..کاری که برای من کرد و من به بودنش ایمان آوردم.
ولی اینکه چرا بعضی آدمها در ناز و نعمت هستن و بعضی نیستن باز هم عدالتی تقریبا من حس میکنم. من کسانی را میشناسم که از ثروت و خونه و امکانات و رفاه چیزی توی زندگی کم ندارن و یه زمانی من شاید حسرت اون موقعیت را میخوردم ولی یکبار شرایط جور شد و باهاشون همکلام شدم دیدم اصلا حال خوبی ندارن. یه چیزی تو زندگی کم دارن و اونها هم حسرت یکسری شرایط را میخورن و بلکعس هم همینجوره. و بنابراین فکر میکنم هرکسی اگر به خودش نگاه کنه و فکر کنه باید نقاط قوت و ضعفش را حساب کتاب کنه. یکسری موقعیتهای خوبی همه دارن و یکسری موقعیتهای بد هم ه شاید از نظر ما بد باشن دارن. مثلا پدر من با فقر بزرگ شده ولی اون شرایط براش تجربه بوده و روحشو بزرگ کرده و هیچوقت از گذشته خودش ناراحت نیست چون یکسری چیزهای دیگه داشته( محبت بین اعضای خونوادشون و وابستگی بینشون و اتحاد بین خواهر و برادرهاش همیشه زبانزد فامیل هست. )
ولی باز هم نمیدونم چرا اختلاف مالی بین خونواده ها و جوامع باید باشه . چرا بچه ای باید در آفریقا در فقر بدنیا بیاد و به دلیل سوتغذیه بمیره ولی بچه ای به قول شما در بهترین بیمارستان آمریکا بدنیا بیاد. یکسری تفاوتها هست که از درک و فهم من تاکنون عاجز بوده!! باز هم خدا باید جوابمو بده! هنوز که نداده -_- Smile
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Milad_Hosseini
ارسال: #۴۵۴۲۰
۱۲ خرداد ۱۳۹۷, ۱۰:۰۷ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
تمرین اراده : الوچه جلوته نخوری Big Grin

think positive
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: nlp@2015


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۴۴۵ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۲۰,۰۳۱ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۴۶۷ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۴,۸۰۱ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۹۲ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۴۱ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۵۲ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۵۳۰ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۳۳۷ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۶۱ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close