زمان کنونی: ۰۵ آذر ۱۴۰۳, ۱۰:۲۷ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۲۳۶۸۶
۰۶ مهر ۱۳۹۴, ۱۲:۲۸ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۶ مهر ۱۳۹۴ ۱۲:۲۹ ق.ظ، توسط پوونه.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۶ مهر ۱۳۹۴ ۱۲:۲۴ ق.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  آقا گول بخور دیگه Smile)این چه وضعشه چرا جوونا گول نمیخورن دیگه Big GrinTongue باشه من هدیه به شرط حضوری میدم Smile
من گول بخورم؟ من خودم تو گول زدن استادم Tongue

یه هفته پیش تهران بودم. زودتر میگفتی میومدم میدیدمت :|
تو هدیه منو بگیر پیشت باشه هر وقت اومدم اونطرفا حضوری خدمت میرسیم واسه عیدیمون Tongue Big Grin
من عیدیمووو میخواماااا... یادم هم نمیره قراره بهم عیدی بدی گفته باشم Tongue Big Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: so@ , Bahar_HS
ارسال: #۲۳۶۸۷
۰۶ مهر ۱۳۹۴, ۱۲:۲۸ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۶ مهر ۱۳۹۴ ۱۲:۲۶ ق.ظ)clint نوشته شده توسط:  به کیت آزمایشگاش وسن وجنس طرف بستگی داره البته بنظر نرمال میاد
ممنون از شما
واقعا که سلامتی بزرگترین نعمته .
توکل به خدا
امیدم به خداست که مشکلی نباشه
حتی استرس داشتن بیماری خیلی بده
امیدوارم همیشه همه اتون سالم باشد
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: clint
ارسال: #۲۳۶۸۸
۰۶ مهر ۱۳۹۴, ۰۱:۴۰ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۶ مهر ۱۳۹۴ ۰۱:۴۸ ق.ظ، توسط پوونه.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
الکی وبگردی همیشه بد نیست.. گاهی وقتا اتفاقی آدم یه کسایی رو کشف میکنه که خودش هم باورش نمیشه چقدر این دنیای مجازی هم میتونه کوچیک باشه.
خیلی غم انگیزه که اون موقعی که وقت برات حتی با ارزش تر از طلا هم بود؛ با تمام وجودت روی دیتا ست کسی که برات خیلی مهمه وقت بذاری و در حد خودت بیشترین انرژی و دقت رو بذاری که کار بدون عیب و ایراد رو تحویلش بدی
و الان مقاله اش رو ببینی..
.
.
.
و تو acknowledgment ِ مقاله اش، نه تنها اسمت آورده نشه -که انتظار این رو خودم هم نداشتم - ولی حتی به صورت غیرمستقیم و بدون آوردن اسمت و خیلی خیلی مختصر هم ازت تشکر نشه.
انگار که وظیفه ات بوده و وقتت بی ارزش بود. شاید هم فکر میکرد وظیفه ام بود و نمیدونست وظیفه فقط یک بخش کوچیک ماجرا بود.
اینجور وقت ها دلسرد میشم از آدم ها.. ولی پشیمون نیستم از اون وقتی که گذاشتم. نه نیستم. اقلا الان وجدانم آسوده س و همین خودش خیلیه. به هر حال من یک دینی داشتم که باید ادا میکردم درسته بیشتر از اون دین رو ادا کردم اما خوبیش همینه که دیگه این من نیستم که بدهکارم.

