خرم آن روز کزین منزل ویران بروم **راحت جان طلبم وز پى جانان بروم
چون صبا با تن بیمار و دل بى طاقت**به هوادارى آن سرو خرامان بروم
گرچه دانم که به جائى نبرد راه غریب**من به بوى سر آن زلف پریشان بروم
به هوادارى او ذره صفت رقص کنان**تا لب چشمه ء خورشید درخشان بروم
در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت**با دل زخم کش و دیده ء گریان بروم
نذر کردم گر ازین غم بدر آیم روزى**تا در میکده شادان و غزل خوان بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت**رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
تازیان را غم احوال گرانباران نیست**پارسایان مددى تا خوش و آسان بروم
ور چو حافظ نبرم ره ز بیابان بیرون**همره کوکبه آصف دوران بروم
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.