درامد فعلی سه چهارتومن هم در حد شوخی است و زندگی رو نمیچرخونه چه برسه به یک و نیم!
شما مهدکودک بچه، هزینه بچه، پول شیر خوردن رو (روزی سه لیوان هر نفر) رو محاسبه کنید خودش میشه کلی
گوشت و برنج و میوه و ...
یکسری اتفاقات هم هستن مثل هزینه تعمیر و تعویض یک چیز. شما میری یک ماه کار میکنی میشه یک و نیم یخچالت سوخت یکهو حقوق یکی دوماهت میپره! پول لوستر خونه ات میشه اینقدر
هزینه های پزشکی یکهویی مثل تعمیر دندان و ... بماند و هزار و یک مورد دیگر
البته نظرم این هست همه چیز با حساب کتاب و جمع و تفریق نیست. خیلیها هستن با حقوق زیر یک میلیون دارن زندگی میکنن و پس انداز هم دارن و خدا هم کمکشون میکنه.
در مورد دکتری و اینکه شخصیت اجتماعی و ... دارن. نمیدونم شمارو ولی خودم واقعا چندین بار دکترهایی دیدم که خیلی خیلی افسوس خوردم بعضی از دکترها دریغ از کمی شعور، تربیت، فرهنگ. نمونه اش چند هفته پیش برام اتفاق افتاد یکی از دکترهای گردن کلفت این مملکت شعورش واقعا از یک آدم بی سواد کمتر بود. به خاطر همین مطمئن شدم که شعور ربطی به سواد نداره.
دلم خوش بود تو دانشگاه آدمها با شعور هستن ولی فهمیدم که سخت اشتباه میکردم! البته مشخصه خیلیها توی دکتراشون هم باید تشکیک کرد و خیلی از کسایی که دکتری دارن با پارتی و پول و بورسهایی که تونستن بدست بیارن رفتن دکتری گرفتن و خیلی نباید ارزش واسشون قائل شد.
چند نفری که میشناختم و از طریق دانشگاه بورس شده بودن خارج همین الان داشتم سابقه اشون رو بررسی میکردم خیلی برام جالب بود اکثریتشون هفت هشت سالی دوره دکتراشون طول کشیده بود! ظاهرا بهشون خوش گذشته بوده تحصیل رایگان در کشور بیگانه لذت بخش بوده که اینقدر کشش دادن!
صحبتهای بی ربط کردم که یک جمع بندی با ربط کنم
دکتری نه شعور میاره نه فهم نه پول و نه در اینده نزدیک افزایش سطح اجتماعی! دکتری میتونه یک بستری باشه واسه اینکه اونی که دنبالش هست و علاقه داره کار پژوهشیش رو انجام بده و بتونه زندگی مالی متعادلی داشته باشه
چه فهم چه شعور و سواد و شخصیت اجتماعی و چه پول از روشهای دیگه هم میشه بدست بیاد. ولی هرکسی بسته به علاقه خودش راهش رو انتخاب میکنه.
فقط به نظرم بهتره شناخت واضح تری باشه تا تصمیم مناسبی گرفت. خیلی وقتها ادم شرایط رو نمیبیه و تصمیم میگیره که اشتباه میشه.
و پدرم روضهی رضوان به دو گندم بفروخت، نا خلف باشم اگر من به دکتریای نفروشم