پ.ن: خوب شروع شد.. ۶ مهر رو میگم.. ولی بد تمومم شد.. ۶ مهر رو میگم. چرا باید انقدررررر ناراحت بشم واسه همچین قضیه ای؟!! واقعا که!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: kora , **sara**
ارسال: #۲۳۶۸۹
۰۶ مهر ۱۳۹۴, ۰۲:۵۳ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
یه وقتایی کمک کردن هم حد وحساب داره
منم چندوقته ذهنم درگیر یکی از دوستام هست
همه اش فکر میکنم یاخیلی از دستم ناراحته یاکلا بام قهر کرده
آخه اون یه پروژه گرفته بود توش صفر بود بعدمن گفتم کمکش میکنم
بعد یکی دوجلسه دیدم نه مثل اینکه من باید پروژه را انجام بدم وهمراهش توضیحات کامل را بدم
مثلا این تگ html هست یاcssچیه بعد div,class,height,widthچیه ...خب معلوما آدم بهش برمیخوره بعد هم حتما حضوری کار کنی
بعدهم میگه راسپینا جان شماره حسابت را بده تا هرجلسه از خجالتت دربیام !
شما بودی ناراحت نمیشدی؟
انجام پروژه به همراه آموزش و حل اشکالات این میشه چندتا راهنمایی کوچیک! بعد هم نتونی یکی دوبار براشون وقت بذاری کلا قطع رابطه کنن و برا آدم فقط درگیری ذهنی ایجاد کنن
بعضیا در کنار همه خوبیهایی که دارن فقط دنبال رسیدن به اهداف خودشونن

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: پوونه , nlp@2015 , kora , Parisa-SH , fatemesoleimani , **sara**
ارسال: #۲۳۶۹۰
۰۶ مهر ۱۳۹۴, ۰۴:۲۴ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۶ مهر ۱۳۹۴ ۰۴:۴۵ ق.ظ، توسط پوونه.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۶ مهر ۱۳۹۴ ۰۲:۵۳ ق.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  یه وقتایی کمک کردن هم حد وحساب داره
منم چندوقته ذهنم درگیر یکی از دوستام هست
همه اش فکر میکنم یاخیلی از دستم ناراحته یاکلا بام قهر کرده
...

بعضیا در کنار همه خوبیهایی که دارن فقط دنبال رسیدن به اهداف خودشونن
رسپینا درک میکنم چی میگی.
منم بودم ناراحت میشم.وقتی میبینی اذیت میشی، اونی که رابطه رو قطع میکنه بهتره تو باشی. حالا دیدی طرف هم رابطه رو قطع کرد ناراحت نشو بفرستش تو لیست سیاه :دی
من خودم معمولا به کسی کمک نمیکنم چون کمک کردن یعنی زیربار مسئولیت رفتن و اون جمله معروفه هست که میگه لطف مکرر حق مسلم و اینا.
اما این شخص فرق میکرد.. چون مدیون بودم. وقتی قبول کردم اون کار رو انجام بدم فقط واسه این بود که این تنها فرصتی بود که میتونستم دیگه مدیونش نباشم.
ولی خب.. انتظار یه تشکر ساده و خشک و خالی رو داشتم. چون من چن شب سرجمع چهار ساعت هم به خاطر اون کار نخوابیدم و با اون وضع هم رو پروژه پایانی خودم کار میکردم و هم میرفتم دانشگاه. رفتنم هم که تازه منتفی شده بود و از نظر روحی هم واسه این قضیه به هم ریخته بودم و با این شرایط سعی کردم بهترین داده رو تحویلش بدم.
ناراحت شدنم هم خودمو بیشتر عصبانی میکنه از خودم.. چون نباید واسه این چیزا ناراحت بشم و خودمو از نعمت بزرگ شاد بودن و بی خیال بودن محروم کنم. فردا بهتر میشم.. میدونم که حداکثرش تا فردا این مسئله رو هم واسه خودم حلش میکنم. تو هم ذهنت رو درگیر این مسائل نکن و فراموش کن.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RASPINA , kora , **sara**
ارسال: #۲۳۶۹۱
۰۶ مهر ۱۳۹۴, ۱۱:۳۶ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
این چه عادتیه آخه ماداریم اینجام که موضوعش اینه که هرچی دل تنگت میخوادبگوبازداریم باهم بحث میکنیم!دیگه هرچی دل تنگت میخوادگواینقدبادلای تنگ بقیه کارنداشته باشیدلطفا
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۳۶۹۲
۰۶ مهر ۱۳۹۴, ۰۹:۲۰ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم
طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم
همین که توی دلم خواندم سه عمودی

