(۰۷ مهر ۱۳۹۴ ۰۱:۵۶ ب.ظ)پوونه نوشته شده توسط: داشتم دنبال پست یه دوستی میگشتم تو تاپیک نتایج یهو چشمم خورد به این پست خودم. عجب پیش بینی دقیقی هم داشتم
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
همینطور هم شد. بعضی از دوستایی که موقع حرف زدن فکر نمیکنن خیلی حرفای ناجوری رو عمدی یا غیرعمدی گفتن بهم ولی جدا من زندگی کردن رو بیشتر از هرچی دیگه دوست دارم.
وقتی میبینم که هرچی میگم میگه وقت نداره و خودشو دوستاش جز موندن تو خوابگاه یا کتابخونه و درس خوندن کاری ندارن و حتی نمیره میوه بشوره و بخوره که وقتش تو اون پنج شش دقیقه تلف نشه(!!!!) اونم تو همین دو هفته اول، تازه می فهمم که من زندگی کردم این چن سال! پس چرا انقدر شاکی بودم فقط به خاطر اسم یه دانشگاه؟! مگه زندگی همین نیست که هر جور خودت میخوای، وقتت رو بگذرونی؟
به خدا راست میگم.. یه طوری شدم... حس میکنم وضعیت ناپایدار الانم به مراتب دوست داشتنی تر از وضعیت پایدار اونه. اصلا دیدم در مورد درس و دانشگاه داره عوض میشه کم کم. و دلم براشون میسوزه.. قبلا این زندگی هدفم بود. الان که میبینم این هدف چقدر خشک و غیرقابل انعطافه و باتبع زندگی و حتی روحیاتشون هم کمکم خشک و غیرقابل انعطاف میشه، فکر میکنم دیگه این جوریشو هم نمیخوام و برام یه ذره هم مهم نیس چند نفر سرزنشم میکنن.
چقدر خوب گفتی پونه جون
۱۰۰ درصد من موافقم
نه به خاطر اینکه دانشگاه مورد نظرم رو قبول نشدم
برای اینکه به قول اقای اسپنسر جانسون فهمیدم پنیرم جابه جا شده(کتاب چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد)
برای خندیدن وقت بگذارید... زیرا موسیقی قلب شماست.
برای گریه کردن وقت بگذارید... زیرا نشانه یک قلب بزرگ است.
برای خواندن وقت بگذارید... زیرا منبع کسب دانش است.
برای رؤیا پردازی وقت بگذارید... زیرا سرچشمه شادی است.
برای فکر کردن وقت بگذارید... زیرا کلید موفقیت است.
برای کودکانه بازی کردن وقت بگذارید... زیرا یاد آور شادابی دوران کودکی است.
برای گوش کردن وقت بگذارید... زیرا نیروی هوش است.
برای زندگی کردن وقت بگذارید... زیرا زمان به سرعت می گذرد و هرگز باز نمی گردد.
مأموریت ما در زندگی « بدون مشکل زیستن »
نیست، « با انگیزه زیستن »
است...