زمان کنونی: ۰۹ فروردین ۱۴۰۳, ۰۲:۰۵ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

شعر

ارسال: #۴۵۱
۰۸ خرداد ۱۳۹۳, ۰۷:۳۷ ب.ظ
شعر
باز صبح آمده است
در حیات خانه دلم خلوت کرده ام
نجوای عاشقانه گنجشکان را می شنوم
من به نغمه خوانی گنجشکان حسودیم می شود
آه ای دل
کاش گنجشک بودم
و پرواز می کردم
و می آمدم در حیات خانه ات می نشستم
وبرایت نغمه خوانی می کردم.........
سروده ای از خودم

یاد خدا آرام بخش دلهاست
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Autumn.Folio
ارسال: #۴۵۲
۰۸ خرداد ۱۳۹۳, ۰۸:۱۰ ب.ظ
RE: شعر
یه کنکوره یه کنکوره که یه عمره ازگاره
این ورش همیشه سختی اون ورش هیچی نداره Big Grin

فردا کنکور ازاد دارم.ریلکس هیچی نخوندم Smileچون قبول شدن یا نشدنش برام فرق نمیکنهBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sahar salehi , **sara**
ارسال: #۴۵۳
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۴, ۱۰:۵۶ ق.ظ
شعر
باید خودم را جمع کنم
بگذارم توی ساکت
تو همیشه موقع رفتن
من را فراموش می کنی ...

عطیه احمدی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sahar salehi , virtual girl , Aurora , SepidehP , kamaladdin
ارسال: #۴۵۴
۲۶ مرداد ۱۳۹۵, ۱۲:۴۳ ب.ظ
RE: شعر
سه شنبه وسط هفته ایستاده است
وتنهایی ازش می بارد
نه پای رفتن دارد
نه دلِ ماندن ...

سه شنبه ها می توانم بفهمم کجا ایستاده ام
و من فکر می کنم
فکر میکنم
تورا شبیه سه شنبه ها دوستت دارم
انبوهم از دوست داشتنت
اما چه دلتنگ ...


یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SepidehP , kamaladdin
ارسال: #۴۵۵
۲۷ مرداد ۱۳۹۵, ۱۰:۵۵ ب.ظ
شعر
به یک پلک تـــو مـی‌بخشم تمـــام روز و شب‌ها را
که تسکین می‌دهد چشمت غم جانسوز تب‌ها را

بخوان! با لهجه‌ات حسّی عجیب و مشترک دارم
فضا را یک‌ نفس پُر کن بـــه هــــم نگذار لب‌ها را

به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!
تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را

دلیلِ دل‌خوشـــی‌هایم! چه بُغرنج است دنیایم!
چرا باید چنین باشد؟... نمی‌فهمم سبب‌ها را

بیا این‌بار شعرم را به آداب تو می‌گویم
که دارم یاد مــی‌گیرم زبان با ادب‌ها را

غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
برای هــر قدم یک دم نگاهــی کن عقب‌ها را

وقتی درباره تو حرف می زنم
صورتم را
دوست دارم...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: stateless
ارسال: #۴۵۶
۰۱ شهریور ۱۳۹۵, ۱۰:۲۱ ب.ظ
شعر
ما ز یاران چشم یاری داشتیم______خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم
تا درخت دوستی بر کی دهد______حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود_____ور نه با تو ماجراها داشتیم
شیوه چشمت فریب جنگ داشت_____ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز______ما دم همت بر او بگماشتیم
نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد_____جانب حرمت فرو نگذاشتیم
گفت خود دادی به ما دل حافظا______ما محصل بر کسی نگماشتیم
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۴۵۷
۰۲ شهریور ۱۳۹۵, ۰۳:۲۷ ب.ظ
شعر
آه، ای فرو افتاده در دام تبانی های پنهانی !

ای مانده در ژرفای این دریای طوفان زای ظلمانی !

ای از نفس افتاده - چون من -

در تلاطم های شب های پریشانی !

ای کاش، در یک تن، از ین بس ناخلف فرزند،

فریاد خاموشت اثر می کرد !


مشیری
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: stateless
ارسال: #۴۵۸
۱۸ دى ۱۳۹۶, ۰۷:۰۵ ب.ظ
شعر
حالم خوب است!
هنوز خواب می بینم ابری می آید
و مرا
تا سرآغازِ روییدن
بدرقه می کند.

آدم های کوچک و حقیر با عقده های بزرگ ترسناکند،
زیرا از صدمه زدن به دیگران...
هراسی ندارند!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۴۵۹
۲۳ دى ۱۳۹۶, ۰۸:۳۵ ب.ظ
شعر
تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی
نم ندهی به کشت من آب به این و آن دهی
جان منی و یار من دولت پایدار من
باغ من و بهار من باغ مرا خزان دهی
یا جهت ستیز من یا جهت گریز من
وقت نبات ریز من وعده و امتحان دهی
عود که جود می‌کند بهر تو دود می‌کند
شیر سجود می‌کند چون به سگ استخوان دهی
برگذرم ز نه فلک گر گذری به کوی من
پای نهم بر آسمان گر به سرم امان دهی

آدم های کوچک و حقیر با عقده های بزرگ ترسناکند،
زیرا از صدمه زدن به دیگران...
هراسی ندارند!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: WILL
ارسال: #۴۶۰
۰۱ بهمن ۱۳۹۶, ۱۱:۱۴ ب.ظ
شعر
دل
که با
صد رشته ی
جادو نمی گیرد قرار