یکی گفت بلند بگو

گفتم یک کلمه سه حرفیه

ازهمه چیز برتر است

حاجی گفت: پول

تازه عروس مجلس گفت: عشق

شوهرش گفت: یار

کودک دبستانی گفت: علم
حاجی پشت سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه

گفتم: حاجی اینها نمیشه

گفت: پس بنویس مال
گفتم: بازم نمیشه
گفت: جاه

خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه

دیدم همه ساکت شدند

مادر بزرگ گفت: مادرجان، "عمر" است.

سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار

دیگری خندید و گفت: وامv

یکی از آن وسط بلندگفت: وقت

یکی گفت: آدم

خنده تلخی کردم و گفتم: نه

اما فهمیدم
تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی
حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید !!!

باید جدول کامل زندگیشان را داشته باشی.
بدون آن همه چیز بی معناست!!!

هرکس جدول زندگی خود را دارد.

هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم

شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش
کشاورزبگوید: برف
لال بگوید: حرف
ناشنوا بگوید: صدا
نابینا بگوید: نور

و من هنوز در فکرم
که چرا کسی نگفت:
" خدا"

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: fatemesoleimani , vesta , tabassomesayna , salam az ma , kora , Parisa-SH , kader , Menrva , hmd1 , Maleficent
ارسال: #۲۳۶۹۳
۰۶ مهر ۱۳۹۴, ۱۱:۴۴ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
جاتون سبز، دارم چای آتیشی مینوشم : )

رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی >>وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی >>وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی >>یَفْقَهُوا قَوْلِی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: kora , **sara**
ارسال: #۲۳۶۹۴
۰۶ مهر ۱۳۹۴, ۱۱:۵۱ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۶ مهر ۱۳۹۴ ۱۱:۵۲ ب.ظ، توسط RASPINA.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۶ مهر ۱۳۹۴ ۱۱:۴۴ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط:  جاتون سبز، دارم چای آتیشی مینوشم : )
نوش جان......

چرا اینجاسوت و کوره
فک کنم همه رفتن دانشگاه
فقط من موندم Sad

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: vesta , shayesteNEY , fatemesoleimani , kora , Bahar_HS , **sara** , Parisa-SH
ارسال: #۲۳۶۹۵
۰۷ مهر ۱۳۹۴, ۱۲:۲۸ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
باورت شد عشق اینجا ذلت است ؟؟ عاشقی سوزاندن حیثیت است ؟؟ باورت شد دوستی ها لحظه ایست ؟؟
بی وفایی ها قسمتی از زندگی ایست؟؟
من که گفتم حاصلش دل بستگیست !!
در نهایت خستگی و خستگیست !! من که گفتم این بهار افسردگیست !!! دل نبند این پرستو رفتنیست !! عاقبت دیدی که ماتت کرد و رفت !!!
خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت !! آه عجب کاری به دستت داد دل !!!
هم شکست و هم شکستت داد دل ...

منتظر نمان پرنده ای بیاید و پروازت دهد .... در پرنده شدن خویش بکوش
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sa_ra , Riemann , Menrva , **sara**
ارسال: #۲۳۶۹۶
۰۷ مهر ۱۳۹۴, ۰۱:۵۶ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۷ مهر ۱۳۹۴ ۰۲:۱۲ ب.ظ، توسط پوونه.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
داشتم دنبال پست یه دوستی میگشتم تو تاپیک نتایج یهو چشمم خورد به این پست خودم. عجب پیش بینی دقیقی هم داشتم

