سلام به همه دوستان مانشتی امروز تصمیم گرفتم یکی از خاطرات دوران دانشجویی رو براتون بازگو کنم:
ما ترم دوم کارشناسی بودیمو روز دوشنبه یکی از روزای سختمون بود و از ساعت ۲ تا ۸ شب کلاس داشتیم سه ساعت مهندسی اینترنت( مهندس عمادی ) داشتیم و سه ساعتم هوش مصنوعی (مهندس فرشاد جعفریه ) و هر ۲ تا استادم سخت گیر بودن مخصوصا استاد هوش ... سر جلسه هفتم هوش مصنوعی بودیم که یکی از آقایون کلاس به نام علی شاهی شعری رو واس این روز ۲شنبه و توصیف استاد درس هوش سروده بودن که برامون خوندن و اسمشونو گفتم که سرقت ادبی نکرده باشم.
گفتم این شعرو براتون بنویسم هم این خاطره خوب برام مرور بشه و هم شاید برا شما جالب باشه.
شعر :
دوستان ناله کنید روزِ دوشنبه آمده *** روزِ غم روزِ ستم روزِ دوشنبه آمده
پُرسی آیا چرا زَجه زنم از امروز *** گویم اینک برایت یک دلیل جان سوز
ظهر که حال نداری پِلک بزنی *** مجبوری ناهارتو کیک بزنی
بعد از آن شروع شود عذاب مان *** برویم خدا پشت و پناهمان
ساعت اول که نگو هوش آدمو می بره *** عمادی حرف می زنه گوش آدمو می بره
نام درسه تایم آخر موشه *** مجید جان دلبندم اون هوشه
موش یا هوش چه توفیقی می کند در حال ما *** هرچه باشد دگرگون می کند احوال ما
از وجنات درس گفتن کافی ست *** وصف روی ماه استاد باقی ست
چهره ی سازو رخ دلباز او *** جعفریه هست اسم ناز او
از لحاظ تیپ و ظاهر بگذریم اخلاق او زیباتر است *** سطح علمی او از علامه ها بالاتر است
اما این استاد ما حرفای توپی می زنه *** قلب من کم کم داره تالاپ تولوپی می زنه
هرکسی حرف بزنه خف می کنه *۳ تاغیبت بکنه حذف میکنه*یه چیزایی می گه من کف میکنم
میگه با فرمولی که من ساخته ام *** جشن خوارزمی شده دلباخته ام
وقتی من به حرف او Back می کنم *** راستش به خوارزمی ام شک می کنم!!
شاید اکنون فک کنی عصیانگرم *** یا که شاید هم کمی طغیانگرم
اما این حرفای من حرف دل است *** گَر بیان آن برایم مشکل است
در میان این همه شک و هراس *** گفتن این ماجرا خیلی به جاست
اضطراب حل تمرین ها بِبُر تاب من *** نیمه شب با مولوی حافظ بیامد خواب من
گفتا بهر چی این چنین افسرده ای؟ *** تو که هر چی گفته ای خَبط گفته ای!
تو نترس حرفت بزن جان شاهیا *** حالا که روت وا شده تا تَه بیا
یا فراموش می کند این حرف تو *** یا که خاموش می کند این بحث تو
امیدوارم که براتون جالب بوده باشه و دوستان اگه یه همچین شعرایی دارن میتونن تو این بخش بزارن.
امروز که این تاپیکو ایجاد کردم خیلی خوشحالم چون به امید خدا داره کارام جور میشه تا با توکل به خدا منم برم سر کارو مشغول کار تو شهرداری بشم.
خدا جونم خیلی شکرت خیلی ..........
برام دعا کنین که انشاالله کارم جور شه
ممنون