تاری از
گیسوی او آرید و زنجیرش کنید

آدم های کوچک و حقیر با عقده های بزرگ ترسناکند،
زیرا از صدمه زدن به دیگران...
هراسی ندارند!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sss
ارسال: #۴۶۱
۱۳ بهمن ۱۳۹۶, ۰۶:۲۵ ب.ظ
شعر
جمعه
مرد بی معشوقه ایست
با پیراهنی چروک
که تنهایی اش را
لای دفتر شعرهایش
پک میزند!
فقط عصرها
کمی خاکستری‌تر …

-محسن حمزه

آدم های کوچک و حقیر با عقده های بزرگ ترسناکند،
زیرا از صدمه زدن به دیگران...
هراسی ندارند!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۴۶۲
۲۰ بهمن ۱۳۹۶, ۰۱:۴۶ ب.ظ
شعر
یاد آن که جز به روی منش دیده وا نبود
وان سست عهد جز سری از ماسوا نبود
امروز در میان کدورت نهاده پای
آن روز در میان من و دوست جا نبود
کس دل نمی‌دهد به حبیبی که بی‌وفاست
اول حبیب من به خدا بی‌وفا نبود
دل با امید وصل به جان خواست درد عشق
آن روز درد عشق چنین بی‌دوا نبود
تا آشنای ما سر بیگانگان نداشت
غم با دل رمیده‌ی ما آشنا نبود
از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی
با چون منی بغیر محبت روا نبود
گر نای دل نبود و دم آه سرد ما
بازار شوق و گرمی شور و نوا نبود
سوزی نداشت شعر دل‌انگیز شهریار
گر همره ترانه‌ی ساز صبا نبود

" شهریار "

آدم های کوچک و حقیر با عقده های بزرگ ترسناکند،
زیرا از صدمه زدن به دیگران...
هراسی ندارند!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۴۶۳
۲۶ بهمن ۱۳۹۶, ۰۹:۰۴ ب.ظ
شعر
چون دلت با من نباشد همنشینی سود نیست
گر چه با من می‌نشینی چون چنینی سود نیست

چون دهانت بسته باشد در جگر آتش بود
در میان جو درآیی آب بینی سود نیست

چون که در تن جان نباشد صورتش را ذوق نیست
چون نباشد نان و نعمت صحن و سینی سود نیست

گر زمین از مشک و عنبر پر شود تا آسمان
چون نباشد آدمی را راه بینی سود نیست

تا ز آتش می‌گریزی ترش و خامی چون پنیر
گر هزاران یار و دلبر می‌گزینی سود نیست

آدم های کوچک و حقیر با عقده های بزرگ ترسناکند،
زیرا از صدمه زدن به دیگران...
هراسی ندارند!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۴۶۴
۰۵ اسفند ۱۳۹۶, ۰۶:۲۵ ب.ظ
شعر
آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می‌زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین ــ که می‌دانید.

آدم های کوچک و حقیر با عقده های بزرگ ترسناکند،
زیرا از صدمه زدن به دیگران...
هراسی ندارند!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۴۶۵
۲۳ اسفند ۱۳۹۷, ۰۹:۱۵ ب.ظ
شعر
چه کسی می گوید که گرانی شده است؟
دوره ارزانی است
دل ربودن ارزان
دل شکستن ارزان
دوستی ارزان است
دشمنی ها ارزان
چه شرافت ارزان
تن عریان ارزان
آبرو قیمت یک تکه نان
و دروغ از همه چیز ارزان تر
قیمت عشق چقدر کم شده است
کمتر از آب روان
و چه تخفیف بزرگی خورده
قیمت هر انسان!

آدم های کوچک و حقیر با عقده های بزرگ ترسناکند،
زیرا از صدمه زدن به دیگران...
هراسی ندارند!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد aamitis ۱۹۸ ۵۸,۸۲۹ ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۳:۵۳ ب.ظ
آخرین ارسال: gerdoo_456
  گرگ درون/ شعری از فریدون مشیری morweb ۰ ۱,۳۶۵ ۰۶ مهر ۱۳۹۳ ۰۹:۲۶ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
Rainbow یک شعر زیبا که حال و هوایمان را امام رضایی می کند. نسیم صبح ۰ ۱,۹۱۴ ۱۶ شهریور ۱۳۹۳ ۰۱:۰۱ ب.ظ
آخرین ارسال: نسیم صبح
  شعر فروغ فرخزاد morweb ۰ ۱,۵۱۸ ۲۵ مرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۳۸ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  شعری در قالب یک استاد mojhde ۰ ۲,۴۰۱ ۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۶:۰۸ ب.ظ
آخرین ارسال: mojhde
  شعر محرم، دلنوشته های محرم، مداحی های دلنشین Parva ۷۳ ۳۸,۷۴۴ ۰۲ آذر ۱۳۹۲ ۱۲:۴۸ ق.ظ
آخرین ارسال: Parva
Rainbow شعرها و یا مطالبی که خودتان سرودید یا نوشتید ... ( دلنوشته ها ) ffss ۲۲ ۹,۱۵۸ ۲۹ شهریور ۱۳۹۲ ۰۹:۲۸ ب.ظ
آخرین ارسال: Breeze
  مشاجره در شعر robot110 ۴ ۴,۰۰۱ ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۲ ۰۵:۱۳ ب.ظ
آخرین ارسال: robot110
  دانلود تصنیف زیبای قطعه ای از بهشت شعر رسمی آستان قدس رضوی Majid gh ۰ ۳,۳۷۹ ۱۳ مهر ۱۳۹۰ ۰۳:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: Majid gh
  *****یه شعر و سه نقل قول ۲***** kabirkooh ۱۳ ۷,۳۲۲ ۲۲ خرداد ۱۳۹۰ ۰۲:۲۷ ب.ظ
آخرین ارسال: mass2009

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close