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

همینطور هم شد. بعضی از دوستایی که موقع حرف زدن فکر نمیکنن خیلی حرفای ناجوری رو عمدی یا غیرعمدی گفتن بهم ولی جدا من زندگی کردن رو بیشتر از هرچی دیگه دوست دارم.
وقتی میبینم که هرچی میگم میگه وقت نداره و خودشو دوستاش جز موندن تو خوابگاه یا کتابخونه و درس خوندن کاری ندارن و حتی نمیره میوه بشوره و بخوره که وقتش تو اون پنج شش دقیقه تلف نشه(!!!!) اونم تو همین دو هفته اول، تازه می فهمم که من زندگی کردم این چن سال! پس چرا انقدر شاکی بودم فقط به خاطر اسم یه دانشگاه؟! مگه زندگی همین نیست که هر جور خودت میخوای، وقتت رو بگذرونی؟
به خدا راست میگم.. یه طوری شدم... حس میکنم وضعیت ناپایدار الانم به مراتب دوست داشتنی تر از وضعیت پایدار اونه. اصلا دیدم در مورد درس و دانشگاه داره عوض میشه کم کم. و دلم براشون میسوزه.. قبلا این زندگی هدفم بود. الان که میبینم این هدف چقدر خشک و غیرقابل انعطافه و باتبع زندگی و حتی روحیاتشون هم کمکم خشک و غیرقابل انعطاف میشه، فکر میکنم دیگه این جوریشو هم نمیخوام و برام یه ذره هم مهم نیس چند نفر سرزنشم میکنن.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: so@ , **sara** , ماه و خورشید , Menrva , Parisa-SH , Bahar_HS , shayesteNEY
ارسال: #۲۳۶۹۷
۰۷ مهر ۱۳۹۴, ۰۲:۵۶ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۷ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۰۲ ب.ظ، توسط neghab001.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۷ مهر ۱۳۹۴ ۰۱:۵۶ ب.ظ)پوونه نوشته شده توسط:  داشتم دنبال پست یه دوستی میگشتم تو تاپیک نتایج یهو چشمم خورد به این پست خودم. عجب پیش بینی دقیقی هم داشتم

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

همینطور هم شد. بعضی از دوستایی که موقع حرف زدن فکر نمیکنن خیلی حرفای ناجوری رو عمدی یا غیرعمدی گفتن بهم ولی جدا من زندگی کردن رو بیشتر از هرچی دیگه دوست دارم.
وقتی میبینم که هرچی میگم میگه وقت نداره و خودشو دوستاش جز موندن تو خوابگاه یا کتابخونه و درس خوندن کاری ندارن و حتی نمیره میوه بشوره و بخوره که وقتش تو اون پنج شش دقیقه تلف نشه(!!!!) اونم تو همین دو هفته اول، تازه می فهمم که من زندگی کردم این چن سال! پس چرا انقدر شاکی بودم فقط به خاطر اسم یه دانشگاه؟! مگه زندگی همین نیست که هر جور خودت میخوای، وقتت رو بگذرونی؟
به خدا راست میگم.. یه طوری شدم... حس میکنم وضعیت ناپایدار الانم به مراتب دوست داشتنی تر از وضعیت پایدار اونه. اصلا دیدم در مورد درس و دانشگاه داره عوض میشه کم کم. و دلم براشون میسوزه.. قبلا این زندگی هدفم بود. الان که میبینم این هدف چقدر خشک و غیرقابل انعطافه و باتبع زندگی و حتی روحیاتشون هم کمکم خشک و غیرقابل انعطاف میشه، فکر میکنم دیگه این جوریشو هم نمیخوام و برام یه ذره هم مهم نیس چند نفر سرزنشم میکنن.
======
چقدر این حرف غیر قابل قبوله و پاسخ میطلبه!!!
پاسخ از شاهکار در باب حکمت زندگی:
علت اصلی وجود نیروهایی که طبیعت انسان را به آن مجهز کرده،مبارزه با نیروهایی است که از هر سو او را تحت فشار قرار میدهند.(پ ن: به نابغه های افسرده فکر کنید اگر لحظه ای متوقف بشن)اما اگر این مبارزه متوقف شود نیرو هایی که به کار گرفته نـــشده اند برای انسان به بار گرانی تبدیل میشوند از این رو باید آن ها را برای بازی به کار گیرد و اگر چنین نکند دستخوش سرچشمه دیگر رنج انسان ،یعنی دلتنگی و ملال میشود.
لذت هایی که از حساسیت ناشی میشوند مانند : مشاهده ، تفکر،احساس،علاقه به شاعری و فرهنگ،موسیقی،اختراع، فلسفه، این نوع لذت بر انواع دیگر برتری دارند(پ ن:البته که باید لمس بشوند).نیروی شناخت جزئی از حساسیت ماست از این رو غالب بودن حساسیت،آدمی را قادر به کسب لذت هایی میکند که شناخت موجب آن میشود و بنابر این در شمار لذت های "ذهنی" است و هر چه این نیرو غالب تر باشد.لذت بیشتر است.(پ ن :اینه که سخته بعضی آدمایی که درس میخونن رو درک کرد،اونا دارن لذت میبرن ،البته در صدد توصیف لذت بر نمیان چرا که توقع ندارند کسی که کنارشونه درکی از لذت داشته باشه).
--------
اگر از زمانی که برای استراحت نیاز داریم،بگذریم،فعالیت بی پایان فکر،اشتغال آن به پدیده های متنوع جهانِ درون و بیرون،که همواره تجدید میگردد،توانایی و انگیزه برای شکل دادن و تبدیل این ها به ترکیب های نو(اختراع)،ذهن ارتقا یافته را از حیطه ی "بی حوصلگی" و "کسالت" بسیار دور میکند.
*شوپنهاور*(در باب حکمت زندگی)
======
به مصداق این صحبت یه جمله ای هست که ملکه ی یکی از کشور های اروپایی در مورد رنه دکارت ۲۰ ساله میگه.
دکارت وقتی ۲۰ سالشه در حالی که خیلی پولدار هم بوده خودشو سرگرم چیزی که در بالا اصل مطلب هست کرده(ریاضی و علوم طبیعی و غیره . . ..)
بعد ملکه ی اون کشور میگه تنها کسی که میشه بهش حسادت کرد فقط دکارت هست با اون همه ثروت و "کاری که در پیش گرفته(سرگرمی با ریاضیات و علوم طبیعی و غیره" ). . .
هر چند خود دکارت هم از قانون علیت باز میمونه.اما دستاورد های دیگه ش در زمینه ریاضیات غیر قابل انکاره.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: پوونه
ارسال: #۲۳۶۹۸
۰۷ مهر ۱۳۹۴, ۰۳:۲۹ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خوب زندگی کردن و درست زندگی کردن هنر بزرگیه....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: **sara** , پوونه , Menrva , Bahar_HS
ارسال: #۲۳۶۹۹
۰۷ مهر ۱۳۹۴, ۰۴:۰۰ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۷ مهر ۱۳۹۴ ۰۴:۰۶ ب.ظ، توسط پوونه.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۷ مهر ۱۳۹۴ ۰۲:۵۶ ب.ظ)neghab001 نوشته شده توسط:  چقدر این حرف غیر قابل قبوله و پاسخ میطلبه!!!

بسته به ادم ها لذت رسیدن به یک سری اهداف متفاوتن.
یکی با خرید یه پفک میتونه کلی خوشحال بشه یکی هم با قبولی تو پزشکی مثلا.
هر آدمی کفش های خودش رو داره ممکنه کفش پاشنه بلند پای من رو بزنه ولی با همین کفش یکی دیگه میتونه تو مسابقه دو شرکت کنه.
برا آدمی مثل من که به امید دو رقمی رفت سر جلسه و با رتبه ۵ رقمی روبرو شد و مدت ها تو شوک بود و ارتباطش رو با همه قطع کرد و همین باعث مشکلات دیگه شد، فلسفه و حرفای کتاب ها خیلی رویاییه. یه چیزایی رو باید تجربه کرد یکیش همین کنکور یا مثلا تو بعضی ها شکست عشقی یا ورشکستگی مالی یا هر مشکلی از این دست ..تا عین اون درد وعذاب رو کسی تجربه نکنه نمیتونه واقعا بدونه چی این ادم رو میتونه خوشحال کنه. بیست و خورده ای سال با استرس زندگی کردم اما هیچ وقت به اندازه الان انقدر راضی نبودم از زندگیم و همین حس برام با ارزشه. بماند که اهداف هیچ وقت فراموش نمیشن.. فقط راه های رسیدن به اون هدف رو میشه تغییرش داد و مسیرهای کوتاه تر با مناظر بهتری رو انتخاب کرد واسه ادامه مسیر.
هدف من اون زندگی نیس. هدف من این زندگی هم نیس. ولی دارم لذت میبرم از این زندگی و این مسیری که دارم با آرامش طی میکنم.


پ.ن: سارایی که فقط تنکس میزنی این روزا و خبری از پست های خودت تو تاپیک ها نیست.. آره عزیزم با خودتم
یه سر بزن تاپیک دختران ببین موافقی با برنامه پنجشنبه؟:دی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: **sara** , ماه و خورشید , Menrva , Parisa-SH , kora
ارسال: #۲۳۷۰۰
۰۷ مهر ۱۳۹۴, ۰۴:۲۱ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۷ مهر ۱۳۹۴ ۰۴:۲۶ ب.ظ، توسط neghab001.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
متاسفانه برداشت شما از صحبت من کمی خصمانه و به کلی وارونه به نظر میرسه.
صحبت من همسو با حرف شما هست.

"هر کس از چیزی لذت میبره".

اما به یقین میگم که پایدار ترینشون چیزی هست که قبلا بیان کردم.مخصوصا برای کسایی که استرس دارند.این جور آدما که استرس دارند معمولا چیزی رو در خودشون دارند که اگر متمرکزش بکنند به یک نقطه ی خاص نتایجش شگفت انگیزه.

الان هم اگر راضی هستید به سبب اینه که چیزی رو که هستید پذیرفتید.اما اگر نیرو های درونی خودتون رو بیش از این تصور کنید امکان نداره همچنان این حس رو داشته باشید.و استرس ها دوباره میان.و باید برای کنترلش از چیزی که در خودتون دارید استفاده کنید.
=====
در مورد اینکه حرف های کتاب ها چقدر رویایی هست هم نمیشه با دیدن یک مطلب از اونها اینقدر قطعی نظر داد.کتاب های رمان گونه قطعا اینطوری هستند چرا که ناشی از تخیلات و تصورات نویسنده ها هستند با آمیخته ای از واقعیات که به هنر آراسته میشن تا تاثیراتشون بیشتر باشه.
اما کتابی که پایه هاش ریاضیات باشه بعید میدونم بشه اون رو در قالب رویا توصیف کرد.
=====
این نظر منه.در قالب نظر امیدوارم رد بشه.اما دیر یا زود وقتی در خلوت خودمون به فردیت خودمون برگردیم میبینیم در همه ی موارد بالا و البته با تاسف فراوان چیزایی که گفتم درسته.
====
لذت ماهیت سلبی داره و رنج ماهیت حقیقی.مصداق این صحبت رو دکتر علی نیری استاد فیزیک(پسا دکتری رو توی MIT بوده،همونی که همیشه پیش استیون هاوکینگه) در سایت مهبانگ به شکل دیگری نوشته اند.برید ببینید براتون جالبه حتما.
مانا باشید
حالا اینم یه نگاه بندازید.خداشاهده خودم الان دیدمش و در عین ناباوری داره صحه بر صحبت من میزاره.
سخنرانی دکتر هلاکویی

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: پوونه , Parisa-SH


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۶۰,۳۸۸ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۷۴۶,۴۳۱ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۱,۳۴۵ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۶۸,۳۱۹ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۴۴۶ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۵۳۶ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۵۵۳ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۹,۵۷۷ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۲,۶۳۳ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۸,۲۶۴ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close